#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_پنجم
💚طلبه لوله کش،با حالات معنوی❤️
✨ #اسلام_اصیل🍃
🍏راوی؛محمد حسین طاهری
👈مؤسسه اي در💥#نجف بود به نام#اسلام_اصيل كه مشغول كار چاپ و تكثير جزوات و كتاب بود. من با اينكه متولد💥#قم بودم اما💥#ساكن_نجف شده و در اين مؤسسه كار مي كردم.
🌷@shahidabad313
🌴اولين بار🌷#هادي_ذوالفقاري را در اين مؤسسه ديدم. پسر بسيار #با_ادب و#شوخ و#خنده_رويي بود.
🍂او در مؤسسه كار مي كرد و همان جا#زندگي و#استراحت مي كرد.#طلبه بود و در#مدرسه_كاشف_الغطا#درس مي خواند.
🌷@shahidabad313
💎من ماشين داشتم. يك روز پنجشنبه راهي💥#كربلا بودم كه🌷#هادي گفت: داري مي ري🌷#كربلا؟گفتم: آره، من هر#شب_جمعه با چند تا از رفيق ها مي ريم، راستي جا داريم، تو نمي خواي بياي؟گفت: جدي ميگي؟ من#آرزو داشتم بتونم هر#شب_جمعه برم💥#كربلا.
⚘@pmsh313
💎ساعتي بعد با هم راهي شديم. ما توي راه با#رفقا مي گفتيم و مي خنديديم،#شوخي مي كرديم، سربه سر هم مي گذاشتيم اما🌷#هادي#ساكت بود.بعد اعتراض كرد و گفت: ما داريم براي💥#زيارت_كربلا ميريم. بسه، اين قدر#شوخي نكنيد.
🌷@shahidabad313
🌱او مي گفت، اما ما گوش نمي كرديم.براي همين رويش را از ما برگرداند و بيرون جاده را#نگاه مي كرد. به💥#كربلا كه رسيديم، ما با هم به#زيارت رفتيم.اما 🌷#هادي مي گفت: اينجا جاي#زيارت دسته جمعي نيست. هركي بايد تنها بره و تو حال خودش باشه، ما هم به او محل نمي گذاشتيم و كار خودمان را مي كرديم!
⚘@pmsh313
🌴در مسير برگشت، باز همان روال را داشتيم. #شوخي مي کرديم و مي خنديديم.🌷#هادي مي گفت: من ديگر با شما نمي آيم، شما قدر 💥#زيارت_امام_حسين (علیه اسلام) آن هم#شب_جمعه را نمي دانيد.اما دوباره هفته ي بعد كه به#شب_جمعه مي رسيد از من مي پرسيد؟ كي مي ري💥#كربلا؟
🌷@shahidabad313
🌷#هادي گذرنامه ي معتبر نداشت، براي همين، تنها رفتن برايش #خطرناك بود. دوباره با ما مي آمد و برمي گشت.اما بعد از چند هفته ي ديگر به#شوخي هاي ما توجهي نداشت. او براي خودش مشغول#ذكر و#دعا بود.
🌲توي💥#كربلا هم از ما جدا مي شد. خودش بود و 💥#آقا_ابا_عبدالله (علیه السلام). بعد هم سرساعتي كه معين مي كرديم مي آمد كنار ماشين. روزهاي خوبي بود.🌷#هادي#غير_مستقيم خيلي چيزها به ما #ياد داد.
🌷@shahidabad313
⏺يادم هست🌷#هادي خيلي آدم#ساده و#خاکي بود. در آن ايام با دوچرخه از محل مؤسسه به#حوزه ي علميه مي رفت. براي همين از او ايراد گرفته بودند.
مي گفت: براي من مهم نيست كه چه مي گويند. مهم #درس خواندن و حضور در كنار💥#مولا_علي (علیه السلام) است.
