فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"اسطوره"
#اسطوره_وطن
#شهید_حسن_باقری
#شهید_غلامحسین_افشردی،مستعار
#حسن_باقری
#سید_حسین_آقامیری
#آقامیری
#راویتگر_موسسه_روایت_شهدا_قم
#موسسه_روایت_شهدا_قم
✨﷽✨
#دعا_ی_هر_روز
#اللّهُمَّ_اجْعَلْ_عَواقِبَ_امُورِنا_خَیْراً
✨#خداوندا...
💠#آخر_و_عاقبت ما را #ختم_به_خیر کن
#پیام_معنوی_شاکری
#باران_معنوی_شاکری
#هدیه_نثار_روح_شهدای_انقلاب
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#پیام_معنوی_شاکری
#باران_معنوی_شاکری 🔸️🔸️در این روزگار که همه دم از مردانگی می زنند،باید از کسانی گفت که وجودشان خط کشی بود، برای تشخیص مرد از نامرد....
⚘مردان دوران دفاع مقدس با مردمانشان مهربان و باصفا وبادشمنانشان چنان بی تعارف بودند،که دشمن از صدای پشت بیسیمشان هم می هراسید...
🔹️از حسن باقری های ما هم در بین جوانان کم نیستند ،اما کجاست جوانگرایی....
🌹حسن باقری ها هم زمان جنگ مظلوم بودند و هم بعد از جنگ....
#سید_حسین_آقامیری از راویتگران #موسسه_روایت_شهدا_قمبرادر#سید حسن اقامیری هستند حواستون باشه
💠نکته:فرمانده اسیر شده ،فرمانده تیپ۶۰ زرهی عراق بود
https://www.instagram.com/p/Bu-nMjhHBM_/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=k7rl5j029qh3
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر تو رو بردن ...دیر رسیدم من😭😭
خاطره ای از #شهید سیدمیلادمصطفوی
♻️سال ۹۴ برای #تکمیل_آموزش نظامی اعزام به سوریه یک دوره یک هفته ای رفتیم #تهران
اونجا اتفاقاتی افتاد و برنامه هایی پیش اومد که باعث شد بین من و سیدمیلاد مختصر #ناراحتی پیش اومد
⚜هرچند در #مسیر_برگشت به همدان #سید بدون معطلی #پیش_قدم شد و رفع کدورت کرد ، ولی بعد از یک هفته تماس گرفت و با یکی از رفقاش اومد #ملایر و با اصرار سید ناهار رفتیم #رستوران و هرچه اصرار کردم چون شما مهمون من هستید من باید حساب کنم اجازه نداد من حساب کنم و بعدش هم کلی از محل کار من و شرایطی که قرار داشتم #تعریف و تمجید کرد و گفت حسرت میخورم ای کاش من هم میتونستم چنین کار #فرهنگی انجام بدم (در حالیکه اصلا برای کار فرهنگی کم نمیگذاشت) میگفت شما دارید آدم #تربیت میکنید و ... آخرش هم طلب #حلالیت کرد و رفت
بعد از اینکه سید رفت خیلی فکر کردم به اینکه برای چی بلند شد اومد فقط به این نتیجه رسیدم #دلش_آروم نگرفته بود اومد تا مطمئن بشه هیچ #ناراحتی بینمون نمونده باشه
در حالیکه من اصلا از سید ناراحت نبودم
(این آخرین دیدارمون بود 😭😭😭)
راوی؛دوست بزرگوار شهید
#ارسالی_دوست_شهید
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#اربعین
#الحسین_یجمعنا
#کربلا
#شهیدی_که_کربلانرفت
#ولی_خیلیها_راکربلایی_کرد
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سیره_شهدا
✍برای یکی از عملیات ها آماده می شدیم.
علی هاشمی اومد و مسئولیتها رو مشخص کرد ،
☘ #سید حمید شد مسئول گردان در منطقه دهلاویه ، یادم هست که فرمانده بود و با بچه ها می رفت کانال می کند !
گفتم ، سید بچه ها که هستند ، چرا شما ؟!
می گفت ، بچه ها هستند ، اما خسته شدند !
🌴خوب یادمه اون روزها گرما بیداد می کرد و پشه ها نیش های بدی می زدند ! ،
کمتر کسی توی این شرایط طاقت می آورد ، #سید فرمانده بود اما وقتی دشمن جلو میومد ، جواب پاتک دشمن رو می داد ،
☘ آرپی جی زن خوبی بود ، از بس آرپی جی زده بود از گوشش خون میومد ،
اسمش فرمانده گردان بود ولی با بلدوزرچی ها ، با بچه های شناسایی ، با بچه های لجستیک ، با بچه های تدارکات بود و به همه کمک می کرد !
