eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠من یک روز شهید می‌شوم 🌷 #حسین_ولایتی_فر در شش تیرماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت سالگی عضو #جلسات_قرآن مسجد حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن #روحیات حسین گذاشت. 🌷در 20 سالگی جذب سپاه شد. دوره‌های #تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دوره‌های ابتدایی #اهواز بود. 🌷در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه می‌گفت: «من یک روز شهید می‌شوم.» 🌷هیچ‌وقت اهل ریا نبود، اما یکجا #ریا کرد آنجایی که گفت:«بذار تا ریا بشه تا بقیه یاد بگیرند، من می‌دانم شهید می‌شوم.» همیشه می‌گفت: «من یک روز #شهید می‌شوم.» 🌷حتی یکبار هم در همان سنین نوجوانی به علت بازیگوشی معلم او را از کلاس بیرون کرد. حسین هم می‌گوید: «حالا که مرا از کلاس بیرون می‌کنید حرفی نیست، اما حواستان باشد که دارید #شهید_آینده را از کلاس بیرون می‌کنید.» 🌷چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود. سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله تروریست‌ها به مراسم رژه نیروهای مسلح اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به #شهادت رسید. #شهید_حسین_ولایتی_فر 🌷 #سالروز_شهادت 🌹گرامی باد، یاد و خاطره شهدای حادثه تروریستی اهواز شادی روحشان #صلوات 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥مراسم سوگواري و اعياد در دوران اسارت 🔹️(قسمت ۱۰۲ در نوشتار نبود)در آن شرايط بد اسارت و غربت، فقط مي توانست ما را آرام و كند.چند روز مانده به و با آن شرايط بسيار سخت اسارت، روزه مي گرفتيم و نماز مي خوانديم. با گماردن افرادي به عنوان نگهبان، مخفيانه و و بر پا مي كرديم. 🔸️برخي برادران هم بودند كه مداحي مي كردند.حال و هواي آن لحظه هاي شور و اضطراب و لحظات افطاري و نجواي جانسوز دعاها بر روي كف سيماني آسايشگاهها، قابل توصيف نيست.گاه چنان صحنه هاي زيبايي به وجود مي آمد كه حتي بسياري از نگهبانان هم گريه مي كردند. 🔸️شبهاي قدر حال و هواي ديگري داشت؛ همه خالصانه و عاجزانه عبادت مي كردند و از خداي خود مي خواستند كه عزت و سربلندي ايران همواره برقرار باشد؛ براي طول عمر بنيانگذار انقلاب هم بسيار دعا مي كردند.عراقي ها از ارادة آهنين ايرانيها سخت در شگفت بودند. آنان اجازه نمي دادند روزه بگيريم و نماز بخوانيم. در ماههاي محرم مخفيانه نوحه سرايي مي شد و اهداف قيام امام حسين (ع)بازگو مي شد. 🔸️گاهي اوقات كه عراقي ها از مراسم ما مطلع مي شدند،به شدت همة ما را تنبيه مي كردند. روزي مراسم سوگواري بر پا كرده بوديم كه ناگهان عراقي ها وارد آسايشگاه شده، مراسم را بر هم زدند. همة اسرا اعتراض كردند؛ اما عراقي ها به امامان توهين كردند كه در يك لحظه به طرف عراقي ها حمله ور شديم و درگيري سختي بين ما درگرفت. چندين نفر از اسرا مجروح شدند. تمامي شيشه هاي پنجره ها را شكستيم. هر چه داخل آسايشگاهها بود، به بيرون پرتاب كرديم و با سنگ به عراقي ها حمله ور شديم. 🔹️ساير آسايشگاهها هم با شنيدن سر و صداي ما شورش كردند. در حين درگيري چند عراقي را به شدت كتك زديم. در زماني كوتاه، تعداد بيشماري از نيروهاي ضد شورش از هر سو با خودرو وارد اردوگاه شدند و درگيري خونيني به وجود آمد. عراقي ها اقدام به تيراندازي كردند و آژيرهاي خطر به صدا درآمد. بعد از چند ساعت زد و خورد، ما را داخل آسايشگاهها زنداني كردند و مدت سه روز آب و غذا را قطع كرده و اجازه نمي دادند از آسايشگاه بيرون برويم. لحظات سختي بود. 🔸️همزمان با فرا رسيدن ايام، حال و هواي جشن انقلاب در فضاي اردوگاه مي پيچيد. اسرا به هم تبريك مي گفتند و گاه تئاتر برگزار مي كردند كه عراقي ها هم از ديدن تئاترها لذت مي بردند. با پارچه هاي رنگارنگ، پرچمهايي درست مي كرديم و به وضعيت لباسهايمان مي رسيديم. با خمير لاي نانها و شكر، حلوا و شيريني تهيه كرده، در جلوِ آفتاب خشك مي كرديم و از هم پذيرايي مي كرديم. پس از مدتي و به دليل اعتراضهاي پي در پي، آزادي نسبي براي انجام فرائض ديني به ما دادند و مقدار غذاي ما بيشتر شد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