🍂مدتي كه گذشت از كار در مؤسسه بيرون آمد! حسابي مشغول #درس شد. عصرها هم براي مردم مستحق به صورت#رايگان#كار مي كرد.به من گفت: مي خوام#لوله_كشي#ياد بگيرم! خيلي از اين مردم#نجف به آب#لوله_كشي احتياج دارند و#پول ندارند.
🌷@shahidabad313
🍂رفت پيش يكي از دوستان و كار#لوله_كشي هاي جديد با#دستگاه_حرارتي را ياد گرفت.آنچه را كه براي#لوله_كشي احتياج بود از#ايران تهيه كرد. حالا شده بود يك طلبه ي#لوله_كش!
⚘@pmsh313
🐟يادم هست ديگر شهريه ي طلبگي نمي گرفت. او #زندگي زاهدانه اي را آغاز كرده بود.يک بار از او پرسيدم: تو كه#شهريه نمي گيري، براي كار هم#مُزد نمي گيري، پس براي#غذا چه مي كني؟گفت: بيشتر روزهاي خودم را با #چاي و#بيسكويت مي گذرانم!
💥با اين حال، روزبه روز#حالات_معنوي او بهتر مي شد. از آن طلبه هايي بود كه به فكر#تهذيب_نفس و عمل به #دستورات_دين هستند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_ششم
💚مثل بسيجي هاي زمان جنگ❤️
✨ #شروع_بحران🍃
✔️راوی:محمد حسین طاهری
👈با اينكه🌷#هادي از مؤسسه ي#اسلام_اصيل بيرون آمده بود، اما براي💥#زيارت_كربلا در شب هاي#جمعه به سراغ ما مي آمد و با هم بوديم.در آنجا درباره ي مسائل روز و ...#صحبت داشتيم و او هم نظراتش را مي گفت.با#شروع_بحران#داعش مؤسسه به پايگاه#حشد_الشعبي براي جذب نيرو تبديل شد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي را چند بار در مؤسسه ديدم. مي خواست براي#نبرد به مناطق درگير#اعزام شود. اما با#اعزام او مخالفت شد.يك بار به او گفتم: بايد#سيد را ببيني، او همه كاره است. اگر تأييد كند، براي تو كارت صادر مي كنند و#اعزام مي شوي.
⚘@pmsh313
🌲البته🌷#هادي سال قبل هم سراغ#سيد رفته بود.آن موقع مي خواست به#سوريه#اعزام شود اما نشد.#سيد به او گفته بود: تو#مهمان مردم#عراق هستي و امكان#اعزام به#سوريه را نداري.اما اين بار خيلي به #سيد#اصرار كرد.او به جهت فعاليت هاي هنري در زمينه ي#عكس و#فيلم، از#سيد خواست تا به عنوان تصويربردار با گروه#حشد_الشعبي#اعزام شود.
🌷@shahidabad313
💎#سيد با اين شرط كه🌷#هادي، فقط حماسه ي #رزمندگان را ثبت كند موافقت كرد.قرار شد يك بار با#سيد به منطقه برود. البته منطقه اي كه درگيري مستقيم در آنجا وجود نداشت.🌷#هادي سر از پا نمي شناخت. كارت ويژه ي#رزمندگان#حشد_الشعبي را دريافت كرد و با#سيد به منطقه#اعزام شد.
⚘@pmsh313
💎همانطور كه حدس مي زدم🌷#هادي با يك بار حضور در ميان#رزمندگان، حسابي در دل همه#نفوذ كرد.از همه بيشتر#سيد او را شناخت. ايشان احساس كرده بود كه🌷#هادي مثل بسيجي هاي زمان#جنگ بسيار#شجاع و بسيار#معنوي است، و اين همان چيزي بود كه باعث تأثيرگذاري بر#رزمندگان_عراقي مي شد.
