eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
☘شهیدی که رهبر انقلاب را از مهلکه نجات داد 🌹حاج حميد روي مبل نشسته بود و مشغول خواندن كتاب بود من هم تلويزيون رو روشن كردم كنار حاج حميد نشستم  🌹تلويزيون داشت خاطرات جبهه حضرت آقا رو پخش میکرد. آقای خامنه‌ای گفتند : ما توی یه مهلکه ایی گیر افتاده بودیم که یه بنده خدایی اومدو با ماشین ما رو از مهلکه نجات داد  🌹حاج حمید همین طور که سرش توی کتاب بود و با همان مظلومیت همیشگی گفت  اون بنده خدا من بودم. ..........   -حميد_تقوي#سردارسپاه#عراق pari.11 🍀از خاطرات همسر شهید در اینستاگرام 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍همراه حاج حمید به روستا برای انجام كاری رفته بوديم كه چون با عجله از روستا برگشتیم کت حاج حميد در روستا جا ماند. کیف پول حاج حمید هم در کت شون بود. مقداری از مسافت رو رفته بودیم که ماشین نزدیک محل زندگی خاله(مادر حاج حمید ) بنزین تمام کرد من به حاج حمید پیشنهاد دادم شما برو خونه خاله مقداری پول بگیر تا بنزین تهیه کنیم منهم کنار ماشین هستم تا شما برگردید.حاج حمید با ناراحتی به من گفت یه چیز به شما میگم این رو آویزه گوشتان کنید هیچوقت خودتان را نیازمند کسی غیر خدا نکنید حتی اگر نیازمند شوید ...و فقط از خدا بخواهید و به خدا توکل کنید...من با تعجب گفتم عجب حرفی میزنید اگر ما الان از کسی کمک نگیریم خدا برای ما بنزین میفرسته؟ ؟؟حاج حمید گفت بله اگر به خدا توکل کنی.....حاج حمید از ماشین خارج شد و در کاپوت ماشین رو بالا زد و نگاهی به آب و روغن ماشین انداخت مدتي گذشت ناگهان متوجه شدم که یه ماشین کنار پای حاج حميد ترمز کرد.یکی از دوستان حاج حمید بود که با دیدن حاج حمید ترمز کرده بود وقتی اطلاع پیدا کرد ماشين بنزین تمام کرده سریع مقداری بنزین به باک ماشین ریخت و ما توانستیم به خانه خود در زیتون کارمندی برویم.در مسیر خانه حاج حمید گفت دیدی اگر به خدا اعتماد کنی و توکل داشته باشی خدا خودش وسیله شو جور میکنه ؟؟؟به نظر شما الان بهتر شد یا اینکه من میرفتم دست دراز میکردم؟ ؟؟و جمله معروفش که همیشه به من و بچه‌ها میگفت در عین نیازمندی، بی نیاز باش!!#شهيدمدافع_حرم #شهيدحميدتقوي #شهيدسيدحميدتقوي #حميدتقوی #سردارسپاه #ابومريم #حشدالشعبي #عراق#سامرا 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidaba
💕 ✨ ✔️راوی: 👈در خانواده اي بزرگ شدم كه توجه به و نهادينه بود. از روزِ اول به ما ياد داده بودند كه نبايد بچرخيم. زماني هم كه باردار ميشدم، اين مراقبت من بيشتر ميشد. ⚘@pmsh313 📍سال 1367 بود كه🌷 يا همان هادي به دنيا آمد. پسري بود بسيار دوست داشتني. او در و چند روز بعد از به دنيا آمد. يادم هست كه بود. روز 13 بهمن. وقتي ميخواستيم از بيمارستان مرخص شويم، تقويم را ديدم كه نوشته بود:🌷 (علیه السلام).براي همين نام او را🌷 گذاشتيم. عجيب است كه او و دلداده ي شد و در اين راه و در شهر(علیه اسلام) يعني به رسيد. 📍هادي اذيتي براي ما نداشت. آنچه را ميخواست خودش به دست مي آورد. از همان روي پاي خودش بود. مستقل بار آمد و اين، در آينده ي زندگي او خيلي تأثير داشت. 📍زمينه ي خانواده بسيار در او تأثيرگذار بود. البته من از زماني كه اين پسر را باردار بودم، بسيار در مراقبت ميكردم. هر چيزي را نميخوردم 💥خيلي در و دقت ميكردم. سعي ميكردم كمتر با نامحرم برخورد داشته باشم. 📍آن زمان ما در بوديم و به نوعي (سلام الله علیها) .من دارم اين مسائل بسيار در شخصيت او اثرگذار بود. هر زمان مشغول ميشدم، و ديگر بچه ها كنارم مينشستند و با من ميكردند. 📍وضعيت مالي خانواده ي ما متوسط بود. هادي اين را ميفهميد و شرايط را درك ميكرد. براي همين از همان كودكي بود. ⚘@pmsh313 📍در دوره ي دبستان در مدرسه ي🌷 بود. كاري به ما نداشت. خودش درس ميخواند و... 📍از همان ايام پسرها را با خودم به ميبردم. بچه ها را در واحد نوجوانان ثبت نام کردم. آنها هم در کلاس هاي ☀️ و اردوها شرکت ميکردند. 