💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_بیست_و_نهم
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
👈قرار بود چند نفری را از طرف لشکر اعزام کنیم سوریه. ساعت ⏰ یازده، یازده و نیم شب بود که آمد دم #خانه مان⊙﹏⊙
رفتم دم در. گفتم: "خیر باشه آقا محسن."
گفت: "آقای رشید زاده. شما فرمانده لشکر هستید. اومده ام از شما خواهش کنم که بذارید من برم."🙏🏻😢
💥گفتم: "کجا؟"
گفت: "سوریه."
#عصبانی شدم.☹️ صدایم را آوردم بالا و گفتم: "این موقع شب وقت گیر آوردی!? امروز که #پادگان بودم. چرا اونجا نگفتی؟"🤨
♦️گفت: "اونجا پیش بقیه نمی شد. اومدم دم خونه تون که التماس تون کنم."😔
گفتم: "تو یه بار رفتی محسن. نوبت بقیه است."
گفت: "حاجی قسمت میدم."گفتم: "لازم نکرده قسمم بدی. این بحث رو تموم کن و برو رد کارت."😒
🍂مثل بچه کوچک زد زیر #گریه. باز هم شروع کرد به التماس. کم مانده بود دیگر به دست و پایم بیوفتد.😭
💥دلم به حالش سوخت. کمی نرم شدم.😌
گفتم: "مطمئن باش اگه قسمتت نباشه من هم نمیتونم درستش کنم. اگه هم قسمتت باشه، نه من و نه هیچ کس دیگه نمیتونه مانع بشه."😉👌🏻
این را که گفتم کمی آرام شد.😇
اشک هایش را پاک کرد و رفت.
به رفتنش نگاه کردم.😞
با خودم گفتم: "یعنی این بچه چی دیده سوریه?"⁉️😌
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#مهمانی_شهدا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋
شهیدے که با کلمهے شهادت زبانش باز شد💫
شهید مهدی عزیزی🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۷ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۱۱ / ۵ / ۱۳۹۲
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
🌹مادرش← شهيدم من... شهيدم من...»🕊️ اولین کلمه ای بود كه مهدي در سه سالگی مرتب با خودش تكرار ميكرد. «بچه كه بود در بالكن خانه مينشست وگاه پيش میآمد چند ساعت مشغول بازی است و همين جمله را میگويد.💐 انگار خودش ميدانست براي اين دنيا ساخته نشده است.»🌷 او پای ثابت مكتب آيتالله حقشناس بود✨ در يكی از جلسات كه با دوستانش در محضر استاد حضور پيدا كرده بود✨آيتالله حقشناس به ايشان يك دستمال اشك داده بود مهدي هم آن دستمال را همراه داشت تا هر موقع براي اهلبيت(ع) گريه كرد اشكهايش را با آن پاک كند🥀مهدي دستمال اشك را نگه داشته بود تا در كفنش بگذارند🥀 «در يك جلسه كه مهدي در محضر استاد ميرود، آيتالله حقشناس تا او را ميبيند به گريه میافتد🥀دوستانش تعجب ميكنند كه چرا استاد گريه ميكند و چه رازی بين او و مهدی وجود دارد؟💫 و هيچكسی نميدانست كه مرد خدا در چهره آفتاب سوخته شاگردش، نور شهادت را ميبيند💫 او به سوریه رفت و در نهایت بعد از اقامه نماز📿 و تمام شدن نمازش📿 با اصابت دو تیر به پاهایش🥀و پرتاب نارنجک🥀 توسط تکفیری ها به شهادت رسید🕊️🕋
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✅ این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده!
🔻 گفتم حاجی راستی چقدر حقوق میگیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق میگیرد؛ با مزایای فراوان!
💥حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش میگیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش میدهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک #سنت_الهی حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم.
👤 راوی: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی
#مثل_شهدا_زندگی_کنیم👌
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💎شهیدی که برای آب نامه می نوشت
🌷#شهید_یوسف_قربانی
🍂#شهید_غواص
🍀#عند_ربهم_یرزقون
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
♨ از نازکنارنجی بودن بیرون بیا!
🔰 #استاد_شهید_مطهری (ره):
❌ با نازک نارنجیگری، آدم بندهی خدا نمیشود؛ اصلًا انسان نمیشود! آدم نازک نارنجی انسان نیست!
👈 روزه میگیری سخت است؛ مخصوصاً چون سخت است، بگیر!
👈 شب میخواهی تا صبح احیا بگیری برایت سخت است؛ مخصوصاً چون سخت است، این کار را بکن!
