19.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️*مدرسه درس آموز سلیمانی* ۲✳️
👈بیان ویژگی ها و خصوصیات مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی و سیره و روش ایشان در مواجهه با مسایل گوناگون.
⏹ *مدیریتی به#رنگ_سلیمانی (۲)*
💢قسمت: دوم
🍁فتح خرمشهرها
🍁صادقانه نذر مردم
🍁حق ماموریت
🍁اضافه کاری
🍁تهدید و فرصت
🍁مدیریت انقلابی و جهادی
🍁دولت جوان
★ــــــ★ــــــ★ــــــ★
#مدرسه_درس_آموز_سلیمانی
#کلیپ
#فاطمیه
#موکب_سلیمانی
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🔻 او را در زندان خیلی شکنجه کردند تا اینکه به امام زمان (عج) ، متوسل شده و به زندان دیگری منتقل می شود .
او به پیروی از امام موسی کاظم (ع) ، زندان و شکنجه را برای اسلام ، به جان خرید اما سازش را نپذیرفت .
🔅 می گفت ، امام کاظم (ع) برای همه ما می تواند الگو باشد که اگر نیاز باشد باید برای اسلام چندین سال زندانی بکشد.....
➖حجت الاسلام #شهیدعبدالله_میثمی
📕 امام سجاد و شهدا ، ص35
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
هرکس را بخواهی عزت می دهی و هرکس را بخواهی خوار می کنی...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
سلیـ❤️ــمانے عزیز🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#کلام_شهید💌
♢مواظب باش دل به دنیا نبندے که دنیا محل گذر است.
♢حال هر چقدر که خود را به آن وابسته کنے بیشترگرفتار میشوی.
♢پس تا میتوانے به دنبال معنویات باش تا مادیات...
#شهید_رضا_رحیمی❤️🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌿#کلام_شهید💌
توۍ ذهنت باشـد ڪھ
یڪے داࢪد مࢪا مےبیند
دسـت از پا خطا نڪنم
مھــدۍفاطمھ(عج) خجاݪت بڪشد
فࢪداۍ قیامت جلوۍ حضࢪت زهـــࢪا(س)
چھ جوابـے مےخواهیم بدهیم..
#شهید_سیدمجتبی_علمدار♥️🕊
#شاید_تلنگر💥
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#روایت_عشق💕
🔹خیلی زیارت عاشورا می خواند.
🔸اعتقاد داشت اگه با معرفت زیارت عاشورا بخوانی،
🔹مثل امام حسین "علیه السلام "
❤️شهید میشی❤️
🔸هر روز صبح با زمزمهی
🔹دلنشینِ زیارت عاشورا
🔸خواندنِ محمد از خواب بیدار می شدیم...
🔹بالاخره زیارت عاشورا
🔸خواندنش ثمر داد.✨
🔹معلوم بود همهشون رو هم با معرفت خونده،❣
🔸چون وقتی که شهید شد، مثل امام حسین "علیه السلام" سَر نداشت🙃
#شهید_محمد_منوچهری🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فيلمي کمتر دیده شده از #حاج_قاسم در منزل
⭕️در اين فيلم #حاج_قاسم به زبان عربي در حال توضيح خريد يک تابلو از فروشگاهي در بازار قم و نوشتن عبارت:
حُبُ المَهدی ...
حُبُ الله عَز وجَل ... روي پارچه سفيد آن است.
#مرد_میدان
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_بیست_و_شش
💚ماجراي مار❤️ص ۱۷۵
✔مهدي عموزاده
☘ســاعت ده شب بود. تو كوچه فوتبال بازي مي كرديم. اسم آقا ابراهيم را از بچه هاي محل شنيده بودم، اما برخوردي با او نداشتم.
🍁@shahidabad313
☘مشغول بازي بوديم. ديدم از سر كوچه شخصي با عصاي زير بغل به سمت ما مي آيد. از محاسن بلند و پاي مجروحش فهميدم خودش است!
☘كنار كوچه ايســتاد و بازي ما را تماشا كرد. يكي از بچه ها پرسيد: آقا ابرام بازي مي كني؟
☘گفت: من كه با اين پا نمي تونم، اما اگه بخواهيد تو دروازه مي ايستم.بازي من خيلي خوب بود. اما هر كاري كردم نتوانســتم به او گل بزنم! مثل حرفه اي ها بازي مي كرد.
☘نيم ســاعت بعد، وقتي توپ زير پايش بود گفت: بچه ها فكر نمي كنيد الان دير وقته، مردم مي خوان بخوابن!
🍁@pmsh313
☘تــوپ و دروازه ها را جمع كرديم. بعد هم نشســتيم دور آقا ابراهيم. بچه ها گفتند: اگه ميشه از#خاطرات_جبهه تعريف كنيد.
☘آن شــب خاطره عجيبي شنيدم كه هيچ وقت فراموش نمي كنم. آقا ابراهيم مي گفت: در#منطقه_غرب با جواد افراســيابي رفته بوديم شناســائي. نيمه شب بود و ما نزديك سنگرهاي عراقي مخفي شده بوديم.
☘بعد هوا روشــن شــد. ما مشــغول تكميل شناســائي مواضع دشمن شديم. همين طور كه مشــغول كار بوديم يك دفعه ديدم مار بســيار بزرگي درســت به سمت مخفي گاه ما آمد!
🍁@pmsh313
☘مار به آن بزرگي تا حالا نديده بودم. نفس در سينه ما حبس شده بود. هيچ كاري نمي شد انجام دهيم.
☘اگر به ســمت مار شــليك مي كرديم عراقيها مي فهميدنــد، اگر هم فرار مي كرديــم عراقي ها ما را مي ديدند. مار هم به ســرعت به ســمت ما مي آمد.
فرصت تصميم گيري نداشتيم.
☘آب دهانم را فرو دادم. در حالي كه ترسيده بودم نشستم وچشمانم را بستم. گفتم: بسم الله و بعد خدا را به حق زهراي مرضيه(س)#قسم دادم!
☘زمان به سختي مي گذشت. چند لحظه بعد جواد زد به دستم. چشمانم را باز كردم. با تعجب ديدم مار تا نزديك ما آمده و بعد مسيرش را عوض كرده و از ما
دور شده!
☘آن شــب آقا ابراهيم چند خاطره خنده دار هم براي ما تعريف كرد. خيلي خنديديم. بعد هم گفت: ســعي كنيد آخر شــب كه مردم مي خواهند استراحت كنند بازي نكنيد.
🍁@shahidabad313
☘از فردا هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. حتي وقتي فهميدم صبح ها براي نماز#مسجد مي رود. من هم به خاطر او مسجد مي رفتم.تاثيــر آقا ابراهيم روي من و بچه هاي محل تا حدي بود كه نماز خواندن ما هم مثل او آهسته و با دقت شده بود.
☘مدتي بعد وقتي ايشان راهي جبهه شد ما هم نتوانستيم دوريش را تحمل كنيم و راهي جبهه شديم.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