📍دوران راهنمايي را در مدرسه ي🌷 درس خواند. درسش بد نبود، اما كمي بازيگوش شده بود. همان موقع كلاس ورزش هاي رزمي ميرفت. 🌼مثل بقيه ي هم سن و سالهايش به 💥فوتبال خيلي علاقه داشت. 📍سيكلش را كه گرفت، براي ادامه ي تحصيل راهي دبيرستان🌷 گرديد. اما از همان سال هاي اوليه ي دبيرستان، زمزمه ي ترك تحصيل را كوك كرد! 📍ميگفت ميخواهم بروم سر كار، از درس خسته شده ام، من توان درس خواندن ندارم و... ⚘@pmsh313 📍البته همه اينها بهانه هاي بود. در نهايت درس را رها كرد. 📍مدتي بيكار و دنبال بازي و... بود. بعد هم به سراغ كار رفت. 📍ما كه خبر نداشتيم، اما خودش رفته بود. مدتي در يک توليدي و بعد مغازه ي يكي از دوستانش مشغول🌱 شد. 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚مثل بسيجي هاي زمان جنگ❤️ ✨ 🍃 ✔️راوی:محمد حسین طاهری 👈با اينكه🌷 از مؤسسه ي بيرون آمده بود، اما براي💥 در شب هاي به سراغ ما مي آمد و با هم بوديم.در آنجا درباره ي مسائل روز و ... داشتيم و او هم نظراتش را مي گفت.با#داعش مؤسسه به پايگاه براي جذب نيرو تبديل شد. 🌷@shahidabad313 🌷 را چند بار در مؤسسه ديدم. مي خواست براي به مناطق درگير شود. اما با او مخالفت شد.يك بار به او گفتم: بايد را ببيني، او همه كاره است. اگر تأييد كند، براي تو كارت صادر مي كنند و مي شوي. ⚘@pmsh313 🌲البته🌷 سال قبل هم سراغ رفته بود.آن موقع مي خواست به#اعزام شود اما نشد. به او گفته بود: تو مردم هستي و امكان به را نداري.اما اين بار خيلي به #اصرار كرد.او به جهت فعاليت هاي هنري در زمينه ي و، از خواست تا به عنوان تصويربردار با گروه#اعزام شود. 🌷@shahidabad313 💎 با اين شرط كه🌷، فقط حماسه ي را ثبت كند موافقت كرد.قرار شد يك بار با به منطقه برود. البته منطقه اي كه درگيري مستقيم در آنجا وجود نداشت.🌷 سر از پا نمي شناخت. كارت ويژه ي#حشد_الشعبي را دريافت كرد و با به منطقه شد. ⚘@pmsh313 💎همانطور كه حدس مي زدم🌷 با يك بار حضور در ميان، حسابي در دل همه كرد.از همه بيشتر او را شناخت. ايشان احساس كرده بود كه🌷 مثل بسيجي هاي زمان بسيار و بسيار است، و اين همان چيزي بود كه باعث تأثيرگذاري بر مي شد. 🌷@shahidabad313 ⏺بعد از آن براي به#انتخاب شد. 🌷 به همراه چند تن از دوستان ما راهي شد.من هم مي خواستم با آنها بروم اما كردم و خوب نيامد!يادم هست يك بار به او زدم وگفتم: فلان شخص كه همراه شما آمده يك نيروي است، تا حالا با كسي نكرده چه رسد به جنگيدن، مواظب او باش. ⚘@pmsh313 🌷 هم گفت: اتفاقاً اين شخصي كه از او مي كني دارد. او است و كمتر درگير كار نظامي مي شود، اما در كار عملياتي خيلي دارد.بعد از يك ماه🌷 و دوستان به💥 برگشتند 🌷@shahidabad313 🔰از دوستانم درباره ي🌷 سؤال كردم. پرسيدم:🌷 چطور بود؟همه ي دوستان من از او مي كردند؛ از، از، از ، از و و... ⚘@pmsh313 🌴همه از او مي كردند. هر كس به نوعي او را الگوي خودش قرار داده بود. شب ها و هاي حال و هواي جبهه هاي نبرد با صداميان را براي بقيه ي $تداعي مي كرد. 🌷@shahidabad313 🌷 دوباره راهي شد. ديگر او را كمتر مي ديدم. چند بار هم گرفتم كه نداد.مدتي گذشت و من با چند تن از دوستان براي💥 راهي و شهر💥 شديم. ♨️يادم هست توي💥 بودم كه يكي از دوستانم گفت: خبر داري رفيقت، همون🌷 كه با ما مي آمد💥🌷 شده؟گفتم: چي ميگي؟سريع رفتم سراغ اينترنت. بعد از كمي جستجو متوجه شدم كه🌷 به آنچه لايقش بود رسيد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚در خط مقدم❤️ ✔️راوی:محمد رضا ناجی 👈از مؤسسه ي با🌷 آشنا شدم. بعد از مدتي از مؤسسه بيرون آمد و بيشتر مشغول بود. ما در در🕌☀️ همديگر را مي ديديم.بعد از مدتي بحران⚡ پيش آمد.🌷 را بيشتر از قبل مي ديدم. من در جريان با او همکاري داشتم.يک روز مي خواستم به منطقه ي عملياتي بروم که🌷 را ديدم. او اصرار داشت با من بيايد. همان روز هماهنگ کردم و با🌷 حرکت کرديم. 