eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانها وپندها: 💐🍃🌼🍃🌸🍃 🍂🌺🍃💐 💐🍃 🍂بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 داستانها وپندها 🌷 شماره۲۷ 🌷 سردارسپاه کشاورز نمونه بعد از نماز صبح حاج حميد به روستا رفت و ساعت ده صبح طبق قرار به محل قرار هميشگي از خانه زيتون كارمندي خودم رو به مزار آيت الله بهبهاني رساندم بعد از زيارت مزار ،حاج حميد هم رسيد سوار ماشين شدم همراه حاج حميد به بانك رفتم وارد بانك شديم و بعداز مقداري صحبت شنيدم كه كارمند بانك از حاج حميد پرسيد شغل شما ؟ و حاج حميد جواب داد كشاورز هستم . كارمند بانك در حالي كه فرم درخواست وام رو به حاج حميد ميداد گفت فعلا شما اين فرم ها رو پر كنيد و هر وقت نوبت وام شما شد بهتون اطلاع خواهيم داد......... بعداز شهادت حاج حميد كارت كشاورز نمونه رو آوردند،در حاليكه هنوز وام حاج حميد در نوبت بسر مي برد..... آقايي در مراسم شهادت حاج حميد در حاليكه آه مي كشيد با حسرت گفت زماني كه حاج حميد به بانك محل كار من اومد اگر گفته بود سردار سپاه است حتما وام درخواستي شون رو زودتر ميداديم ولي حيف حاضر نشد كه خودش رو معرفي كنه......... از یادداشت های همسر فرمانده @pari.11 حمید تقوی https://www.instagram.com/p/BmgsWiPnZAU/ ✨✨ 🍀اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🍀 @majnon313 🌷 🌷 لینک کانال http://eitaa.com/joinchat/2619473922Cba1e6a0c80 🍂 💐🍃 🍂🌺🍃💐 💐🍃🌼🍃🌸🍃
☘شهیدی که رهبر انقلاب را از مهلکه نجات داد 🌹حاج حميد روي مبل نشسته بود و مشغول خواندن كتاب بود من هم تلويزيون رو روشن كردم كنار حاج حميد نشستم  🌹تلويزيون داشت خاطرات جبهه حضرت آقا رو پخش میکرد. آقای خامنه‌ای گفتند : ما توی یه مهلکه ایی گیر افتاده بودیم که یه بنده خدایی اومدو با ماشین ما رو از مهلکه نجات داد  🌹حاج حمید همین طور که سرش توی کتاب بود و با همان مظلومیت همیشگی گفت  اون بنده خدا من بودم. ..........   -حميد_تقوي#سردارسپاه#عراق pari.11 🍀از خاطرات همسر شهید در اینستاگرام 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
از خاطرات تازه از عراق برگشته بود كه خبر فوت مادر را شنيده بود قرار شد باهم به مراسم تشيع برويم ،نيمه هاي مراسم بود كه حاج حميد با من تماس گرفت و گفت كاري پيش آمده است و بايد برود من هم با يكي از دوستان بسيجي كه در مراسم ديده بودم هماهنگ كردم كه باهم به خانه بازگرديم براي خواندن نماز به نمازخونه رفتيم بين دو نماز امام جماعت در باره بازنشستگي صحبت كرد و گفت "امروزه مردان بجاي بازنشسته با زن نشسته ميشوند " شب سر سفره شام صحبت امام جماعت را به حاج حميد گفتم وگلايه كردم كه :شما هم مثلا بازنشسته شدي،ولي هنوز دست از كار و ماموريت برنميداري.......... حاج حميد در حالي كه مي خنديد گفت:بازنشسته نه ! من يك بأز (پرنده شكاري )نشسته هستم... خاطرات در اینستاگرام صفحه شخصی pari.11 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