👈 یک مدتی هم به خودت رنج و سختی بده؛ خودت را تأدیب کن!
📚 آزادی معنوی/ ص ۱۴۳
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
شهیدی که پس از ۴ سال بیخبری خودش را به عروسی دخترش رساند😔
شهید سعید انصاری
تاریخ تولد: ۴ / ۱۰ / ۱۳۴۹
تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱۰ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: سوریه
همسرش← یکشب در خواب دیدم که سعید مدافع حرم شده است پیراهن سفید به تن کرده و پهلوی راستش تیرخورده و خونی شده💔من هم چادر و مقنعه سفید نماز به سرم بود📿 و میان اتفاقهایی که در اطرافم میافتاد، به دنبال پیکر سعید میگشتم از خواب که بیدار شدم برای سعید تعریف کردم او گفت: احتمالا موافقت کنند که به سوریه بروم و پیکرم جا بماند😞 او به سوریه رفت و در نهایت طبق خواب با اصابت تیر به پهلوی راستش با ذکر یا زهرا(س) به شهادت میرسد🕊️ پیکرش همانطور که گفته بود جاویدالاثر شد دخترم زینب دو سالی بود عقد کرده بود🎊 نزدیک عروسی اش بود🎈 یک شب خواب سعید دیدم گفت عروسی زینب می آیم🎊 به زینب گفتم فکر کنم خبری از بابات بشود چون همچین خوابی دیده ام، خوابم خیلی زود تعبیر شد خبر دادند که پیکر سعید تفحص و شناسایی شده😭 به معراج الشهدا رفتیم او درست نزدیک عروسی زینبش آمد😭😭 آمد تا جگر گوشهاش غصه دار نباشد فرزندانم حسین، زینب و فاطمه با چشمانی خیس، مات و مبهوت بودند😭 در نهایت او پس از ۴ سال در روز ولادت حضرت زهرا(س) به وطن بازگشت🕊️💔
#شهید_حاج_سعید_انصاری
#شادی_روحش_صلوات🌹
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔹️#پیام_شب_شهید
🔸️شهید سید مرتضی آوینی میگوید...
♦️انسان فانی در خدا دارای عزت و عظمت بی نهایت..
🍀#عند_ربهم_یرزقون
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
#وصیت_شهید
مادرم....
زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن!
زمان تشییع و تدفینم گریه نکن!
زمان خواندن وصیتنامه ام گریه نکن!
فقط زمانی گریه کن که
مردان ما غیرت را فراموش میکنند و زنان غفلت را❗️
وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت مادرم گریه کن
که اسلام درخطر است.....‼️
#شهیدسعید_زقاقی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#زندگینامه_شهدا
در سال ۴۶ در خانواده مذهبی و روحانی در قم به دنیا آمد .
با شروع حوادث انقلاب ، جهت یاری مردم به سبزوار رفتند .
ناصرالدین در شاخه جوانان حزب جمهوری مشغول فعالیت شد ، در این مدت چهار بار برنده مسابقات قرآن شد .
با سپری کردن دوران دبیرستان در دانشگاه امام صادق علیه السلام پذیرفته شد .
خودش می گفت ، من دانشگاه امام صادق (ع) را به دانشگاه امام حسین علیه السلام تبدیل کردم و مدرک قبولی را از دستان مبارک آقا ابا عبدالله (ع) گرفتم .
از عملیات بدر در جبهه حضور داشت ، و در عملیات کربلای پنج در حالی که ۱۹ سال بیشتر نداشت در تاریخ ۲۱\۱۲\۶۵ به شهادت رسید .
مقام معظم رهبری درباره ی این شهید بزرگوار میگویند ،
نوشته های این شهید عزیز را مکرر خوانده ام و هر بار بهره و فیض تازه ای از آن گرفته ام ....
#شهیدناصرالدین_باغانی
📕 پنجاه سال عبادت ، ص۲۵
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
در اوایل جنگ آیت الله خامنه ای به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع به کرمانشاه سفر کردند ، در جلسه مسئولین بحث بچه حزب اللهی ها پیش آمد و پس از توضیحات حاضرین ، آقا گفتند ،
حالا متوجه شدم چرا بنی صدر پس از بازگشت از کرمانشاه در آن شرایط حساس اول جنگ دستور برخورد با جریانی مرسوم به حزب شیب ( حزب اللهی های کرمانشاه ) را مطرح کرده بود.....