🌷@shahidabad313 🍁او خيلي آماده و خوشحال بود. انگار گمشده اش را پيدا کرده. در آنجا روي يک کاغذ نوشته بود: با صهيونيست ها هستم. من هم از او عکس گرفتم و او براي دوستانش فرستاد.بعد از چند روز راهي شهر نشين «بلد» شديم. اين شهر محاصره شده بود و تنها يک راه مواصلاتي داشت.اين مسير تحت اشراف تک تيراندازهاي⚡ بود. هر کسي نمي توانست به راحتي وارد شود. ⚘@pmsh313 ☀️ به نيروهاي ملحق شديم.🌷 با اينکه به عنوان تصويربردار آمده بود، اما يک در دست گرفت و مشغول شد. چند تصوير معروف را آنجا از🌷 گرفتيم.همان جا ديدم که🌷 پيشاني بندهاي زيباي☀️(علیها سلام) را بين پخش مي کند.آن روز در تقسيم غذا بين کمک کرد. خيلي خوشحال و سر حال بود. 🌷@shahidabad313 💢مي گفت: جبهه ي اينجا حال و هواي ما را دارد. اين بچه ها مثل بسيجي هاي خود ما هستند.🌷 مدتي درمنطقه ي عمليات حضور داشت. در چند مورد پيش روي و حمله ي حضور داشت وخاطرات خوبي را از خودش به گذاشت. در آن ايام هميشه در دست داشت و مشغول فيلم برداري و عکاسي بود. ⚘@pmsh313 💢يک روز من را ديد و گفت: آنجا را ببين. يک مخابراتي هست که بالاي آن نصب شده. بيا برويم و را پايين بکشيم.گفتم شايد تله باشد. آنها منتظرند ببينند چه کسي به اين نزديک مي شود تا او را بزنند.در ثاني شما تجربه ي بالا رفتن از داري؟ اين خيلي بلند است. ممکن است آن بالا سرگيجه بگيري. خلاصه راضي شد که اين کار را انجام ندهد. 🌷@shahidabad313 🌟 تمام شد و اين شهر آزاد شد.🌷 تقاضاي به☀️ داشت. رفتم و کار او را انجام دادم. با او راهي منطقه ي☀️ شده و به رفتيم.سه روز بعد با هم به يک منطقه ي درگيري رفتيم. منطقه تحت سيطره ي⚡ بود. من و برخي، خيلي سرمان را پايين گرفته بوديم. واقعاً مي ترسيديم. 🌷 شجاعانه جلو مي رفت و فرياد ميزد: لاتخاف، لاتخاف ماکوشيئ... نترس، نترس چيزي نيست.ما آنقدر جلو رفتيم که به دشت باز رسيديم. از تا در آنجا شديم. ⚘@pmsh313 🌟خيلي داشت. نمي دانستيم چه کنيم اما🌷 خيلي بود! به همه روحيه مي داد. بود که راه باز شد و برگشتيم. از آنجا با هم راهي شديم. بعد هم☀️ رفتيم و چند روز بعد🌷 به تنهايي راهي شد.ما از طريق شبکه هاي اجتماعي با هم در بوديم. يک شب وقتي با🌷 صحبت مي کردم گفت: اينجا اوضاع ما است! من امروز در يک قدمي🌷 بودم. 🌷@shahidabad313 💎او ادامه داد: يک انتحاري پشت سر ما در ميان نيروها⚡ شد. من بالاي پشت بام بودم که بلافاصله يک انتحاري ديگر در حياط خودش را⚡ کرد و... چند روز بعد🌷 به☀️ برگشت. زياد در شهر نماند و به منطقه ي مقداديه رفت. از آنجا هم راهي☀️ شد.دو تن از دوستانم با او رفتند. دوستان من چند روز بعد برگشتند. با🌷 تماس گرفتم و گفتم: کي برمي گردي؟ گفت: ان شاءالله ما☀️ است! من هم گفتم اين هفته پيش شما مي آيم تا با هم فيلم و عکس بگيريم.اما چند روز بعد روز دوشنبه بود که از دوستان شنيدم که🌷🌷 شده. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚قدم های آخر❤️ 👈اين اواخر كمتر حرف مي زد. زماني كه از برگشته بود بيشتر مشغول بود. از خودش كمتر مي گفت. به توصيه هاي بيشتر عمل مي كرد.🌷 عبادت ها و را به گونه اي انجام مي داد كه در باشد. 🌷@shahidabad313 💢كمتر كسي از حال و هواي او در🌟 خبر داشت. او سعي مي كرد خود را با مولاي متقيان🌟(علیه السلام) حفظ كند.🌷 حداقل هر هفته با و دوستان و خانواده تماس مي گرفت و با آنها بگو بخند داشت، اما در روزهاي آخر تغييرات خاصي در او ديده مي شد.شماره ي همراه خود را عوض كرد. ⚘@pmsh313 💢آخرين بار با يكي از دوستانش تماس گرفت.🌷 پس از صحبت هاي به او گفت: نمي خواي صداي من رو كني؟! ديگه معلوم نيست بتوني با من بزني! 🌷@shahidabad313 💢به يكي از دوستان هم گفته بود: من چهره ي و خوبي ندارم، اگه توانستي يه از عكس هاي من آماده كن! بعدها به درد مي خوره! ⚘@pmsh313 💢با اينكه بارها در عمليات هاي گروه هاي مردمي از طرف#عراق شركت كرده بود، اما نامه اش را قبل از آخرين نوشت!درست در روز 19 1393، يعني يك هفته قبل از🌷. وصيتنامه ي كاملي نوشت كه توصيه هاي بسيارخوبي در آن داشت. 