🦋محتبی نرسیده به خط تکه تکه شد
💢امروز داشتم خاطرات گذشته را مرور می کردم که نگاهم به تصاویرش گره خورد. بغضی سخت گلویم را خراشید و اشک ...
وای خدای من ...
🌷#مجتبی_کاکل_قمی فقط ۱۴ سال و 10 ماهش بود!
⬅️#شلمچه، عملیات کربلای ۸
💎نماز صبح جمعه، بیست و یکمین روز فروردین ۱۳۶۶ را که خواندیم، آمادۀ رفتن شدیم. کسی تا صبح نخوابیده بود. نجوای زیارت عاشورا که از حفظ خوانده میشد و گفتوگوهای دوستانهای که شاید آخرین دیدارها بود، تنها صدایی بود که تا صبح به گوش میرسید.
💎هوا هنوز تاریک بود که گفتند سوار نفربر شویم. یکی از بچههای گردان حمزه را که دیدم، چشمانش بدجوری نگران بود و قیافهاش درهم و گرفته. علت را که پرسیدم، گفت:
💎"هفت هشت تا از بچههای گردان سوار وانت شده بودند که برن جلو، ناگهان یه خمپاره اومد وسطشون و همهشون رو تیکه پاره کرد."
💎خیلی دلم برایشان سوخت که نرسیده به خط شهید شده بودند.
💎وقتی گفت:
🌷"مجتبی کاکل قمی" هم جزو اونا بود ..."
رنگم پرید.
💎مجتبی کاکل قمی نوجوان خوشسیمای کم سن و سال پرحرف و شلوغی بود. خودش میگفت مداحی هم میکند. مدام یا حرف میزد و مخ تیلیت میکرد، یا زیر لب ذکر و نوحه میخواند.
💎چهرۀ سبزهاش به شهید سعید طوقانی میخورد. جذاب بود و نورانی.
تصور اینکه چه بر آن چهره و جثۀ کوچک آمده، مو بر تنم راست کرد. دلم خیلی سوخت؛ نه برای او، برای خودم که از همه عقب مانده بودم.
🌱نقل از کتاب "از معراج برگشتگان"
🌟نوشته: حمید داودآبادی
روایتگری شهدا
🦋محتبی نرسیده به خط تکه تکه شد 💢امروز داشتم خاطرات گذشته را مرور می کردم که نگاهم به تصاویرش گره خو
☀️"سعی کنید دوستی شما برادران مخلص و با خدا با برادران دیگرتان آنقدر زیاد نباشد که از خدا دور باشید و وسوسههای شیطانی شما را فریب دهد."
برادر حقیر و کوچک شما
مجتبی کاکل قمی
گروهان یک - دسته یک - رسته پیک
۶۵/۱۲/۲۰
🌷"مجتبی کاکل قمی" متولد: 1 خرداد 1351
💎شهادت: چهارشنبه 19 فروردین 1366 عملیات کربلای ۸ در شلمچه.
🌴مزار: بهشت زهرا (س) قطعۀ ۲۹ ردیف ۸۸ شمارۀ ۴
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_پنجم
💚حلالیت طلبی❤️
🍃 #آخرین_شب✨
👈بارها از دوستان🌷#شهدا شنيده بوديم كه قبل از آخرين#سفر#رفتار و#كردار آن ها#تغيير مي كرد.شايد براي خود من باور كردني نبود! با خودم مي گفتم: شايد#فكر و#خيال بوده، شايد مي خواهند از🌷#شهدا موجودات ماورائي در#ذهن ما ايجاد كنند.اما خود من با همين چشمانم ديدم كه روز آخري كه🌷#هادي در🌟#نجف بود چه اتفاقاتي افتاد!
🌷@shahidabad313
💢بار آخري كه مي خواست براي#مبارزه با⚡#داعش#اعزام شود همه چيز عوض شد! او#وصيت نامه اش را#تكميل كرد. به سراغ#وسايل شخصي خودش رفته بود و هر آنچه را كه#دوست داشت به ديگران بخشيد!چند تا#چفيه ي#زيبا ودور دوخته داشت كه به طلبه ها بخشيد. از همه ي كساني كه با آنها رفت و آمد داشت#حلاليت طلبيد.
