✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۳۹)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و سی و نهم:همنشینی با دشمن خونی
🍂برای بار دوم از زمانی که اومده بودیم اردوگاه جابجا شدیم. من و چند نفر دیگه از آسایشگاه هفت به آسایشگاه هشت که بغل دستمون بود منتقل شدیم. ناصر جلاد جاسوس معروف مسئول آسایشگاه هشت بود و حساسیت عجیبی به من داشت.
🔹️چند بار تنش هایی بین من و اون پیش اومده بود و می دونست من خیلی کله شق و یه دنده هستم. حالا باید همنشین یه همچین موجودی می شدم و از دستوراتش اطاعت می کردم. خیلی سخت بود، ولی چاره ای هم نبود. خیلی مراقبت می کردم گزک دستش ندم که بهونه ای برای معرفی کردنم پیدا نکنه. آدم عجیبی بود. از یه طرف تظاهر به دینداری می کرد و نمازهای طولانی می خواند و بعدش چند دقیقه ای هم مناجات و راز و نیاز می کرد و روزه می گرفت و از طرفی هیچ ابایی از به زیر شکنجه فرستادن بچه های مظلوم و بی پناه نداشت.
🔸️تعصب عربی عجیبی داشت و اصلا خودشو ایرانی نمی دونست و به عرب بودن خودش افتخار می کرد. از هیچ اذیت و آزاری در حق بچه ها کوتاهی نمی کرد و از همون لحظه اسارت کارش شده بود جاسوسی و خبرکشی برای دشمن و تعداد زیادی رو فرستاده بود زیر شکنجه و خیلی وقتها خودشم کابل بدست می گرفت و شونه به شونه بعثی ها با بی رحمی تموم حتی شدیدتر از عراقیها بچه ها رو می زد. بعثیها هم حسابی هواشو داشتن و هر کسی که نگاه چپی بهش می کرد رو از پوست در میاوردن و تا سر حد مرگ می زدنش.
📍یه جای اختصاصی برای خودش تو آسایشگاه درست کرده بود و دو نفر هم از افراد زبون و ضعیف النفس رو وردست خودش قرار داده بود که همه کارهاشو مثل لباس شستن و غیره براش انجام می دادن و گاهی هم براش خبرکشی می کردن. اسماشون رو هم گذاشته بود سبزلی و زردلی. در حالی که هر اسیر سهمیه غذایی ناچیزی داشت این به تنهایی به اندازه سهمیه چهار پنج نفر برای خودش سوا می کرد و تنها اسیر اون آسایشگاه بود که لپ هاش گل انداخته بود و چاق و تپل بود. وقتی که ما با یه نصفه تیغ ۹ نفر سر و صورت مونو می تراشیدیم و زجر می کشیدیم اون به تنهایی یه دونه تیغ برای خودش ور می داشت و یکی از همون نوکراش کار اصلاح سرشو انجام می داد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📸 حجله شهید سید روح الله عجمیان
🔸خواهرش با ناله میگفت:
- اسمش رو گذاشتیم روح الله و در راه رهبر و روح الله شهید شد.
🔹امام خمینی: و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و استضعاف را چشیده باشند.
همین تصویر این حجله و این خانه، خیلی حرفها برای گفتن دارند!
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پویش زیبای #عمامه_بوسی در حرم مطهر حضرت امام رضا سلام الله علیه
#رفیق_شهیدم
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
تنها گریه کن 5.mp3
7.17M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #تنها_گریه_کن
📌#قسمت_پنجم
📌نوعروس
📌معجزه تولد محمد
📝 کتاب تنها گریه کن نوشته اکرم اسلامی، روایت زندگی اشرف السادات منتظری مادر#شهید_محمد_معماریان است که در انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است.
🔸️#فانوس
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥لحظات شهادت دانشآموز شهید محمدرضا کشاورز در جریان حمله ترورریستی به حرم مطهر
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
روضه خوانت میشوم با روضهای تک مصرعی
« بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود »
#شهید_روحالله_عجمیان🥀
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌸
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❣ #عند_ربهم_یرزقون
🌹شهید مصطفی صدرزاده
از شهید صدرزاده پرسیدند چرا به سوریه می روی؟!
جواب داد ؛ برای چه 1400 سال است که داریم روضه میگیریم؟
برای این که به ائمه و شیعیان توهین نشود!
برای اینکه اصالت اسلام باید حفظ شود
کاری که امام حسین ؏ در کربلا کرد زنده نگه داشتن دین پیامبر ص بود
و با اسلامی که معاویه علم کرده بود جنگید!
من که هیچ ! زنم و بچم و همه ی هفت جد و آبادم فدای یه کاشی حرم حضرت زینب
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای انگشتری که لحظه شهادت، در دست شهید علی وردی بود
🎥سید هادی حسینی دوست #شهید_آرمان_علی_وردی:معترضین اغتشاشگر نیستند و باید صدایشان شنیده شود، اغتشاشگران کسانی هستند که آرمان علی وردی را اینگونه شهید میکنند، چاقو به صورتش میکشند و پلیس را میکشند.
🔹ضرباتی که به او زدند آنقدر شدید بوده که حتی انگشتر دستش هم خرد شده است.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشا به سعادت اونی که در راه خداوند شهید میشه🌷
فیلم را باز کنید و صدای آسمانی شهید تورجی زاده را با لهجهی شیرین اصفهانی بشنوید🌱
#شهیدتورجیزاده🌷
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رفیـق شهیدم، بهـشـتو تـو چشم تـو دیدم. . .😔
🌹 #شهید_آرمان_علی_وردی
#پایان_مماشات
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۴۰)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و چهل:جو سنگین و خفقانی
🍂اذیت و شکنجه بعثیها یه طرف، خباثت این فرد و گیر دادنهای گاه و بیگاهش یه طرف. تا کسی کوچکترین اعتراضی می کرد، همون لحظه نگهبان رو صدا می زد و فرد رو می بردن بیرون و تا سر حد مرگ می زدن. جو سنگین و خفقانی با حمایت بعثیها در آسایشگاه ایجاد کرده بود و در زمان هواخوری هم کرده بودنش مسئول بند سه و هر سه آسایشگاه هفت و هشت و نه از دستش آسایش نداشتن.
📌حالا شاید سؤالی پیش بیاد چرا اسرا که اکثریت همدل بودن و در یه آسایشگاه ۱۲۰ نفری گاهی یکی و گاه بندرت دو نفر بودن که اینجور خیانت می کردن و باعث آزار و دردسر بقیه بودن، چرا افراد سکوت می کردن و کاری به کارشون نداشتن. جواب به این سؤل و تبیین و تشریح واقعیات و شرایطی که ما در اون بودیم برای کسی که نبوده و ندیده خیلی مشکله. ولی فی الجمله عرض کنم که بویژه در دو سال اول اسارت و با توجه به اینکه اردوگاه یازده اردوگاه مفقودالاثرها بود و اونها هیچ محدودیتی برای کشتن و سر به نیست کردن اسرا نداشتن،
📍شریط بسیار خفقانی بود و گاهی بخاطر یه نگاه به صورت یه سرباز صفر عراقی فردی رو تا سرحد مرگ می زدن و شکنجه می کردن. یه اعتراض کوچک به یه جاسوس نه تنها جان اعتراض کننده رو در معرض خطر مینداخت، بلکه گاها تمام آسایشگاه رو به درد سری عظمیم دچار می کرد .
⚡توی این شرایط و بخاطر جلوگیری از تلف شدن و ناقص شدن افراد و حفظ جان عزیزانی که هر کدوم صدها چشم انتظار داشتن چاره ای جز تحمل نبود تا اینکه شرایط سخت تر نشه و جان بچه ها حتی الامکان محفوظ بمونه. مواردی هم بود که افرادی ایشون رو تهدید کرده بودن که اگه پاشون برسه ایران چنین و چنان می کنند ، اما تا سر حد مرگ اونها رو زده بودن و برای اینکه از همه زهر چشم بگیرن گاهی همه آسایشگاه رو تنبیه می کردن.
🔸️حتی گاهی به زخمیها هم رحم نمی کردن. همیشه استدلال اونها این بود که تشویق برای یکی و تنبیه برای همه. بعثیها خیلی خوب می دونستند که اسرای ایرانی با هم همدلند و از اینکه یکی شکنجه بشه بقیه هم عذاب می بینند ، لذا از این شگرد استفاده می کردن و تا اندک چیزی از کسی می دیدن همه رو مجازات می کردن. اون فرد دچار عذاب وجدان می شد و برای اینکه بخاطر او بقیه دچار گرفتاری نشن سعی می کرد تحمل کنه و سکوت کنه...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
جزئیات تکان دهنده از نحوه شهادت آرمان علی وردی در شهرک اکباتان از زبان دوست صمیمی شهید:
با آجر و چاقو به سر آرمان زدن.
وقتی تو وسایلش عبا پیدا کردن دوباره زدنش.
بهش گفتن به رهبر توهین کن، گفت آقا نور چشم ماست شما میخواید بزنید، بزنید.
#شهید_آرمان_علی_وردی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
تنها گریه کن 6.mp3
6.44M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #تنها_گریه_کن
📌#قسمت_ششم
📍محمد در بیمارستان
📍معنویت عمو حسین
📝 کتاب تنها گریه کن نوشته اکرم اسلامی، روایت زندگی اشرف السادات منتظری مادر#شهید_محمد_معماریان
🔸️#فانوس
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
"وَقَلبڪفےقَلبےیاشهید..." :)
قشنگہها نہ؟😇
قلبیہشهیدتوقلبتباشہ...
باهاشیکےشے
باهاشرفیقشے
اونقدررفیقواونقدرعاشق
واونقدرشبیہ...
کہتهشمثلخودششهیدشی :)❤️
#شهید_ابراهیم_هادی💔🥀
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❣ #عند_ربهم_یرزقون
اگر امروز بوے شهیـد از رفـتار و اخلاق کسے استشمام شد، شهادت نصیـبش مے شود، تمام شهدا داراے ایـن مشخصـہ بودند
(سردار سلیـمانیـ)
پدر شهیــد «نرجس خانعلیــزاده»:
🌷 دخترم آرزوے شهادت داشت و بـہ آن رسیــد.
🌷تمام حرکات و سکناتش شهادت گونـہ بود و ایــن مورد، هم در رفــتار دخترم کاملاً مشهود بود.
🌷خانعلیــزاده، چهارم اسـ؋ـند ۱۳۹۸ در پے شیــوع گسترده کرونا در ایــران، در حیــن رسیــدگے بـہ بیــماران در محل کار خود از حال رفــت و بـہ زمیــن افــتاد.
🌷وے بـہ دلیــل عوارض ریــوے و تنگے نـ؋ـس در بخش مراقبتهاے ویــژه بیــمارستان میــلاد لاهیــجان بسترے شد
🌷نرجس خانعلیــزاده در عصر روز ۶ اسـ؋ـند ۱۳۹۸ در بیــمارستان میــلاد لاهیــجان بـہ جوار رحمت الهے شتافـت.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#خاطرات_شهدا
🔮 شفای زهرا
🍀 تنها فرزندم زهرا و تنها يادگار حاج مهدي در تب مي سوخت و تلاش هايم براي پايين آوردن دماي بدنش اثري نداشت. 😔😔
نگران بودم. اگر بلايي سرش مي آمد، خودم را نمي بخشيدم.😭
بالاي سرش نشستم و قدري قرآن خواندم. در همين حال به یاد قسمتي از پارچه اي كه روي جنازه ي همسرم انداخته بودند و چند نفر با خواست خدا به وسيله ي تبرك جستن به آن پارچه شفا يافته بودند، افتادم.😍😍
پارچه را آوردم و كنار زهرا خوابم برد. در عالم رؤيا ديدم حاج مهدي در كنار بستر زهرا نشسته و او را بغل گرفته است. او مرا از خواب بيدار كرد و با لبخندي گفت: «چرا اين قدر ناراحت هستي؟»😊😊
گفتم: «زهرا تبش پايين نمي آيد، مي ترسم بلايي سرش بيايد.»
حاج مهدي گفت: «ناراحت نباش. زهرا شفا پيدا كرده و ديگر تب ندارد.»☺️☺️
از خواب بيدار شدم. به اطرافم نگاه كردم. كسي نبود. دست بر پيشاني زهرا گذاشتم، تب نداشت. آري او شفا يافته بود.🙏😍😊
"" شادی روح شهدا صلوات ""
راوي : 🌹 همسرشهيدحاج مهدي طیاری
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ساعت و این ثانیه دور حسین مهمانیه..
١۶ آبانماه سالروز آسمانی شدن شهید مدافع حرم #شهید_محمدحسین_محمدخانی گرامی باد 💔 🥀
🕊شادی روح مطهرش صلوات 🕊
🌷اللهمصلعلیمحمدوالمحمد
وعجلفرجهم🌷
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۴۱)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و چهل و یکم:خدایا توبه! دروغ دروغ میاره
🍂با توجه به حساسیتی که ناصر به من داشت ، خیلی تلاش می کرد بفهمه که من چکاره م. اگه می فهمید روحانی هستم کارم تموم بود و جون سالم بدر نمی بردم. ناچار بودم یه ماسک رو برای خودم درست کنم و پشت اون مخفی بشم. می دونستم افرادی رو واداشته تا شغل و کار من تو ایران رو بفهمه. منم تا وارد آسایشگاه نُه شدم خودمو کارگر کارخانه قالیبافی راوند کاشان معرفی کردم و با آب و تاب از شغلم و وضعیت کارخانه راوند می گفتم که تقریبا همه باورشون شده بود که واقعا دروغهام راستن و من کارگر اون کارخونه بوده ام.
📍نگو یکی از بچه های همین آسایشگاه واقعا تو کارخانه قالیبافی و قسمت رنگ رزی اون کار می کنه. حمزه صابری که ما بهش می گفتیم «مش حمزه» حدود چهل و پنج سالش بود و خیلی متین و دست داشتنی بود، کم کم با من دوست شد و دائم از وضع کارخونه خودش می گفت و چیزهایی از من می پرسید و منم یه چیزایی بهم می بافتم و سریالی از دروغهای بی اساس.
🔸️خیلی وقتها از بس پرت و پلا می گفتم و واقعا اطلاعاتی نداشتم تعجب می کرد و منم هی توجیه می کردم . سوالهایی از نحوه بافت و بقیه کارهای مربوط به قالی پرسید و من بلد نبودم ، مجبور بودم که بگم من تو قسمت مخابرات و تلفون خونه کار می کردم. مش حمزه هم که دست بردار نبود. پرسید کارخونه راوند چند تا خط داخلی داشت گفتم: ۲۵۰ تا. دیگه داشت دو تا شاخ از بالای سر مش حمزه می زد بیرون! خُب باید چند تا می گفتم؟
💥اگر چه مش حمزه فهمیده بود که دارم این حرفها رو بهم می بافم ، ولی یه خوبی داشت که من بعنوان کارگر کارخونه قالیبافی جا افتادم و ذهن ناصر از اینکه من روحانی یا پاسدار باشم منحرف شد و حاشیه ی امنی برام ایجاد شد. یکی نبود به مش حمزه بگه حالا مدال بهت میدن ثابت کنی من دروغ میگم!...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