🌴باسردار ناصری برای شناسایی منطقه جلو می رفت ، علی هاشمی گفته بود ، خودتون جلو نرید ، فقط ناظر باشید !
☘ولی سید قبول نمی کرد
می گفت ، چطور به بچه ها بگم برید جلو و خودم نرم؟!
برای همین جلو تر از بقیه درعملیات های سخت پیش قدم می شد.
حتی یک لحظه هم آرامش و سکون نداشت ، بار ها دیدم که حتی در حال راه رفتن داره غذا می خوره ،
انگار خستگی ناپذیر بود....
#شهیدسیدحمید_میرافضلی
📚پابرهنه در وادی عشق
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_ششم
💚مثل بسيجي هاي زمان جنگ❤️
✨ #شروع_بحران🍃
✔️راوی:محمد حسین طاهری
👈با اينكه🌷#هادي از مؤسسه ي#اسلام_اصيل بيرون آمده بود، اما براي💥#زيارت_كربلا در شب هاي#جمعه به سراغ ما مي آمد و با هم بوديم.در آنجا درباره ي مسائل روز و ...#صحبت داشتيم و او هم نظراتش را مي گفت.با#شروع_بحران#داعش مؤسسه به پايگاه#حشد_الشعبي براي جذب نيرو تبديل شد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي را چند بار در مؤسسه ديدم. مي خواست براي#نبرد به مناطق درگير#اعزام شود. اما با#اعزام او مخالفت شد.يك بار به او گفتم: بايد#سيد را ببيني، او همه كاره است. اگر تأييد كند، براي تو كارت صادر مي كنند و#اعزام مي شوي.
⚘@pmsh313
🌲البته🌷#هادي سال قبل هم سراغ#سيد رفته بود.آن موقع مي خواست به#سوريه#اعزام شود اما نشد.#سيد به او گفته بود: تو#مهمان مردم#عراق هستي و امكان#اعزام به#سوريه را نداري.اما اين بار خيلي به #سيد#اصرار كرد.او به جهت فعاليت هاي هنري در زمينه ي#عكس و#فيلم، از#سيد خواست تا به عنوان تصويربردار با گروه#حشد_الشعبي#اعزام شود.
🌷@shahidabad313
💎#سيد با اين شرط كه🌷#هادي، فقط حماسه ي #رزمندگان را ثبت كند موافقت كرد.قرار شد يك بار با#سيد به منطقه برود. البته منطقه اي كه درگيري مستقيم در آنجا وجود نداشت.🌷#هادي سر از پا نمي شناخت. كارت ويژه ي#رزمندگان#حشد_الشعبي را دريافت كرد و با#سيد به منطقه#اعزام شد.
⚘@pmsh313
💎همانطور كه حدس مي زدم🌷#هادي با يك بار حضور در ميان#رزمندگان، حسابي در دل همه#نفوذ كرد.از همه بيشتر#سيد او را شناخت. ايشان احساس كرده بود كه🌷#هادي مثل بسيجي هاي زمان#جنگ بسيار#شجاع و بسيار#معنوي است، و اين همان چيزي بود كه باعث تأثيرگذاري بر#رزمندگان_عراقي مي شد.
🌷@shahidabad313
⏺بعد از آن براي#اعزام به#سامرا#انتخاب شد. 🌷#هادي به همراه چند تن از دوستان ما راهي شد.من هم مي خواستم با آنها بروم اما#استخاره كردم و خوب نيامد!يادم هست يك بار به او#زنگ زدم وگفتم: فلان شخص كه همراه شما آمده يك نيروي#ساده است، تا حالا با كسي#دعوا نكرده چه رسد به جنگيدن، مواظب او باش.
⚘@pmsh313
🌷#هادي هم گفت: اتفاقاً اين شخصي كه از او #صحبت مي كني#دل_شير دارد. او#راننده است و كمتر درگير كار نظامي مي شود، اما در كار عملياتي خيلي#مهارت دارد.بعد از يك ماه🌷#هادي و دوستان#رزمنده به💥#نجف برگشتند
🌷@shahidabad313
🔰از دوستانم درباره ي🌷#هادي سؤال كردم. پرسيدم:🌷#هادي چطور بود؟همه ي دوستان من از او#تعريف مي كردند؛ از#شجاعت، از#افتادگي، از #زرنگي، از#ايمان و#تقوا و...