سردار
#شهیدسیدسعید_جعفری
📕 اولین فرمانده
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_سی
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
👈#فرمانده_گروهانش بودم. میدانستم دارد خودش را می کشد که دوباره اعزامش کنند به سوریه.😮
🔹️من نه کمکش می کردم که برود و نه اصلاً راضی بودم.😑 حتی اگر میشد سنگ هم جلوی پایش میانداختم.😬
مدام بهش میگفتم: "محسن، این دفعه دیگه خبری از #سوریه رفتن نیست. نمیذارم بری. بی خود جلزّ ولزّ نکن."😒
🔹️نیمه های شب بهم پیام میداد. چهار پنج بار.
هربار هم پیام های چهار پنج صفحهای.😐
باید #نیم_ساعت وقت می گذاشتم و میخواندم شان.
براش می نوشتم: " تو یه بار رفتی سوریه. الان نوبت بقیه ست. لطفاً دیگه تموم کن این مسئله رو!"‼️
🔹️وقتی می دید زورش به من نمی رسد😌 پیام میداد: "واگذارت می کنم به #حضرت_زینب علیها السلام. خودت باید جوابش را بدی."
میگفتم: "چرا اسم بی بی رو میاری وسط؟
💥چرا همه چیز را با هم قاطی می کنی؟"😥
می گفت: "برای اینکه داری #سنگ میندازی جلو پام."
آخر سر هم معطل من نماند. رفت و کار خودش را کرد.😔 همه زورش را زد تا بلاخره موافقت مسئولان را #لشکر را گرفت. 😔😌💙
💢یک روز کشاندمش کنار و با حالت #التماس گفتم: "محسن نرو. تو زن جوون داری، بچه ی کوچیک داری."😖 گفت: "نگران نباش حاجی. اونا هم خدا دارن. خدا خودش حواسش بهشون هست."😉
💥مرغش یک پا داشت. می دانستم اگر تا فردا هم باهاش حرف بزنم هیچ فایده ای نداره. می دانستم تصمیم خودش را گرفته که برود. هیچ چیز هم نمیتواند مانعش بشود. چشمام پر از #اشک شد. لبانم لرزید.
گفتم: "محسن. چون دوستت دارم دعا میکنم شهید نشی."
گفت: "چون دوستم داری دعا کن شهید بشم."
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔸️﷽🔸️
◀«#جهاد_حکیمانه»️ ۳۲
👈جهاد کبیر(۱)
🔹️گفته شد شناخت شیطان به ما در شناخت دشمن کمک میکند. در بررسی رفتار شیطان به این نقطه رسیدیم که شیطان سعی دارد به تدریج در گامهای متعدد، انسان را به تبعیت از خود کشانده و بر او سلطه یابد.
💎تعبير اميرالمؤمنين} اين است:
⚡«اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ»
⚡(منحرفان، شیطان را معیار کار خود گرفتند، و شیطان نیز آن ها را دام خود قرار داد و در دل های آنان تخم گذارد، و جوجه های خود را در دامانشان پرورش داد. (پس نهایت) با چشم های آنان می نگریست و با زبان های آنان سخن می گفت. پس با یاری آنها بر مرکب گمراهی سوار شد و کردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد.) (نهج البلاغه، صبحی صالح، ص53)
💥شیطان در چطور جایی تخمگذاری میکند؟ جایی که با آن اُنس و رابطه دارد. همانطور که پرنده در لانة خود که محفل انس اوست تخم¬گذاری می¬کند. سپس اين تخم به تدریج رشد ميكند و كمكم جوجه ميشود و در نهایت خود اين فرد نیز به شیطان مبدّل می¬گردد. بنابراین شیطان به دنبال این است که انسان با او رابطه داشته و در تبعیت از شیطان اُنس و عادت داشته باشد. پس برای ایجاد اُنس در تبعیت از شیطان، به هروسیلهای متوسل میشود.
💥یکی از این حربهها، تزیین و زیبا جلوه دادن تبعیت از شیطان در کارهای به ظاهر خوب است. گویاترین بیان در تبیین این موضوع روایتی است که نقل کردیم روزی شيطان به نزد حضرت عيسي(علیه السلام) آمد و به ایشان گفت بگو «لا اله الا الله». خوب شاید به نظر ما برسد که گفتن «لا اله الا الله» اشکالی ندارد. اما عیسی(علیه السلام) در پاسخ به ابلیس گفت: «لا اله الا الله» را میگویم اما نه به این جهت که تو گفتي و فرمان دادی (بلکه برای اطاعت از فرمان خدا لا اله الا الله میگویم).
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🚨 تصویر یکی از سفرهای مستشاری سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و لحظه ورود ایشان به فرودگاه
🔻 رهبرانقلاب در دیدار نخست وزیرعراق: آمریکاییها، مهمان شما را در خانه شما کشتند.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