🌷@shahidabad313 💢عجيب اينكه بيشتر درخواست هايي را كه او در آورده بود به طرز عجيبي شد.او بعد از تكميل راهي نيروهاي مردمي شد. آنقدر داشت كه سجاده اش در اتاقش همينطور باز ماند! بعد هم با دوستانش عازم گرديد. ⚘@pmsh313 💢آن ها در عمليات پاكسازي مناطق اطراف و ديگر مناطق داشتند.نيروهاي مردمي در چند قبلي با كمك توانسته بودند مناطق مهمي نظير را از دست⚡ پاكسازي كنند. 🌷@shahidabad313 🌷 به همراه ديگر، حدود بيست کيلومتر جلوتر از🌟 در سنگرها حضور داشتند.آن ها بيشتر شب ها را به مي آمدند و آنجا مي خوابيدند.🌷 هم كه خوبي پيدا كرده بود، از فضاي#حرمين_سامرا به خوبي استفاده مي كرد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💚فاصله تا شهادت❤️ ✔️راوی: سید روح الله میر صانع 🌷 سه بار براي با⚡ راهي منطقه ي شد. او با نيروهاي همكاري نزديكي داشت. دفعه ي اول حدود بيست روز طول كشيد و كسي خبر نداشت. 🌷@shahidabad313 💎چند بار به او زدم اما حرف خاصي نمي زد. نمي گفت كه كجا رفته، تا اينكه برگشت و تعريف كرد كه در با⚡ مشغول بوده. ⚘@pmsh313 ⭐بار دوم زمان كمتري را در مناطق درگيري بود. وقتي به💥 برگشت، به ما آمد. خيلي خوشحال شدم. به🌷 گفتم: چه خبر؟ توي اون چي كار مي كني؟! 🌷@shahidabad313 🌷 مي گفت: خدا ما رو براي آفريده، بايد جلوي اين آدم هاي از خدا بي خبر بايستيم. بعد ياد ماجرايي افتاد و گفت: اين دفعه نزديك بود🌷 بشم، اما💥 نخواست! با تعجب پرسيدم: چطور؟! ⚘@pmsh313 🌷 گفت: توي مشغول درگيري بوديم. نيروهاي قصد داشتند با نيروهاي ما خودشان را به محدوده ي برسانند. در يكي از روزهاي درگيري، يكي از نيروهاي⚡ خودش را تا نزديك رساند اما يك باره لو رفت! 🌷@shahidabad313 💢چند نفر به دنبال او رفتند و اين نيروي وارد يك ساختمان شد. ما محاصره اش كرديم. من سريع به دنبال او وارد ساختمان شدم.آن نيروي⚡ موضع گرفته بود و مرتب مي كرد. اما در واقع بود اگر از پشت ديوار بيرون مي آمد، به درك واصل مي شد. بعد از چند دقيقه گلوله هاي من تمام شد و آرام از ساختمان بيرون آمدم.يكي از دوستان من وارد ساختمان شد و من بيرون ايستادم. ⚘@pmsh313 💎چند دقيقه بعد من داد زد: برسون ... را برداشتم و آماده شدم كه وارد ساختمان شوم. يك باره صداي مهيب من را به گوشه اي پرت كرد. 🌷@shahidabad313 📌 كه فهميده بود نيروهای ما ندارند از مخفي گاه خودش بيرون آمد و خودش را به نيروهاي ما رساند و بلافاصله خودش را كرد ... ⚘@pmsh313 💢چند لحظه بعد وارد شدم. من فقط چند ثانيه با🌷 فاصله داشتم. زنده ماندن من خيلي عجيب بود. ديوارهاي داخل ساختمان خراب شده و خون شهداي ما به در و ديوار پاشيده بود. پيكرهاي پاره پاره ي 🌷 همه جا ريخته بود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚پرواز❤️ 👈شكست هاي پي در پي باعث شده بود كه توان نظامي⚡ كم شود. آن ها در چنين مواقعي به سراغ نيروهاي⚡ رفته و يا اينكه خود را در ميان زنان و كودكان مخفي مي كنند.آن روز هم نيروهاي مردمي بلافاصله با خودروهاي مختلف به سوي مناطق درگيري⚡ شده و با پشتيباني سلاح هاي سنگين مشغول پيش روي و پاكسازي مختلف بودند. 🌷@shahidabad313 💢نزديك روز يكشنبه 26 1393 بود كه🌷 به همراه ديگر دوستان و فرماندهان عملياتي، پس از ساعتي و، به روستاي مکيشفيه در بيست كيلومتري وارد شدند. ساختمان كوچكي وجود داشته كه بيست نفر از نيروهاي به همراه🌷 به داخل آن رفته تا هم كنند و هم براي ادامه كار تصميم بگيرند. ⚘@pmsh313 💢بقيه ي نيروها نيز در اطراف روستا حالت داشته و شرايط دشمن را تحت نظر داشتند.درگيري ها نيز به طور ادامه داشت.هنوز چند دقيقه اي نگذشت كه يك از سمت بيرون روستا به سمت سنگرهاي نيروهاي حركت كرد. بدنه ي اين با ورقه اي پوشيده شده و حالت پيدا كرده بود.به محض اينكه از اولين عبور كرد نيروها فرياد زدند:،، مواظب باشيد... 🌷@shahidabad313 💢درست زده بودند. اين براي آماده شده بود. چند نفر از نيروهاي با آرپي جي قصد#بولدوزر را داشتند.