eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.9هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۱۴ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 (س) ✍...چند روزی که از سفر اولش به سوریه می گذشت، رفتنش شروع شد. اوایل اسفند۹۴ به مناسبت # وفات (ع) با پدر ومادرم رفتیم . توی آن به پدرم گفت: بابا پایه ای هر هفته پنجشنبه ها بیایم ؟ پدرم گفت: تا جایی که بتونم همراهی ات می کنم. بهم گفت کرده یک برود و باید توی این مسیر مشکل کارم رو پیدا کنم! از ته دل می سوخت: می خوام بشم. نمی دانم چرا، ولی این لفظ شدن از زبانش نمی افتاد. 🍀راوی:زهرا عباسی،همسر شهید 📚 فصل ۱ ص ۸۰ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۱۶ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 (س) ✍...دو و صفر کامل می پوشید. از چهل روز قبل از شروع می کرد خواندن، بعد از تا هم یک دیگر می خواند. تخمه و آجیل و خوراکی های ایام شادی هم تعطیل. از آن سال که دو نفره مان سه نفره شد، برای علی هم جدا می خواند وسینه می زد. 💦نصف شب صدای می شنیدم. می رفتم می دیدم پای تنهایی می خواند. دلم طاقت نمی آورد. می رفتم پیشش. از بس با می خواند، از یک جایی نفسم بالا نمی آمد؛ نه که از گریه، از .بهش می گفتم: محسن کوتاهش کن! پای های که دوام نمی آوردم. اجازه نمی دادم زیاد بخواند. گاهی می زد به ، گاهی را می کشاند به ناحیه مقدسه. دلش که می گرفت پناه می برد به مناجات (ع) 🍀راوی:زهرا عباسی،همسر شهید 📚 فصل ۱ ص ۸۴ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