⚘@pmsh313
💢دوستي داشت كه در كنار🕌#مسجد_هندي#مغازه داشت.🌷#هادي به سراغ او رفت و گفت: اگر بر نگشتم، از فلاني و فلاني براي من#حلاليت بگير!حتي گفت: برو و از آن#روحاني كه با او به خاطر⚡#اهانت به☀️#رهبر_انقلاب درگير شده بودم#حلاليت بطلب، نمي خواهم كسي از دست من#ناراحت باشد.
🌷@shahidabad313
🌟#شب_آخر به سراغ#پيرمرد نابينايي رفت كه مدت ها با او#دوست بود.#پيرمرد را با خودش به🕌#مسجد آورد. با اين#پيرمرد هم#خداحافظي كرد و#حلاليت طلبيد.
⚘@pmsh313
💢براي#قبر هم كه قبلا با يك#شيخ_نجف#صحبت كرده بود و يك#قبر در ابتداي🌟#وادي_السلام از او گرفته بود.برخي دوستان🌷#هادي را بارها در كنار#مزار خودش ديده بودند كه مشغول#عبادت و#دعا بود!!
🌷@shahidabad313
🌷#هادي#تكليف همه ي امور دنيايي خودش را مشخص كرد و آماده ي#سفر شد.معمولاً وقتي به جاي مهمي مي رفت، بهترين لباس هايش را مي پوشيد. براي#سفر_آخر هم بهترين لباس ها را پوشيد و حركت كرد...
⚘@pmsh313
💢برادر#حمزه_عسگري از دوستان🌷#هادي و از#طلاب_ايراني🌟#نجف مي گفت: صورت🌷#هادي خيلي جوش مي زد. از#دوران_جواني دنبال#دوا#درمان بود.پيش يكي دو تا#دكتر در#ايران رفته بود و#دارو استفاده كرد، اما تغييري در جوش هاي صورتش ايجاد نشد.
🌷@shahidabad313
💥#شب_آخر ديدم كه با آن#پيرمرد_نابينا خداحافظي مي كرد.#پيرمرد با صفايي كه هر#شب منتظر بود تا🌷#هادي به دنبال او بيايد و به🕌#مسجد بروند.🌒#آخر_شب بود كه با هم#صحبت كرديم.
⚘@pmsh313
🌷#هادي حرف از رفتن و🌷#شهادت زد. بعد گفتم: راستي ديگه براي جوش هاي صورتت كاري نكردي🌷#هادي#لبخند تلخي زد و گفت: يه#انفجار احتياجه كه اين جوش هاي صورت ما رو#نابود كنه! دوباره حرف از🌷#شهادت را ادامه داد.
🌷@shahidabad313
💢من هم به#شوخي گفتم:🌷#هادي تو🌷#شهيد شو، ما برات يه#مراسم سنگين برگزار مي كنيم. بعد ادامه دادم: يه#شعر_زيبا هست كه مداح ها مي خونن، مي خوام توي#تشييع_جنازه تو اين#شعر رو بخونم.
⚘@pmsh313
🌷#هادي منتظر#شعر بود كه گفتم: جنازه ام رو بيارين، بگيد فقط به زير لب🌷#حسين (علیه السلام)...🌷#هادي خيلي خوشش آمد.#عجيب بود كه چند روز بعد درست در زمان#تشييع، به ياد اين مطلب افتادم. يكباره#مداح#مراسم#تشييع شروع به خواندن اين#شعر_زيبا كرد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔴#شهادت یکی از فرماندهان ارشد حزبالله
♦️«علی محمد یونس»، از فرماندهان ارشد حزب الله در جنوب لبنان ترور شد و به#شهادت رسید.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🔰گزیده ای از#وصیت_نامه_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
✍سردار بین المللی
برای خدا ...