برخي مي خواستند را بزنند اما هيچ كدام ممكن نشد حتي گلوله ي آرپي جي روي بدنه ي آن اثر نداشت. ⚘@pmsh313 ⚡يكي از که شده و در مسير قرار داشت مي گويد: اين به سمت ما آمد و ما از مسيرش فاصله گرفتيم، بلافاصله فهميديم كه اين#انتحاري است! هر چه تيراندازي كرديم بي فايده بود.فاصله ي ما با🌷 و ديگر دوستان زياد بود. 🌷@shahidabad313 💢يك باره حدس زديم كه به سمت آن ها مي رود.هر چه که و کرديم، صدايمان به آنها نرسيد. صداي و گلوله ها از رسيدن صداي ما مي شد.🌷 و دوستان رزمنده اي كه در آنجا جمع شده بودند،متوجه صداي ما نشدند.لحظاتي بعد صداي انفجاري آمد كه و را لرزاند! صدها كيلو، براي لحظاتي را كرد. ⚘@pmsh313 💥وقتي به سراغ آن رفتيم، با يك ي كوچك مواجه شديم! به قدري عظيم بود كه پيكرهاي🌷 نيز قادر به نبود.خبر🌷 بهترين دوستانمان را شنيديم. است ديگر، روزي🌷 دارد و روزي، البته براي انسان،🌷 هم است. 🌷@shahidabad313 💢روز بعد خبر رسيد كه🌷#مفقود شده و پيكري از او به جا نمانده! همه ناراحت بودند. نمي دانستيم چه كنيم. لذا به دوستان ايراني🌷 هم خبر رسيد كه#مفقود_الجسد شده.خبر به رسيد. برخي از دوستان گفتند: از نمونه ي#مادر🌷 براي DNA استفاده شود تا بلكه قسمتي از پيكر🌷 مشخص گردد. ⚘@pmsh313 💢نيروهاي بسيار ناراحت بودند. و چهره ي داشتني اين طلبه ي هيچ گاه از ما پاك نمي شد.پس از مدتي شد كه با شناسايي برخي پيكرها فقط نفر از جمله🌷#مفقود شده اند.از🌷 هم فقط لاشه ي عكاسي اش باقي مانده بود. 🌷@shahidabad313 💢تا اينكه خبر دادند شهيدي با چنين مشخصات از اطراف روستا و به منتقل شده. که مشخصات را شنيد بلافاصله گفت احتمالاً🌷 است خودش به رفت و او را كرد.در اصل پيکر🌷 بر اثر پرت شده بود. ⚘@pmsh313 🌟يک نفر در حال عبور از#پيکر او را مي بيند و را براي اطلاع خبر🌷 برمي دارد.بدن🌷 بي پلاک آنجا مي ماند. تا اينکه او را به انتقال مي دهند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚توفیق شهادت❤️ ✔️راوی:محمدرضا ناجی 👈قرار بود براي تصويربرداري به🌷 و دوستان ملحق شويم. روز يکشنبه نتوانستم به بروم. هر چقدر هم با🌷 تماس گرفتم تماس برقرار نمي شد.تا اينکه فردا يکي از دوستان از برگشت.سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟ 🌷@shahidabad313 💢گفت: براي🌷 دعا کن.ترسيدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمي شده؟ دوست من بدون مکث گفت: نه🌷 شده.همانجا شوکه شدم و نشستم. خيلي حال و روز من به هم ريخت. نمي دانستم چه بگويم.آن قدر حالم خراب شد که حتي نتوانستم بپرسم چطور🌷 شده. ⚘@pmsh313 💢براي ساعاتي فقط فکر🌷 بودم. ياد صحبت هاي آخرش. من شک نداشتم🌷 از🌷 خودش خبر داشت.به دوستم گفتم:🌷 به عشقش رسيد.او🌷 بود. بعد حرف از نحوه ي🌷 شد. 🌷@shahidabad313 💢او گفت که در جريان يک⚡ در شمال،پيکر🌷 از بين رفته و ظاهراً چيزي از او نمانده! روز بعد🌷 را آوردند. همين که را ديديم همه شديم!لنز پر از آب شده و خود دوربين هم کاملاً منهدم شده بود. با ديدن اين صحنه حتي کساني که🌷 را نمي شناختند، فهميدند که چه مهيبي رخ داده. ⚘@pmsh313 💢از طرفي همه ي دوستان ما به دنبال پيکر🌷 بودند. از هر کسي که در آن محور بود و سؤال مي کرديم، نمي دانست و مي گفت: تا آخرين لحظه که به ياد ما مي آيد،🌷 مشغول تهيه ي و بود. حتي از لودر که به سمت روستا آمد عکس گرفت. 🌷@shahidabad313 💢من خيلي ناراحت بودم. ياد آخرين شبي افتادم که با🌷 بودم.🌷 به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در يک تکه تکه ميشه! اگر چيزي پيدا کرديد، در نزديک ترين نقطه به☀️ _علي (علیه السلام) دفنش کنيد. نمي دانستم براي🌷 چه بايد کرد. شنيدم که خانواده ي او هم از راهي شده اند تا براي مراسم او به🌟 بيايند. ⚘@pmsh313 💢سه روز از🌷 گذشته بود. من يقين داشتم حتي شده قسمتي از پيکر🌷 پيدا مي شود؛ چون او براي خودش آماده کرده بود.