eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢هر کس در هر کجای عالم مظلوم باشد ما طرفدارش هستیم. 💠 چه شرم آور است سکوت در مقابل این فاجعه بزرگ تاریخ ⬅️چه ننگ است برای دولتهای که با در دست داشتن ابرقدرتهای جهان بنشینند و تماشاگر باشند که آمریکا ، یک عنصر فاسد بی ارزش را در مقابل آنان علم کند و با عده ای ناچیز عبادتگاه مقدس و آنان را از آنان غصب نموده و با کمال وقاحت در مقابل همه آنان قدرت نمائی کند. و چه شرم آور است در مقابل این . 🔸️صحیفه نور،جلد 16،صفحه 128 🔸️پیام امام خمینی(ره) به مناسبت قیام مردم فلسطین در سرزمین های اشغالی 🔹️مورخ:1361/01/25 ره 🇵🇸 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷 🌷 ..... 🌷بچه‌ها را جمع کردند توی میدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود آیت الله موسوی اردبیلی برایمان سخنرانی کنند. لابلای صحبت‌هایشان گفتند: امام فرمودند، من به پاسدارها خیلی علاقه دارم، چرا که پاسدارها سربازان امام زمان (عج) هستند. کنار محمود ایستاده بودم و سخنرانی را گوش می‌دادم. وقتی آیت الله اردبیلی این حرف را گفتند، یک‌دفعه دیدم محمود.... 🌷دیدم محمود رنگش عوض شد؛ بی‌حال و ناراحت یک‌جا نشست مثل کسی که درد شدیدی داشته باشد. زیر لب می‌گفت: "لا اله الا الله" تا آخر سخنرانی همین اوضاع و احوال را داشت. تا آن موقع این‌جوری ندیده بودمش. از آن روز به بعد هر وقت کلاس می‌رفت، اول از همه کلام امام را می‌گفت، بعد درسش را شروع می‌کرد. می‌گفت: اگر شما کاری کنید که خلاف اسلام باشد، دیگه پاسدار نیستید، ما باید اون چیزی باشیم که امام می‌خواد. 🌹خاطره ای به یاد (ره) و فرمانده شهید سردار محمود کاوه منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 🔹️با اعتراض اسرا به فرماندة اردوگاه، قرار شد يك سطل آب براي هر آسايشگاه و براي 16ساعتي كه در داخل بوديم، تهيه كنند. يك سطل زبالة بزرگ هم كه هنوز مقداري زباله داخل آن بود، پر از آب كرده، به آسايشگاه ما آوردند. هر گاه اسرا شلوغ مي كردند و يا اعتراضي داشتند، عراقي ها در آب مواد شوينده مي ريختند تا همه اسهال بگيرند و مريض شوند و يا جيرة آب را آنقدر كم مي كردند تا همواره درگير خودمان باشيم. 🔸️مشكل دستشويي را هم اين گونه حل كردند كه روزانه فقط يكبار و بعد از انتظاري سه ساعته در صف، مي توانستيم از دستشويي استفاده كنيم؛ چون در آسايشگاهها را مي بستند و كسي نمي توانست بيرون برود؛ به همين دليل و براي حل اين مشكل، هر شب براي هر 10نفر، يك حلب روغن پنج كيلويي براي رفع حاجت شبانه و در جلوِ چشمان هم تهيه كردند. 🔸️براي هر 10نفر هم كه گروه خوانده مي شدند، يك تشت آلومينيومي براي گرفتن و خوردن غذا اختصاص دادند.ساعت 00:10 ،00:14 و 00:16 از هر آسايشگاه، تعداد 16سيني بزرگ براي آوردن غذا از بيرون حاضر مي شدند و ما نوبتي ظرف دستشويي را تخليه و با تشتها غذا مي گرفتيم. 🔹️براي هر 10نفر در هر وعده، يك ملاقة يك و نيم ليتري عدس مي دادند. ظهرها نيز نيم بيل برنج و نيم ملاقة كوچك آب كلم يا بادمجان سياه به عنوان خورشت مي دادند و شام عبارت بود از 10 تكة كوچك گوشت و نيم ملاقه آب همان گوشت كه داخل آن هيچ چيز ديگري نمي ريختند. 