ششمین #شهید_ماه افسران؛ سردار شهید عبدالحسین برونسی
https://goo.gl/kByD1D
🔴صف غذا
من از قم اعزام میشدم، او از مشهد مقدس، فقط دو سه بار قسمت شد که در خط مقدم و پشت خط ببینمش. یک بارش تو یکی از پادگانها بود، سر ظهر، نماز را که خواندیم، از مسجد آمدم بیرون.
راه افتادم طرف آسایشگاه، بین راه چشمم افتاد به یک تویوتا. داشتند #غذا میدادند. چند تا بسیجی هم توی #صف ایستاده بودند. ما بین آنها، یکدفعه چشمم افتاد به او! یک آن خیال کردم اشتباه دیدم. دقیقتر نگاه کردم. با خودم گفتم: شاید من اشتباه شنیدم که فرمانده گردان شده!
رفتم جلو. احوالش را که پرسیدم، گفتم: شما چرا وایستادی تو صف غذا، آقای برونسی؟! مگه فرمانده گردان...
بقیه حرفم را نتوانستم بگویم. خنده از لبهایش رفت. گفت: مگه #فرمانده گردان با بسیجیهای دیگه فرق میکنه که باید غذا بدون صف بگیره؟
یاد حدیثی افتادم؛
مَن تَوَاضَعَ لِلّهِ رَفَعَهُ الله (هر کس به خاطر خدا تواضع کند، خداوند او را رفعت میدهد)
پیش خودم گفتم: بیخود نیست آقای برونسی این قدر توی جبههها پرآوازه شده.
بعداً فهمیدم بسیجیها خیلی مانع این کارش شده بودند، ولی از پس او برنیامده بودند.
منبع: برگرفته از کتاب خاکهای نرم کوشک
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐
🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷
✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم
🍀امشب همراه با
🌿دهمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم
🕊شهیدغلامعلی جندقی معروف به رجبی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⬇️قسمت سوم
🔰کاخ غلامرضا پهلوی
توی دوران #سربازی شدهبود رانندهی قریب، پیشکار شاپور غلامرضا پهلوی. همراه او میرفت سرکشی باغهای غلامرضا #پهلوی. توی باغ لب به چیزی نمیزد، آنقدر که بالاخره یک روز صدای قریب درآمدهبود که همه به من التماس میکنن اجازه بدم از میوههای باغ ببرن ولی تو حتی میوههایی که خودم برات کنار میذارم رو هم بر نمیداری ببری؟!
یکبار موقع ناهار به کاخ رسیدهبودند. آقای قریب او را برده بود آشپزخانه و سفارش کردهبود که هرچه میخواهد بهش بدهند. آنروز مهمانی بود و آشپزخانه پر از #غذا و دسرهای مختلف.
به این جا که رسید مادر با کنجکاوی پرسید«خب مادر، چی خوردی؟» غلامعلی خندید، گفت خب معلومه، هیچی! اومدم تو کوچهها یه نونوایی پیدا کردم، یه نون🍪 خریدم و کمی پنیر و انگور🍇. نشستم کنار جوی آب و جای شما خالی، ناهارم رو خوردم.
برگرفته از مجموعه کتاب یادگاران جلد (۲۴)
🌸شادی روح شهیدان اسلام واین شهیدبزرگوار صلوات🌸
🌺🌺اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم🌺🌺
@majnon100
✅گروه بیان معنوی
https://t.me/joinchat/Bn4n_EA_WeJ19gl0ol-_MA
👥کانال افسران جوان جنگ نرم:
telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 #سبک_زندگی_شهدا
💠وقتی میومد خونه نمیذاشت کار کنم. زهرا رو میذاشت روی پاهاش و با دست به پسرمون #غذا میداد. با #مهربونی میگفت: «شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی». #مهمون هم که میومد، پذیرایی با خودش بود. دوستاش به شوخی میگفتند: «مهندس که نباید تو خونه کار کنه!» میگفت: من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم مگه به حضرت زهرا (س) #کمک نمیکردند؟
🔴 #شهید_آقاسی_زاده
📙شهاب، صفحه۷۴
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی
💚دقیق بودن در حلال و حرام❤️
👈راوی از دوستان شهید
✨ #احتیاط🍃
🍎سال اول🌷#طلبگي_هادي بود. يك روز به او گفتم: مي داني شهريه اي كه يك#طلبه مي گيرد، از 💥#سهم_امام_زمان (عج) است.با#تعجب نگاهم كرد و گفت: خُب شنيدم، منظورت چيه؟!گفتم: بزرگان #دين مي گويند اگر طلبه اي #درس نخواند، گرفتن 💥#پول_امام_زمان (عج) براي او #اشكال پيدا ميكند.