همان روز يکي از دوستان داد در نظامي شهر، يک کاميون يخچال دار مخصوص حمل پيکر🌷 قرار دارد. پيکر بيشتر اين🌷 از آمده. 🌷@shahidabad313 💢در ميان آنها يک وجود دارد که سالم است اما! او هيچ مشخصه اي ندارد، فقط در دست راست او دو💥 است.تا اين را گفت يک باره به ياد🌷 افتادم. با و ديگر فرماندهان کردم. همان روز رفتم و کاميون پيکر🌷 را ديدم.خودش بود. ⚘@pmsh313 💎اولين🌷 بود که خوابيده بود. صورتش کمي بود اما کاملاً واضح بود که🌷 است؛. بالاي سر🌷 نشستم و زارزار کردم. ياد روزي افتادم که با هم از به بر مي گشتيم.🌷 مي گفت براي🌷 بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي فاصله گرفت و... 🌷@shahidabad313 🌟بعد به من گفت: وضعيت در چطوره؟ گفتم: خوب نيست، مثل.گفت: بايد را از حفظ کرد تا🌷 را از دست ندهيم. بعد چفيه اش را انداخت روي سر و صورتش.در کل مدتي که در بوديم همين طور بود. تا اينکه از خارج شديم و راهي☀️ شديم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📙 🌟 📚 ⬅️۵۶تا۶۰ 👈در این قسمت ها خواهید خواند: 💚مفقود شدن پیکر هادی❤️ 💚 و چهره ي داشتني اين طلبه ي هرگز فراموش نمی شود❤️ 💚از🌷 فقط لاشه ي عكاسي اش باقي مانده بود❤️ 💚 مي گفت براي🌷 بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي فاصله گرفت❤️ 💚هادی می گفت بايد را از حفظ کرد تا🌷 را از دست ندهيم❤️ 💚 در آخري که داشت،خيلي تلاش کرد تا مادرشان را به☀️ ببرد❤️ 💚همه مي گفتند که اين🌷 همه چيزش است.از🌷 تا و و...❤️ 💚#وصيت کرده بود پيکرش را در⬅️،⬅️،⬅️ و⬅️،🔃 دهند❤️ 💚ماجرای قبر شهید❤️ 💚وصیت های عجیب شهید برای تدفین❤️ 💚به خواست خودش بالاي🌷 نوشتند:☀️(س)❤️ 💚ماجرای سجاده پهن شده قبل از شهادت❤️ 💚وصیت هادی به عدم‌دفن در ایران❤️ 💚توصیه شهید به عدم مجلس عزا برایشان❤️ 💚توصیه شهید:روي سنگ قبرم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا يک آدم گناهکار است❤️ 💚توصیه شهید:پشت سر ولی فقیه باشید❤️ 💚توصیه به رعایت حجابی که بوی حضرت زهرا(س) بدهد❤️ 💚کلام آخر شهید: _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم❤️ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚شهید استثنائی❤️ 🥀 🏴 👈خبر پيدا شدن پيكر🌷 درست زماني پخش شد كه قرار بود☀️،يعني شب اول🌷 در🕌(علیه اسلام) براي او مراسم برگزار شود.همزمان با اعلام شد كه امروز پنجشنبه، براي🌷 چهار برگزار شده! 🌷@shahidabad313 🌷#وصيت کرده بود پيکرش را در⬅️،⬅️،⬅️ و⬅️،🔃 دهند. اين بعيد بود اجرا شود؛ زيرا عراقي ها شهداي خود را فقط به يکي از حرمين مي برند و بعد مي كنند.اما درباره ي🌷 باز هم شرايط تغيير کرد، ابتدا پيكر او را به🌟 و بعد به🌟 بردند. سپس در🌷 و💥 پيکر او شد. بعد هم به☀️ بردند و اصلي برگزار شد. ⚘@pmsh313 🍁در همه ي حرم ها نيز برايش خواندند! زيباي نيز بر روي پيكر اين🌷، حرف هاي زيادي با خود داشت. اينكه مردم ما، برادران خود را رها نمي كنند.🌷 در☀️ بسيار با شكوه بود. چنين جمعيتي حتي در#علما و ديده نشده بود. 🌷@shahidabad313 💢(نماينده ي) هم در🌟 بر پيکر🌷#نماز خواند. در آخر هم همه ي جمعيتي که براي پيکر🌷 آمده بودند براي به سمت رفتند. ⚘@pmsh313 💎مي گويند عراقي ها در☀️ براي شهداي خودشان خوبي در حرم ها راه مي اندازند، ولي بعد از آنکه مي خواهند🌷 را کنند، همه مي روند و فقط چند نفر مي مانندولي در پيکر🌷 همه چيز فرق کرد. صدها نفر وارد شدند. خود عراقي ها هم از شرکت چنين جمعيتي در#تدفين🌷 تعجب کرده بودند و مي گفتند اين#استثنايي است. 🌷@shahidabad313 💢اما نكته ي ديگر اينكه قطعه ي شهداي در☀️ از حضرت علی(علیه اسلام) فاصله ي بسياري دارد اما🌷 به🌟(علیه اسلام) بسيار نزديک است.اين متعلق به يکي از دوستان🌷 بود كه او هم را براي مادرش در نظر داشت، اما🌷 قبل از با او كرد. او هم مادرش را نمود تا را براي🌷 قرار دهد. ⚘@pmsh313 💢يكي از دوستانش مي گفت:🌷 در اين روزهاي آخر، بيشتر شب ها و سحرها بر سر مزاري که براي خودش در نظر گرفته بود حاضر مي شد و و مي خواند.