🔹️اين گوشتها كه تاريخ توليد آن روي جعبه هايشان نوشته شده بود، به سالهاي حدود 1965 ميلادي برمي گشت و سالها در يخچال نگهداري شده بود. بعد از حدود شش ماه، در وعدة صبحانه به ما چاي هم مي دادند كه يك ليوان براي پنج نفر بود و ما هم به نوبت هر پنج روز يك ليوان مي خورديم. 🔸️روزهاي اول يك عدد نان شبيه نان ساندويچي كوچك به ما مي دادند كه شبها به وسيلة چهار نفر و با پتو از پشت كاميون تخليه و در آسايشگاه پخش مي شد. مقدار سهمية نان بعدها به يك و نيم عدد افزايش يافت.لازم به يادآوري است كه ما اسراي مفقودالاثر بوديم و دولت عراق از سال 1365 ،آمار اسرا را در اختيار صليب سرخ جهاني قرار نداده بود. 🔸️آنان اين كار را براي تضعيف روحية ايراني ها و فشار بر دولت ايران انجام مي دادند و صليب سرخ فقط به اسراي قبل از 1365 دسترسي داشت كه تا حدودي به وضعيت آنها رسيدگي مي شد. آنان امكان نامه نگاري داشتند و به وضعيت بهداشتي و رفاهي آنان رسيدگي مي شد؛ حتي به شكايت اسرا نيز رسيدگي مي شد. 🔹️نگهبانان آن اردوگاهها نمي توانستند مانند نگهبانان ما آزادي عمل داشته باشند و بي دليل اسرا را آزار و اذيت كنند. امكانات صوتي و تصويري و نوشت افزار و كلاسهاي آموزشي مانند زبان و غيره براي اسراي ثبت نام شده فراهم بود و به طور نسبي وضعيت زيستي آنان از ما بهتر بود. عراقي ها از وضعيت ما سوء استفاده مي كردند و هر چه مي خواستند مي كردند و اگر كسي هم كشته مي شد، عراقي ها چندان اهميت نمي دادند. 🔹️در اواخر دوران اسارت به ما لباسهاي زرد رنگي كه با حرف لاتين بزرگ [w.o.p [بر آنها نقش بسته بود ـ براي مشخص شدن زندانيان جنگي ـ دادند. در عراق يك گورستان براي اسراي ايراني در نظر گرفته بودند و آنهايي را كه در اثر كتك، شكنجه، بيماري و سوء تغذيه به شهادت مي رسيدند، غريبانه در آن محل به خاك مي سپردند و مشخصات و محل دفنشان براي ما نامعلوم مي ماند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
رابطه عاشقانه ای با خدا داشت . یک بار به من گفت: خدا خدا خدا همه چیز دست خداست. __ تمام مشکلات به خاطر دوری از ما باید مطیع محض باشیم. او از سود و زیان ما خبر دارد هر چه گفته باید قبول کنیم خیر وصلاح ما همین است.‼️ ⚡️آیه ۳۷سوره زمر رو می خوند أَلَیْسَ الله بِکَافٍ عَبْدَهُ. می گفت: خیلی قشنگ خدا داره با ما حرف می زنه آدم می خواد از خوشحالی فریاد بزنه. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
17.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 لحظاتی از برخی دیدارها و گفت‌وگوهای شهید رئیسی با رهبر انقلاب ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم. لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟ حتی تکانی به خودش نداد. عصبی گفتم: حاج آقا همه منتظر هستن، بگو می خوای چه کار کنی؟! بالاخره عبدالحسین به حرف آمدگفت: هر چی که می گم دقیقاً همون کار رو بکن؛ خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول به سمت راستش اشاره کرد و ادامه داد: سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری مکث کرد. با تأکید گفت: دقیق بشماری ها.... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