🌷@shahidabad313
⏺بعد از آن براي#اعزام به#سامرا#انتخاب شد. 🌷#هادي به همراه چند تن از دوستان ما راهي شد.من هم مي خواستم با آنها بروم اما#استخاره كردم و خوب نيامد!يادم هست يك بار به او#زنگ زدم وگفتم: فلان شخص كه همراه شما آمده يك نيروي#ساده است، تا حالا با كسي#دعوا نكرده چه رسد به جنگيدن، مواظب او باش.
⚘@pmsh313
🌷#هادي هم گفت: اتفاقاً اين شخصي كه از او #صحبت مي كني#دل_شير دارد. او#راننده است و كمتر درگير كار نظامي مي شود، اما در كار عملياتي خيلي#مهارت دارد.بعد از يك ماه🌷#هادي و دوستان#رزمنده به💥#نجف برگشتند
🌷@shahidabad313
🔰از دوستانم درباره ي🌷#هادي سؤال كردم. پرسيدم:🌷#هادي چطور بود؟همه ي دوستان من از او#تعريف مي كردند؛ از#شجاعت، از#افتادگي، از #زرنگي، از#ايمان و#تقوا و...
⚘@pmsh313
🌴همه از او#تعريف مي كردند. هر كس به نوعي او را الگوي خودش قرار داده بود.#نماز شب ها و#عبادت هاي#هادي حال و هواي جبهه هاي نبرد #رزمندگان_ايران با صداميان#بعثي را براي بقيه ي #رزمندگان$تداعي مي كرد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي دوباره راهي#مناطق_عملياتي شد. ديگر او را كمتر مي ديدم. چند بار هم#تماس گرفتم كه#جواب نداد.مدتي گذشت و من با چند تن از دوستان براي💥#زيارت راهي#ايران و شهر💥#قم شديم.
♨️يادم هست توي💥#قم بودم كه يكي از دوستانم گفت: خبر داري رفيقت، همون🌷#هادي كه با ما مي آمد💥#كربلا🌷#شهيد شده؟گفتم: چي ميگي؟سريع رفتم سراغ اينترنت. بعد از كمي جستجو متوجه شدم كه🌷#هادي به آنچه لايقش بود رسيد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_یک
💚در خط مقدم❤️
✔️راوی:محمد رضا ناجی
👈از مؤسسه ي#اسلام_اصيل با🌷#هادي آشنا شدم. بعد از مدتي از مؤسسه بيرون آمد و بيشتر مشغول#درس بود. ما در#ايام_محرم در🕌#مسجد_هندي☀️#نجف همديگر را مي ديديم.بعد از مدتي بحران⚡#داعش پيش آمد.🌷#هادي را بيشتر از قبل مي ديدم. من در جريان#نمايشگاه_فرهنگي با او همکاري داشتم.يک روز مي خواستم به منطقه ي عملياتي بروم که🌷#هادي را ديدم. او اصرار داشت با من بيايد. همان روز هماهنگ کردم و با🌷#هادي حرکت کرديم.
🌷@shahidabad313
🍁او خيلي آماده و خوشحال بود. انگار گمشده اش را پيدا کرده. در آنجا روي يک کاغذ نوشته بود:#عاشق_مبارزه با صهيونيست ها هستم. من هم از او عکس گرفتم و او براي دوستانش فرستاد.بعد از چند روز راهي شهر#شيعه نشين «بلد» شديم. اين شهر محاصره شده بود و تنها يک راه مواصلاتي داشت.اين مسير تحت اشراف تک تيراندازهاي⚡#داعش بود. هر کسي نمي توانست به راحتي وارد#شهر_بلد شود.
⚘@pmsh313
☀️#صبح به نيروهاي#خط_مقدم ملحق شديم.🌷#هادي با اينکه به عنوان تصويربردار آمده بود، اما يک#سلاح در دست گرفت و مشغول شد. چند تصوير معروف را آنجا از🌷#هادي گرفتيم.همان جا ديدم که🌷#هادي پيشاني بندهاي زيباي☀️#يا_زهرا(علیها سلام) را بين#رزمندگان پخش مي کند.آن روز در تقسيم غذا بين#رزمندگان کمک کرد. خيلي خوشحال و سر حال بود.