دست آخر درست در☀️ و🌷 در همان (كمي جلوتر از قبر عالم ره) به سپرده شد. 🌷@shahidabad313 🌷 وصيت هاي عجيبي براي داشت که عمل کردنش بود، اما به خواست همه اش تحقق يافت.او کرده بود مرا سياهي بزنيد و بعد مرا در آن کنيد! اما امکانش نبود، قبرهاي☀️ به شکلي است که ماسه هاي سستي دارد. ممکن است خيلي فرو بريزد. ⚘@pmsh313 🌷 در🌷 شد و نداشت. خودش قبلاً سياهي تهيه کرده بود که خيلي ناگهاني پيکرش را در ميان آن پيچيدند و در قرار دادند! ناخواسته کل قبرش و🌷 عملي شد. 🌷@shahidabad313 🍀به گفته ي دوستانش يک «🌟(علیها السلام)» هم بود که آن را روي صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالاي🌷 نوشتند:☀️(علیها السلام) ⚘@pmsh313 💎اما همه ي دوستان و آشنايان بر اين باورند که شايد علت اين ارادت ويژه ي🌷 به☀️ (علیها السلام) بوده. چون وقتي او با اين تأخير چند روزه پيدا شد، آغاز🌷 بود. شبي که او به سپرده شد🌷 بود. 🌷@shahidabad313 💥دوستانش مي گويند بعد از🌷 وقتي به خانه اش رفتيم ديديم حتي سجاده اش پهن بوده است.انگار که او بعد از براي رفتن و جنگيدن به قدر جمع کردني هم نکرده است. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
(آخر) 💚وصیت نامه❤️ (🌷 با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از🌷 دست بر برد و خود را اينگونه نگاشت) : ✍اينجانب🌷#وصيت مي کنم که من را در#دفن نکنند. اگر شد، ببرند🌟(علیه السلام)🔃 بدهند و برگردانند و در🌟 و🌟 و🌟 و🌟🔃 بدهند و در💥#دفن کنند. 🌷@shahidabad313 ⬅️دوست دارم نزديک🌟 باشم و همه ي انجام شود.در داخل و دور من بزنند و گريه ي و ... مثل بگذارند.داخل من مثل🌱 شود و اگر شد جايي که سرم مي خورد به، يک اسم☀️ (علیها السلام) بگذارند که اگر سرم خورد به آن، آخ نگويم و بگويم☀️(علیها السلام) ⚘@pmsh313 ⬅️بالاي سر من و بگيرند و موقع من، بالاي قبرم قرار بگيرد و در زير من را کنيد.زياد☀️(علیه السلام) بگوييد و براي من نگيريد، چون من به چيزي که مي خواستم رسيدم. براي☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) بگيريد و کنيد. 🌷@shahidabad313 ⬅️(من را) رو به صحيح کنيد... روي سنگ قبرم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا يک است.يعني؛ و يا مثل اين. هم بگذاريد داخل. وصيتم به مردم و در بعضي از قسمت ها براي مردم اين است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم مي کنم، مشکلات بيشتر از است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر🌟 باشند. ⚘@pmsh313 ⬅️با باشند؛ چون همين🌟 است که باعث شده از بيرون بيايد.از مي خواهم که حجابشان را مثل🌟(علیها السلام) کنند، نه مثل حجاب هاي امروز، چون اين حجاب ها بوي🌟(علیها السلام) نمي دهد.از برادرانم مي خواهم که غير حرف کس ديگري را ندهند 🌷@shahidabad313 ⬅️ در حال است، ديگر طبيعي نيست، الان دو در پيش داريم، اول که واجب تر است؛ زيرا همه چيز لحظه ي آخر مي شود که🔥 هستيم يا🌴.حتي در با دشمن ها احتمال مي رود که طرف شود ولي🌷 به حساب نيايد، چون براي هواي نفس رفته و اگر براي هواي نفس رفته باشد يعني براي رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و! آنها هستند و ما هم. ⚘@pmsh313 ⬅️ خودتان را کنيد، چون اگر☀️(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيايد دارد روبه روي🌟 باشيم و با#مخالفت کنيم.🌟(عج) را تنها نگذاريد.من که عمرم رفت و را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که خيلي کردم و پل هاي پشت سرم را شکسته ام و راه ندارم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بچه هاي و، من دير فهميدم و خيلي و کارهاي بيهوده انجام دادم و يکي از دلايلي که آمدم🌟 به خاطر همين بود که پيشرفت کنم.🌟 شهري است که مثل است که گناه ها را به از آدم مي گيرد و جاي گناهان مي دهد. اين#خيلي_مهربان است. ⚘@pmsh313 ⬅️همچنين مي خواهم که مردم از و خودشان و مخصوصاً حرم ها کنند و به اين ندهند و مردم مخصوصاً🌟 در اين شرکت کنند، چون ديدم که هست لکن است، بايد شود.