eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت چهلم:در مسیر بغداد 🌴روز هفتم اسارتم بود که جمع سی و هشت نفره ما رو با پس گردنی و اولدنگی و زیر ضربات کابل و با دست و چشمای بسته سوار یه اتوبوس کردن. نمی دونستیم ما را کجا می برن تنها چیزهایی که بگوشمان میرسید فحش و ناسزاهایی بود که نثارمون می کردن. طی کردن فاصله ۶۵۰ کیلومتری بصره تا بغداد با بدنای زخمی و پاره پاره و کتک خورده و ضعف مفرط، و دستایی که از پشت بسته شده بود ،کاری طاقت فرسا بود و روزی بسختی قافله شام رو برامون رقم زد. گاهی چشمای ما رو باز می کردن اما همینکه به یه دژبانی یا نزدیک مرکز نظامی میرسیدیم مجددا می بستن ،ولی دستا تا بغداد همچنان بسته بود. 🌴اون روز انقدر طولانی بنظر می رسید که انگار  اتوبوس سرِ جاش میخکوب شده بود و اصلا حرکتی نداشت. گر چه بسمت سرنوشت نامعلومی در حرکت بودیم و احتمال میرفت اوضاعی بدتر و وخیم تر از وضع فعلی برامون پیش بیاد ولی سختی فوق العاده راه باعث می شد آرزو کنیم زودتر به مقصد برسیم و هر چه پیش آید خوش آید. دریغ از یه جرعه آب. چشمامون داشت از تشنگی از حدقه بیرون میزد ولی نانجیبا هر جایی می رسیدن جلو چشمای ما آب می خوردن و پذیرایی می شدن و ما ذره ای بزاق تو دهنمون نبود که قورت بدیم. دهان و گلو خشک بود و اطراف لبمون سفیده زده بود. نمیدونم چند ساعت طول کشید تا رسیدیم بغداد ولی هر ساعتش به اندازه ده ساعت برامون می گذشت. 🔻پذیرایی ویژه در استخبارات بغداد🔻 🌴بالاخره بعد از ساعتها مسیر طاقت فرسا و همراه با اعمال شاقه به بغداد رسیدیم. وارد مقری شدیم که نفهمیدیم کجاست و تا آخر هم ندونستیم. از اتوبوس پیاده مون کردن و ماشینی شبیه نیسان آوردن که مخصوص حمل زندانیان سیاسی بود و همه اطراف آن فنسای قوی و قفلای ضخیم بود. و هیچگونه منافذی نداشت. ماشین حداکثر ده نفر ظرفیت داشت ولی همه ما را با زور و فشار وارد این ماشین کردن و در حالی هوا بشدت سرد بود،اما بعلت شدت ازدحام که بر روی هم انباشته شده بودیم عرق از سر و رویمان می ریخت و نفسامون به شماره افتاده بود و چیزی نمونده بود که تعدادی از بچه ها تلف بشن و همونجا جون بِدن. مسیر کوتاه بود و بعد از دقایقی به مقصد رسیدیم شاید اگه چند دقیقه بیشتر ادامه پیدا می کرد حداقل پنج،شش نفر شهید میدادیم... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امـروز اسلام با خون انسان‌های پاکدل و معصوم، همچون حسین‌بن علی(ع) و قاسم‌بن الحسن(ع) و با زحمات شبانه‌روزی رسول اکرم(ص) باقیمانده است. بهای این مکتب، تحمل اسارتِ موسی‌بن جعفر(ع) سمبل مقاومت و ایثار، جگر پاشیده‌ شده امام رضا(ع) و دیگر شهدای اسلام بوده است. گذشتگان، با جان و همه وجود، از این مکتب دفاع کردند و به ما سپردند. اما امـروز، دشمنانِ قسم‌خورده ما، فرزندان معاویه‌بن ابی‌سفیان و عمروعاص‌ها، به طور مصمّم، عزم نابودی قرآن کریم دارند و راه یزیدبن معاویه را دنبال می‌کنند. ... ما دشمنِ واقعی خود را استکبار جهانی، به سرکردگیِ آمریکا می‌دانیم. شرق و غرب، گذشته از اختلافاتِ درونیِ خود، متّحدانه موضعی خصمانه در برابر اسلام گرفته‌اند. 