eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنها گریه کن 6.mp3
6.44M
📚 🔊 «هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷 کتاب 📌 📍محمد در بیمارستان 📍معنویت عمو حسین 📝 کتاب تنها گریه کن نوشته اکرم اسلامی، روایت زندگی اشرف السادات منتظری مادر 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 "وَقَلبڪ‌فےقَلبےیاشهید..." :) قشنگہ‌ها‌ نہ؟😇 قلب‌یہ‌شهید‌توقلبت‌باشہ... با‌هاش‌یکے‌شے باهاش‌رفیق‌شے اونقدررفیق‌واونقدر‌عاشق واونقدر‌شبیہ... کہ‌تهش‌مثل‌خودش‌شهید‌شی :)❤️ 💔🥀 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
اگر امروز بوے شهیـد از رفـتار و اخلاق کسے استشمام شد، شهادت نصیـبش مے شود، تمام شهدا داراے ایـن مشخصـہ بودند (سردار سلیـمانیـ) پدر شهیــد «نرجس خان‌علیــزاده»: 🌷 دخترم آرزوے شهادت داشت و بـہ آن رسیــد. 🌷تمام حرکات و سکناتش شهادت گونـہ بود و ایــن مورد، هم در رفــتار دخترم کاملاً مشهود بود. ‌ 🌷خانعلیــ‌زاده، چهارم اسـ؋ـند ۱۳۹۸ در پے شیــوع گسترده کرونا در ایــران، در حیــن رسیــدگے بـہ بیــماران در محل کار خود از حال رفــت و بـہ زمیــن افــتاد. ‌ 🌷وے بـہ دلیــل عوارض ریــوے و تنگے نـ؋ـس در بخش مراقبت‌هاے ویــژه بیــمارستان میــلاد لاهیــجان بسترے شد 🌷نرجس خانعلیــ‌زاده در عصر روز ۶ اسـ؋ـند ۱۳۹۸ در بیــمارستان میــلاد لاهیــجان بـہ جوار رحمت الهے شتافـت. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔮 شفای زهرا 🍀 تنها فرزندم زهرا و تنها يادگار حاج مهدي در تب مي سوخت و تلاش هايم براي پايين آوردن دماي بدنش اثري نداشت. 😔😔 نگران بودم. اگر بلايي سرش مي آمد، خودم را نمي بخشيدم.😭 بالاي سرش نشستم و قدري قرآن خواندم. در همين حال به یاد قسمتي از پارچه اي كه روي جنازه ي همسرم انداخته بودند و چند نفر با خواست خدا به وسيله ي تبرك جستن به آن پارچه شفا يافته بودند، افتادم.😍😍 پارچه را آوردم و كنار زهرا خوابم برد. در عالم رؤيا ديدم حاج مهدي در كنار بستر زهرا نشسته و او را بغل گرفته است. او مرا از خواب بيدار كرد و با لبخندي گفت: «چرا اين قدر ناراحت هستي؟»😊😊 گفتم: «زهرا تبش پايين نمي آيد، مي ترسم بلايي سرش بيايد.» حاج مهدي گفت: «ناراحت نباش. زهرا شفا پيدا كرده و ديگر تب ندارد.»☺️☺️ از خواب بيدار شدم. به اطرافم نگاه كردم. كسي نبود. دست بر پيشاني زهرا گذاشتم، تب نداشت. آري او شفا يافته بود.🙏😍😊 "" شادی روح شهدا صلوات "" راوي : 🌹 همسرشهيدحاج مهدي طیاری ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ساعت و این ثانیه دور حسین مهمانیه.. ١۶ آبانماه سالروز آسمانی شدن شهید مدافع حرم گرامی باد 💔 🥀 🕊شادی روح مطهرش صلوات 🕊 🌷اللهم‌صل‌علی‌محمدوال‌محمد وعجل‌فرجهم🌷 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠(۱۴۱) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و چهل و یکم:خدایا توبه! دروغ دروغ میاره 🍂با توجه به حساسیتی که ناصر به من داشت ، خیلی تلاش می کرد بفهمه که من چکاره م. اگه می فهمید روحانی هستم کارم تموم بود و جون سالم بدر نمی بردم. ناچار بودم یه ماسک رو برای خودم درست کنم و پشت اون مخفی بشم. می دونستم افرادی رو واداشته تا شغل و کار من تو ایران رو بفهمه. منم تا وارد آسایشگاه نُه شدم خودمو کارگر کارخانه قالیبافی راوند کاشان معرفی کردم و با آب و تاب از شغلم و وضعیت کارخانه راوند می گفتم که تقریبا همه باورشون شده بود که واقعا دروغهام راستن و من کارگر اون کارخونه بوده ام. 📍نگو یکی از بچه های همین آسایشگاه واقعا تو کارخانه قالیبافی و قسمت رنگ رزی اون کار می کنه. حمزه صابری که ما بهش می گفتیم «مش حمزه» حدود چهل و پنج سالش بود و خیلی متین و دست داشتنی بود، کم کم با من دوست شد و دائم از وضع کارخونه خودش می گفت و چیزهایی از من می پرسید و منم یه چیزایی بهم می بافتم و سریالی از دروغهای بی اساس. 🔸️خیلی وقتها از بس پرت و پلا می گفتم و واقعا اطلاعاتی نداشتم تعجب می کرد و منم هی توجیه می کردم . سوالهایی از نحوه بافت و بقیه کارهای مربوط به قالی پرسید و من بلد نبودم ، مجبور بودم که بگم من تو قسمت مخابرات و تلفون خونه کار می کردم. مش حمزه هم که دست بردار نبود. پرسید کارخونه راوند چند تا خط داخلی داشت گفتم: ۲۵۰ تا. دیگه داشت دو تا شاخ از بالای سر مش حمزه می زد بیرون! خُب باید چند تا می گفتم؟ 💥اگر چه مش حمزه فهمیده بود که دارم این حرفها رو بهم می بافم ، ولی یه خوبی داشت که من بعنوان کارگر کارخونه قالیبافی جا افتادم و ذهن ناصر از اینکه من روحانی یا پاسدار باشم منحرف شد و حاشیه ی امنی برام ایجاد شد. یکی نبود به مش حمزه بگه حالا مدال بهت میدن ثابت کنی من دروغ میگم!... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آرزویی که به واقعیت بدل نشد؛ مادر شهید عجمیان: آرزو داشتم روح‌الله را در لباس دامادی ببینم 🔻روایت زندگی شهید عجمیان از زبان مادر و پدرش ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💥⚡ هرگز بر🌷 پیروز نخواهد شد ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