و مطمئنم که اين ها (دشمنان) هستند و فقط با يک با🌟(علیها السلام) مي شود اين مفسدها را کرد و _ظهور شويم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بهتر است که همديگر دهيد و اين غده ي را از بين ببريد. براي من خيلي کنيد؛ چون خيلي و از همه بگيريد. من به اين است که اگر براي رضاي خدا مي خوانند و دارند،بخوانند. اگر اين طور نيست نخوانند.چون مي شود. بعد شهريه ي🌟 را هم مي گيرند؛ ديگر مي شود و دارد.اگر مي توانند بخوانند (و ادامه بدهند) البته همه اش نيست،🌱 هم هست بايد مقداري از خود را صرف کنند؛ چون طلبه اي با تقوا داريم اول تزکيه ي بعد. ⚘@pmsh313 🍁اي داد از. _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم. ان شاءلله☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) و☀️(علیه السلام) در مي آيند... ⚡⚡ 🍎 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈: 🌷 📍 (ع)، ⬅️ به برادران و خواهران مجاهدم... خواهران و برادران مجاهدم در این ، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند داده‌اید و جان‌ها را بر گرفته و در به آمده‌اید، کنید:، و است. 💎امروز ☀️(ع)، است. بدانید ☀️ است و این اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه ابراهیمی و نه محمّدی(ص). 🍎 💎برادران و خواهرانم! جهان پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی(ع). 💎خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که را تکان داد☀️ را کرد، یعنی و پاک ما،☀️ را تنها نسخه نجات‌بخش این قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان به آن دارید و چه شما به‌عنوان #اعتقاد_عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام☀️ را رها نکنید.، خیمه(ص)است. جهان با، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید.🌟🌟🌟 این خیمه اگر آسیب دید،☀️ و☀️☀️(ص)و☀️،☀️،☀️،☀️ و☀️ باقی نمی‌ماند؛☀️ آسیب می‌بیند. 🌱 🌺@shahidabad313
💠سال ۱۳۶۷ بود كه هادي به دنيا آمد. او در و چند روز بعد از ايام فاطميه به دنيا آمد. وقتی تقويم را میبینند درست مصادف است باشهادت امام هادي(ع) بر همین اساس نام او را محمدهادي میگذارند. 📚در دوران دبستان به مدرسه شهید سعیدی رفت. هادی در دوره دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شد و خادمی را تحویل داد. دوران راهنمایی را در مدرسه ی توپچی درس خواند. از همان سال های اولیه ی دبیرستان،زمزمه ی ترک تحصیل را کوک کرد! 🔹هادی بعد از پایان خدمت، چندین کار مختلف را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه علمیه شد. زیرا راهی جز طلبگی در پاسخگوی غوغای درون هادی نبود. هادی انرژی‌اش را وقف و کار فرهنگی و هیئت کرده بود. 💠شهید هادی ذوالفقاری سه بار برای مبارزه با راهی منطقه سامراء شد. روز ۲۶ بهمن بود، در حومه ی ،ناگهان صدای انفجار مهیبی آمد،عملیات انتحاری در بین سربازان عراقی و هادی به آرزویش رسید...🕊 ▪️خبر رسید که هادی ذوالفقاری شده. سه روز از اش گذشته بود. روز سوم خبر دادند در فرودگاه نظامی شهر المثنی، یک کامیون آمده که پیکر شهدا راآورده بیشتر این شهدا از سامرابودند. ودر میان آنها یک جنازه وجود دارد که سالم است اما ! وهیچ مشخصه ای ندارد، فقط در دست راست او دو است. شهید ذوالفقاری بود صورتش کمی سوخته بود اما کاملاً واضح بود که هادی است. 🌱 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔘به مناسبت سالگرد سلیمانی سردار دلها 🍁 شهید بزرگوار ⬅️قسمت بیست و پنجم https://digipostal.ir/csg56sm 👈: ⬅️ 🌷 🔹️ 🍁 جهان با ⬅️خطاب به برادران و خواهران مجاهدم... 💎 جهان با، آتش زدن و ویران کردن این خیمه(خیمه ولایت)است، دور آن بچرخید.🌟🌟🌟 این خیمه اگر آسیب دید،☀️ و☀️☀️(ص)و☀️،☀️،☀️،☀️ و☀️ باقی نمی‌ماند؛☀️ آسیب می‌بیند... 🎐 | | | | ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