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⭕️ #درس_اخلاق
🔹یکی از بزرگترین شاخصههای اخلاقیِ #شهید ابراهیم هادی این بود که بدون توجه به دارایاش، #انفاق میکرد.
👈چقدر مردم اینروزها راحت میتوانند با این ویژگی #شهید_هادی(انفاق به خلقِ خدا، در راه خدا)، عاقبتبخیری را برای خودشان راحت بخرند!
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#روز_جوان
بر شما مبارڪ که رفتید
تا بقیه جوانـی ڪنند ...
#علی_اڪبرهای_خمینی
#جوانان_دفاعمقدس
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#از_شهدا_بیاموزیم👌
🌴رختها رو گذاشتم تا وقتی از بیرون اومدم بشورم🛁 وقتی برگشتم دیدم #علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته و رختها👕 هم روی طناب پهن شده.
🌴رفتم پیشش و بهش گفتم: الهی بمیرم #مادر! تو با یک دست چطوری این همه لباس رو شستی⁉️ گفت: مادر جون اگه دو #دست هم نداشتم باز وجدانم قبول نمی کرد، #من خونه باشم و تو زحمت بکشی.
#سردار_شهید_علی_ماهانی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻قسمت چهارم
☀️جمهوری سلیمانی!!!
🔹مجموعه کلیپ #روایت_سلیمانی برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی 🌷#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🔴 #طلب_منجی
✅ از شب نیمه شعبان تا ۲۳ رمضان
🌷هر روز به نیابت از یک شهید
🤲 دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت
⏰ هرشب راس ساعت ۲۱:۴۵
قرائت دعای الهی عظم البلاء
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#پویش_استغاثه_جهانی_طلب_منجی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره_از_شهدا
✍حاج حسین محمدیانی(او در سال 70 بر اثر عوارض ناشی از گازهای شیمیایی دوران جنگ راه قدسیان را در پیش گرفت. وی فرمانده گردان ولی الله بود و در بسیاری از عملیاتها شركت فعال داشت) معمولاً شبها#حمام میرفت؛ موقعی كه كسی در حمام نبود.
💢 با خود میگفتم: اینها نمیخواهند با نیروهای عادی باشند؛ چون به هر حال فرمانده هستند و غرور دارند. یك بار این موضوع را با خودش مطرح كردم و پرسیدم: مگر شما غیر از بقیه هستید؟ چرا با بقیه حمام نمیروید؟
گفت: وقتی#حمام میروم، خیلی به من نگاه میكنند. پهلوها، پشت و دست و پایم پر از#تركش است و جای بخیه و زخم دارد. چون بچهها خیلی نگاه میكنند، راحت نیستم و میترسم احساس غرور یا#تكبر كنم.
#شهید_حسين_محمدياني
📚منبع : راوی: محمد باقر دل قندی، ر. ك: وقت قنوت، ص 51
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#کلام_از_شهدا
✍شما چه#فكر ميكنيد؟! آيا تحت چه شرايطي استعمارگران و دشمنان زخم خورده ما حاضرند به جاي مخالفت و خصومت به#حمايت از ما برخيزند؟ آيا جز با نفي همه خواستههايي كه تا كنون در راهشان جنگيدهايم و#قرباني دادهايم؟
#شهيد_سيد_عبد_الرضا_موسوي
📚منبع:سايت ابر و باد
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سیره_شهدا
اسماعیل که فرمانده لشکر بود ، معمولا شبها به چادر رزمندگان میرفت و چادرها را نظافت می کرد .
آنقدر خاکی و بی ادعا بود که یکی از بچه ها ، به او گفته بود ، چرا نیامدی چادر ما رو جارو کنی !!
و او در جواب گفته بود ،
چشم امشب ، می آیم ....
فرمانده لشکر بدر
#شهیداسماعیل_دقایقی
📕 ستارگان خاکی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📸 اهدای انگشتر سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از طرف خانواده ایشان به جوانی که در برنامه عصرجدید چهره حاج قاسم را طراحی کرده بود
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