⚘@pmsh313
🌴همه از او#تعريف مي كردند. هر كس به نوعي او را الگوي خودش قرار داده بود.#نماز شب ها و#عبادت هاي#هادي حال و هواي جبهه هاي نبرد #رزمندگان_ايران با صداميان#بعثي را براي بقيه ي #رزمندگان$تداعي مي كرد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي دوباره راهي#مناطق_عملياتي شد. ديگر او را كمتر مي ديدم. چند بار هم#تماس گرفتم كه#جواب نداد.مدتي گذشت و من با چند تن از دوستان براي💥#زيارت راهي#ايران و شهر💥#قم شديم.
♨️يادم هست توي💥#قم بودم كه يكي از دوستانم گفت: خبر داري رفيقت، همون🌷#هادي كه با ما مي آمد💥#كربلا🌷#شهيد شده؟گفتم: چي ميگي؟سريع رفتم سراغ اينترنت. بعد از كمي جستجو متوجه شدم كه🌷#هادي به آنچه لايقش بود رسيد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل
💚طهارت درونی❤️
✨ #دست_سوخته🍃
✔️راوی: سید روح الله میر صانع
👈از بالاترين ويژگي هاي🌷#آقا_هادي كه باعث شد در اين سن كم، ره صدساله را يك شبه طي كند#طهارت_دروني او بود.
♦️بر خلاف بسياري از انسان ها كه#ظاهر و#باطن يكساني ندارند،🌷#هادي بسيار پاك و صاف و بدون هر گونه ناپاكي بود.حرفش را مي زد و اگر اشكالي در كار خودش مي ديد، سعي در برطرف نمودن آن داشت.
🔹️يادم هست اواخر سال 1390 آمد و در حوزه ي#كاشف_الغطا☀️#نجف مشغول#تحصيل شد.بعد از مدتي كار پيدا كرد و ديگر از#شهريه استفاده نكرد.
آن اوايل به🌷#هادي گفتم: نمي خواي#زن بگيري؟
مي خنديد و مي ً گفت: نه، فعلاً بايد به#درس و#بحث برسم.
🔹️سال بعد وقتي درباره ي#زن و#زندگي با او#صحبت مي كردم،#احساس كردم بدش نمي آيد كه#زن بگيرد. چند نفر از طلبه هاي#هم_مباحثه با🌷#هادي#متأهل شده بودند و ظاهراً در🌷#هادي تأثير گذاشته بودند.
🍂يك بار سر شوخي را باز كرد و بعد هم گفت: اگر يه وقت مورد خوبي براي من پيدا كردي، من حرفي براي#ازدواج ندارم.از اين#صحبت چند روزي گذشت. يك بار به ديدنم آمد و گفت: مي خواهم براي پياده روي#اربعين به#بصره بروم و مسير طولاني#بصره تا#كربلا را با پاي#پياده طي كنم.
🍂با توجه به اينكه كارت#اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با اين كار مخالفت كردم اما🌷#هادي تصميم خودش را گرفته بود.آن روز متوجه شدم كه💥#پشت_دست🌷#هادي به صورت خاصي#زخم شده، فكر مي كنم حالت#سوختگي داشت.#دست او را ديدم اما چيزي نگفتم.
🌷#هادي به#بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت:#سيد امروز رسيديم به☀️#نجف،#منزل هستي بيام؟گفتم: با كمال ميل، بفرماييد.
🌷#هادي به#منزل ما آمد و كمي#استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كمي جا آمد،با هم شروع به#صحبت كرديم.🌷#هادي از#سفر به#بصره و پياده روي تا☀️#نجف تعريف مي كرد،اما#نگاه من به#زخم_دست🌷#هادي بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود!
🔮صحبت هاي🌷#هادي را قطع كردم و گفتم: اين#زخم_پشت_دست براي چيه؟ خيلي وقته كه مي بينم. سوخته؟نمي خواست جواب بده و موضوع را عوض مي كرد. اما من همچنان#اصرار مي كردم.بالاخره توانستم از زير#زبان او حرف بكشم!
⭐مدتي قبل در يكي از شب ها خيلي#اذيت شده بود.مي گفت كه#شيطان با#شهوت به سراغ من آمده بود.من هم چاره اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم!