🌷@shahidabad313
💢مي گفت: جبهه ي اينجا حال و هواي#دفاع_مقدس ما را دارد. اين بچه ها مثل بسيجي هاي خود ما هستند.🌷#هادي مدتي درمنطقه ي عمليات#بلد حضور داشت. در چند مورد پيش روي و حمله ي#رزمندگان حضور داشت وخاطرات خوبي را از خودش به#يادگار گذاشت.
در آن ايام هميشه#دوربين در دست داشت و مشغول فيلم برداري و عکاسي بود.
⚘@pmsh313
💢يک روز من را ديد و گفت: آنجا را ببين. يک#دکل مخابراتي هست که#پرچم⚡#داعش بالاي آن نصب شده. بيا برويم و#پرچم را پايين بکشيم.گفتم شايد تله باشد. آنها منتظرند ببينند چه کسي به اين#پرچم نزديک مي شود تا او را بزنند.در ثاني شما تجربه ي بالا رفتن از#دکل داري؟ اين#دکل خيلي بلند است.
ممکن است آن بالا سرگيجه بگيري. خلاصه راضي شد که اين کار را انجام ندهد.
🌷@shahidabad313
🌟#عمليات_بلد تمام شد و اين شهر آزاد شد.🌷#هادي تقاضاي#اعزام به☀️#سامرا داشت. رفتم و کار#اعزام او را انجام دادم. با او راهي منطقه ي☀️#سامرا شده و به#زيارت رفتيم.سه روز بعد با هم به يک منطقه ي درگيري رفتيم. منطقه تحت سيطره ي⚡#داعش بود. من و برخي#رزمندگان، خيلي سرمان را پايين گرفته بوديم. واقعاً مي ترسيديم. 🌷#هادي شجاعانه جلو مي رفت و فرياد ميزد: لاتخاف، لاتخاف ماکوشيئ... نترس، نترس چيزي نيست.ما آنقدر جلو رفتيم که به دشت باز رسيديم. از#صبح تا#عصر در آنجا#محاصره شديم.
⚘@pmsh313
🌟خيلي#ترس داشت. نمي دانستيم چه کنيم اما🌷#هادي خيلي#شاد بود! به همه روحيه مي داد.#عصر بود که راه باز شد و برگشتيم. از آنجا با هم راهي#بغداد شديم. بعد هم☀️#نجف رفتيم و چند روز بعد🌷#هادي به تنهايي راهي#سامرا شد.ما از طريق شبکه هاي اجتماعي با هم در#ارتباط بوديم. يک شب وقتي با🌷#هادي صحبت مي کردم گفت: اينجا اوضاع ما#بحراني است! من امروز در يک قدمي🌷#شهادت بودم.
🌷@shahidabad313
💎او ادامه داد: يک انتحاري پشت سر ما در ميان نيروها⚡#منفجر شد. من بالاي پشت بام#خانه بودم که بلافاصله يک انتحاري ديگر در حياط#خانه خودش را⚡#منفجر کرد و... چند روز بعد🌷#هادي به☀️#نجف برگشت. زياد در شهر نماند و به منطقه ي مقداديه رفت. از آنجا هم راهي☀️#سامرا شد.دو تن از دوستانم با او رفتند. دوستان من چند روز بعد برگشتند. با🌷#هادي تماس گرفتم و گفتم: کي برمي گردي؟ گفت: ان شاءالله#مصلحت ما☀️#شهادت است! من هم گفتم اين هفته پيش شما مي آيم تا با هم فيلم و عکس بگيريم.اما چند روز بعد روز دوشنبه بود که از دوستان شنيدم که🌷#هادي🌷#شهيد شده.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