💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۳۸
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#آسایشگاه #حرم #حسرت_لحظه_ها #خلوت_سحر #زیارت_نامه #اشک #قنوت_نماز #لذت
✍در #آسایشگاه،توی یک اتاق افتادیم،تخت ها هم بغل هم. بعد از کلاس و نماز ظهر دیگر آقا محسن را نمی دیدم.می گفتم:تو #حرم چی کار می کنی؟نه ناهاری،نه شامی .بیا یه چیزی با هم بخوریم.
💠می گفت:حالا یه چیزی پیدا می شه برای خوردن. هربار از خواب بلند می شدم،می دیدم روی تختش خالی است. پرسیدم:کسی رو تو #حرم داری؟ گفت:آره این قدر از این رفقا پیدا می شن که نگو.
💠یکی، دو شب با همین فرمان رفت جلو. دلم تاب نیاورد. قسمش دادم:خدا وکیلی بگو،این همه وقت چی کار می کنی تو حرم؟ بغض راه گلویش را گرفت: میاد روزی که #حسرت_این_لحظه ها رو بخونیم.
💠توی #خلوتی_سحر،گوشه ای #زیارت_نامه می خواند؛ با گردن کج. مثل ابر بهار در #قنوت نماز شبش #اشک می ریخت. می خواستم توی کارش سر در بیارم:خسته نمی شی؟چشماش برق زد:این قدر برایم شیرین و #لذت بخشه که نگو.
🍀راوی:غلامرضا عرب،همکار شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۴ ص ۲۱۱
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