🌷@shahidabad313
🌴كمي #فكر كرد. بعد از آن ديگر از حوزه ي علميه #شهريه نگرفت! با #موتور كار مي كرد و هزينه هاي خودش را #تأمين مي كرد، اما ديگر به سراغ💥#سهم_امام_زمان (عج) نرفت.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي طلبه اي#سخت_كوش بود. در كنار#طلبگي فعاليت هاي مختلف انجام مي داد. اما از مهمترين ويژگي هاي او #دقت در#حلال و#حرام بود.
⚘@pmsh313
🌴او بسيار #احتياط مي كرد؛ زيرا #بزرگان راه رسيدن به #كمال را #دقت در #حرام و #حلال مي دانند.
🌴او به نوعي #راه_نفوذ_شيطان را بسته بود. هميشه #دقت مي كرد كه كارهايش #مشكل_شرعي نداشته باشد.
🌷@shahidabad313
🌴به #بيت_المال بسيار #حساس بود، حتي قبل از اينکه💥#ساکن_نجف شود.يادم هست گاهي در پايگاه #بسيج #درس مي خواند، آخر شب كه كار #بسيج تمام مي شد از دفتر پايگاه #بسيج بيرون مي آمد! او در راهرو، كه بيرون از #پايگاه بود، مشغول #مطالعه مي شد.
🌴شرايط خانه به گونه اي نبود كه بتواند در آنجا #درس بخواند. براي همين اين کار را مي کرد.
داخل راهرو لامپ هايي داريم که شب نيز روشن است.🌷#هادي آنجا در سرما مي نشست و#درس مي خواند!
🌷@shahidabad313
🌴يك بار به🌷#هادي گفتم: چرا اينجا#درس مي خواني؟ تو حق گردن اين#پايگاه داري، همه ي در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن#مُزد#گچکاری كردي. همه ي تزئينات اينجا كار شماست. خب بمون توي#پايگاه و#درس بخوان. تو كه كار خلافي انجام نمي دي.
🌷#هادي گفت: من اين #درس رو براي خودم مي خوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را#بيت_المال پرداخت مي كند استفاده کنم. از طرفي چون مي دانم اين لامپ ها تا صبح روشن است اينجا مي مانم.
🌷@shahidabad313
🌴اما بيشترين#احتياط او درباره ي#غذا بود. هر غذايي را نمي خورد. البته دستور#دين نيز همين است. برخي از بزرگان به غذايي كه تهيه مي شد#دقت مي کردند.
🌴در#قرآن نيز با اين عبارت به اين موضوع تأكيد شده: پس انسان بايد به غذاي خودش (و اينكه از چه راهي به دست آمده) بنگرد. «سوره عبس / آیه 34»
در#تهران وقتي غذايي تهيه مي کرديم مي گفت: از کجا آمده؟ چه کسي پخته؟وقتي مي گفتيم پخت #مادر است خوشحال مي شد، اما غذاهاي ديگر را خيلي #تمايل به خوردنش نداشت.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_پنجم
💚طلبه لوله کش،با حالات معنوی❤️
✨ #اسلام_اصیل🍃
🍏راوی؛محمد حسین طاهری
👈مؤسسه اي در💥#نجف بود به نام#اسلام_اصيل كه مشغول كار چاپ و تكثير جزوات و كتاب بود. من با اينكه متولد💥#قم بودم اما💥#ساكن_نجف شده و در اين مؤسسه كار مي كردم.
🌷@shahidabad313
🌴اولين بار🌷#هادي_ذوالفقاري را در اين مؤسسه ديدم. پسر بسيار #با_ادب و#شوخ و#خنده_رويي بود.
🍂او در مؤسسه كار مي كرد و همان جا#زندگي و#استراحت مي كرد.#طلبه بود و در#مدرسه_كاشف_الغطا#درس مي خواند.
🌷@shahidabad313
💎من ماشين داشتم. يك روز پنجشنبه راهي💥#كربلا بودم كه🌷#هادي گفت: داري مي ري🌷#كربلا؟گفتم: آره، من هر#شب_جمعه با چند تا از رفيق ها مي ريم، راستي جا داريم، تو نمي خواي بياي؟گفت: جدي ميگي؟ من#آرزو داشتم بتونم هر#شب_جمعه برم💥#كربلا.
⚘@pmsh313
💎ساعتي بعد با هم راهي شديم. ما توي راه با#رفقا مي گفتيم و مي خنديديم،#شوخي مي كرديم، سربه سر هم مي گذاشتيم اما🌷#هادي#ساكت بود.بعد اعتراض كرد و گفت: ما داريم براي💥#زيارت_كربلا ميريم. بسه، اين قدر#شوخي نكنيد.
🌷@shahidabad313
🌱او مي گفت، اما ما گوش نمي كرديم.براي همين رويش را از ما برگرداند و بيرون جاده را#نگاه مي كرد. به💥#كربلا كه رسيديم، ما با هم به#زيارت رفتيم.اما 🌷#هادي مي گفت: اينجا جاي#زيارت دسته جمعي نيست. هركي بايد تنها بره و تو حال خودش باشه، ما هم به او محل نمي گذاشتيم و كار خودمان را مي كرديم!
⚘@pmsh313
🌴در مسير برگشت، باز همان روال را داشتيم. #شوخي مي کرديم و مي خنديديم.🌷#هادي مي گفت: من ديگر با شما نمي آيم، شما قدر 💥#زيارت_امام_حسين (علیه اسلام) آن هم#شب_جمعه را نمي دانيد.اما دوباره هفته ي بعد كه به#شب_جمعه مي رسيد از من مي پرسيد؟ كي مي ري💥#كربلا؟
🌷@shahidabad313
🌷#هادي گذرنامه ي معتبر نداشت، براي همين، تنها رفتن برايش #خطرناك بود. دوباره با ما مي آمد و برمي گشت.اما بعد از چند هفته ي ديگر به#شوخي هاي ما توجهي نداشت. او براي خودش مشغول#ذكر و#دعا بود.
🌲توي💥#كربلا هم از ما جدا مي شد. خودش بود و 💥#آقا_ابا_عبدالله (علیه السلام). بعد هم سرساعتي كه معين مي كرديم مي آمد كنار ماشين. روزهاي خوبي بود.🌷#هادي#غير_مستقيم خيلي چيزها به ما #ياد داد.
🌷@shahidabad313
⏺يادم هست🌷#هادي خيلي آدم#ساده و#خاکي بود. در آن ايام با دوچرخه از محل مؤسسه به#حوزه ي علميه مي رفت. براي همين از او ايراد گرفته بودند.
مي گفت: براي من مهم نيست كه چه مي گويند. مهم #درس خواندن و حضور در كنار💥#مولا_علي (علیه السلام) است.
🍂مدتي كه گذشت از كار در مؤسسه بيرون آمد! حسابي مشغول #درس شد. عصرها هم براي مردم مستحق به صورت#رايگان#كار مي كرد.به من گفت: مي خوام#لوله_كشي#ياد بگيرم! خيلي از اين مردم#نجف به آب#لوله_كشي احتياج دارند و#پول ندارند.
🌷@shahidabad313
🍂رفت پيش يكي از دوستان و كار#لوله_كشي هاي جديد با#دستگاه_حرارتي را ياد گرفت.آنچه را كه براي#لوله_كشي احتياج بود از#ايران تهيه كرد. حالا شده بود يك طلبه ي#لوله_كش!
⚘@pmsh313
🐟يادم هست ديگر شهريه ي طلبگي نمي گرفت. او #زندگي زاهدانه اي را آغاز كرده بود.يک بار از او پرسيدم: تو كه#شهريه نمي گيري، براي كار هم#مُزد نمي گيري، پس براي#غذا چه مي كني؟گفت: بيشتر روزهاي خودم را با #چاي و#بيسكويت مي گذرانم!
💥با اين حال، روزبه روز#حالات_معنوي او بهتر مي شد. از آن طلبه هايي بود كه به فكر#تهذيب_نفس و عمل به #دستورات_دين هستند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