🍁من#مات_و_مبهوت به🌷#هادي#نگاه مي كردم. درد دنيايي باعث شد كه🌷#هادي از#آتش_شهوت دور شود.#آتش_دنيا را به جان خريد تا#گرفتار#آتش_جهنم نشود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_هفتم
💚توفیق شهادت❤️
✔️راوی:محمدرضا ناجی
👈قرار بود براي تصويربرداري به🌷#هادي و دوستان ملحق شويم. روز يکشنبه نتوانستم به#سامرا بروم. هر چقدر هم با🌷#هادي تماس گرفتم تماس برقرار نمي شد.تا اينکه فردا يکي از دوستان از#سامرا برگشت.سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟
🌷@shahidabad313
💢گفت: براي🌷#شيخ_هادي دعا کن.ترسيدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمي شده؟ دوست من بدون مکث گفت: نه🌷#شهيد شده.همانجا شوکه شدم و نشستم. خيلي حال و روز من به هم ريخت. نمي دانستم چه بگويم.آن قدر حالم خراب شد که حتي نتوانستم بپرسم چطور🌷#شهيد شده.
⚘@pmsh313
💢براي ساعاتي فقط فکر🌷#هادي بودم. ياد صحبت هاي آخرش. من شک نداشتم🌷#هادي از🌷#شهادت خودش خبر داشت.به دوستم گفتم:🌷#شيخ_هادي به عشقش رسيد.او🌷#عاشق_شهادت بود. بعد حرف از نحوه ي🌷#شهادت شد.
🌷@shahidabad313
💢او گفت که در جريان يک⚡#انفجار_انتحاري در شمال#سامرا،پيکر🌷#هادي از بين رفته و ظاهراً چيزي از او نمانده! روز بعد#دوربين🌷#هادي را آوردند. همين که#دوربين را ديديم همه#شوکه شديم!لنز#دوربين پر از آب شده و خود دوربين هم کاملاً منهدم شده بود. با ديدن اين صحنه حتي کساني که🌷#هادي را نمي شناختند، فهميدند که چه#انفجار مهيبي رخ داده.
⚘@pmsh313
💢از طرفي همه ي دوستان ما به دنبال پيکر🌷#شيخ_هادي بودند. از هر کسي که در آن محور بود و سؤال مي کرديم، نمي دانست و مي گفت: تا آخرين لحظه که به ياد ما مي آيد،🌷#هادي مشغول تهيه ي#عکس و#فيلم بود. حتي از لودر#انتحاري که به سمت روستا آمد عکس گرفت.
🌷@shahidabad313
💢من خيلي ناراحت بودم. ياد آخرين شبي افتادم که با🌷#هادي بودم.🌷#هادي به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در يک#انفجار تکه تکه ميشه! اگر چيزي پيدا کرديد، در نزديک ترين نقطه به☀️#حرم_امام _علي (علیه السلام) دفنش کنيد. نمي دانستم براي🌷#هادي چه بايد کرد. شنيدم که خانواده ي او هم از#ايران راهي شده اند تا براي مراسم او به🌟#نجف بيايند.
⚘@pmsh313
💢سه روز از🌷#شهادت_هادي گذشته بود. من يقين داشتم حتي شده قسمتي از پيکر🌷#هادي پيدا مي شود؛ چون او براي خودش#قبر آماده کرده بود.همان روز يکي از دوستان#خبر داد در#فرودگاه نظامي شهر#المثني، يک کاميون يخچال دار مخصوص حمل پيکر🌷#شهدا قرار دارد. پيکر بيشتر اين🌷#شهدا از#سامرا آمده.
🌷@shahidabad313
💢در ميان آنها يک#جنازه وجود دارد که سالم است اما#گمنام! او هيچ مشخصه اي ندارد، فقط در دست راست او دو💥#انگشتر_عقيق است.تا اين را گفت يک باره به ياد🌷#هادي افتادم. با#سيد و ديگر فرماندهان#صحبت کردم. همان روز رفتم و کاميون پيکر🌷#شهدا را ديدم.خودش بود.
⚘@pmsh313
💎اولين🌷#شهيد_شيخ_هادي بود که#آرام خوابيده بود. صورتش کمي#سوخته بود اما کاملاً واضح بود که🌷#هادي است؛#دوست_صميمي_من.
بالاي سر🌷#هادي نشستم و زارزار#گريه کردم. ياد روزي افتادم که با هم از#سامرا به#بغداد بر مي گشتيم.🌷#هادي مي گفت براي🌷#شهادت بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي#گناهان فاصله گرفت و...
🌷@shahidabad313
🌟بعد به من گفت: وضعيت#حجاب در#بغداد چطوره؟ گفتم: خوب نيست، مثل#تهران.گفت: بايد#چشم را از#نامحرم حفظ کرد تا🌷#توفيق_شهادت را از دست ندهيم. بعد چفيه اش را انداخت روي سر و صورتش.در کل مدتي که در#بغداد بوديم همين طور بود. تا اينکه از#شهر خارج شديم و راهي☀️#نجف شديم.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