📚منبع:اسك دين ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✍در عملیات آزادسازی خرمشهر، هنگامی كه عراق، دفاع پرحجم و سختی تشكیل داد، بسیاری از رزمندگان ما شهید و یا مجروح شدند. در یكی از خاكریزها فردی را دیدم كه آرپی‌چی به دست بود و مرتب جای خود را تغییر می‌داد و به سمت دشمن شلیك می‌كرد. همین امر باعث شد اندك نیروهای باقی مانده، با روحیة بالا فعالیت كنند. 🔸اگر خاكریز، قبل از رسیدن نیروهای كمكی سقوط می‌كرد، وضعیت خط بحرانی می‌شد. در دل خود، آن آرپی‌چی زن را تحسین می‌كردم. وقتی پشت خاكریز رسیدم، آرپی‌جی‌زن را دیدم. او كسی جز احمد كاظمی نبود كه یك تنه ایستاد تا نیروهای كمكی از راه برسند و خط سقوط نكند. 📚منبع : راوي: سيد ناصر حسيني، ر.ك: فاتحان خرمشهر، شهيد كاظمي، ص 55 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بین خودمان بماند گاهی دلمان می خواهد دل شما هم برای ما تنگ شود... 🥀🕊 🕊 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌹 شهـــید مهدی باغیشنی: خواهرانم! شما با حجاب خود مشت محکمی بر دهان ابرقدرت­‌ها بکوبید و بگوئید‌ ای از خدا بی‌خبران! ما مانند حضرت زهرا (س) و حضرت زینب کبری (س) هستیم و هرگز از راهی که آنان رفته‌اند، برنمی‌گردیم و با تمام توان راه آن‌ها را ادامه می‌دهیم 😌 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥"ایران را میهمانسرای علوی کنیم" 💐چیزی به نمانده، از غافله محبان امیرالمؤمنین جا نمانیم. 🔺با انتشار گسترده این پُست‌هاجریان سازی کنیم... 💐 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡« بِسمِ اللهِ القاصم الجبارین »⚡ 📖  روایت «» 🔸٢٠٠ خاطره🔸️از 🔘به قلمِ محمدرضا حسنی سعدی و عباس صادقی 🔺فصل چهارم : دفاع مقدس 🔸صفحه: 73 🔻قسمت شصت وهشتم: تامرزشهادت ✍آشنایی من باسردارسلیمانی به سال1359بازمی گردد.درکوت عبدالله اهوازبااوآشناشدم.جوان ظریف اندامی بودکه ویژگی های اخلاقی خاصی داشت.درسنگرهاافرادی راکه طبع شعرداشتند،دورهم جمع وشب شعربرگزارمی کرد.آن موقع به اوبرادرقاسم می گفتند.رفاقت ماچندسال بعدعمیق شد.زمانی که حاج قاسم به شدت مجروح شد،پسرمرحوم آیت الله موحدی کرمانی بامن تماس گرفت وگفت:دنبال برادرقاسم می گردم،ولی پیدایش نمی کنم.اورابه ستادتخلیه مجروحان درمشهدبرده بودند. 🗣️صادق خرازی،فعال سیاسی،نشریه رایحه ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
بعد از گذراندن دوره غواصی عازم منطقه جنوب شد و در واحد اطلاعات مشغول گردید. قبل از عملیات به همراه دیگر برادران برای شناسایی و اطلاعات به موانع و میادین مین به خاک دشمن می‌زد و اطلاعات را در اختیار مسئولین قرار می‌داد. حسین در عملیات عاشورای ۳ هرچه در توان داشت در طبق اخلاص نهاد و سرانجام به آرزویش رسید..... 📕 پلاک ۱۰ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا