✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۹۷)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و نود و هفتم:سرهنگ حسین از کودتا تا اعدام(۱)
♦️یکی از ماجرای های عجیب و در عین حال تأثر برانگیز#سال_سوم اسارت و در اواخر سال ۱۳۶۷(حدود دی ماه) انتصاب یه سرهنگ شیعه بنام#سرهنگ_حسین به فرماندهی اردوگاه یازده تکریت بود.
🔹️همون روز اول بازدید سرهنگ حسین، از وضع بسیار بدِ تغذیه، بهداشت و لباس بچهها به شدت متاثر شد. آسایشگاه به آسایشگاه میگشت و به حرف و درد دلِ بچهها گوش میکرد و نیازمندیها رو یادداشت میکرد. بچهها هم در یه ابتکار جالب اومدن تمام لباس تکه و صله شدهها رو اطراف آسایشگاه پهن کردن و سطل های شکسته ، کفشها و دمپاییهای تکه پاره و غیره رو در معرض دید ایشون قرار دادن و از وضع وخیم بهداشت و تغذیه تا بدرفتاری و کتک کاری نگهبانها شکایت کردن.
هر آسایشگاهی که تموم میشد و میخاست بره، قول میداد که تموم نیازمندیهای اساسی بچهها رو خیلی سریع برطرف کنه.
🔸️روز بعد تمامی کابل و چوبها از دست نگهبانها جمع شد و چند تا نگهبان جدید و خوش رفتار، جای افراد شکنجه گر و کینهای رو گرفتن. به همه یه دست لباس نو، زیرپوش و دمپایی تا خمیر و مسواک داده شد و دستور داد تمام لباسهای کهنه و پاره رو جمع کنن و دور بندازن. وسایل و مواد شوینده و ضد عفونی کننده تا سطلهای نو در اختیار بچهها قرار گرفت. سهمیه غذایی به نحو چشمگیری اضافه شد.
🔹️علاوه بر این اقدامات شروع کرد به یه سری بازجویی و پرس و جو از افراد. از تخصص افراد در زمینۀ نظامی سوال میکرد. بعضی از ما و شاید اکثرا فکر میکردیم این یه حقۀ جدید برای تخلیه اطلاعاتی بچههاست و بذل و بخششها و رسیدگی به اوضاع و بهبود شرایط شاید برای جلب اعتماد ما باشه تا اطلاعات از افراد جمع آوری بشه.
💥اما از طرفی آتش بس برقرار شده بود و جنگی در میون نبود و به نظر میومد این اطلاعات به درد اونها نمیخوره. به هر حال بچهها سعی میکردن اطلاعاتی در اختیارشون قرار بدن که مشکلی برای کشور پیش نیاره و البته سرهنگ حسین هم کاری به اطلاعات نظامی ایران نداشت و بیشتر میخاست توانمندیهای افراد در زمینه تخصص نظامی و رزمی رو بدونه...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢جلوههای فاطمی در دفاع مقدس
🔹️قسمت ششم
۶. 🍂حضرت زهرا (سلام الله علیها)، خاستگاه توسل رزمندگان
♦️یکی از زیباترین اخلاقیات رزمندگان در جبههها و شاهکلید حل مشکلات، روضه و توسل به ساحت نورانی اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السّلام) بود. در حقیقت علت انس شدید شهدا و رزمندگان به اهلبیت(علیهم السّلام)، همین روضهخوانیها بود. آنها بهگونهای با اشک و روضه مأنوس بودند که عدهای از رزمندگان در تعابیر و ادبیات طنزگونه جبهه به «اشکانیان» معروف بودند؛ زیرا تا توسل و روضهای برای معصومین(علیهم السّلام) بهویژه حضرت زهرا(سلام الله علیها) خوانده میشد، به شکل عجیبی شروع به گریه میکردند. در وصف خاصیت گرهگشایی اشک و روضه هنگام موانع و مشکلات همین بس که اطرافیان امام خمینی (ره) نقل میکنند که هر گاه مشکلات داخلی و خارجی برای مملکت پیش میآمد، ایشان میفرمودند که یک نفر برایشان روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) بخواند.
📌رزمندگان اسلام نیز در تنگناهای سخت جنگ و در کوران آتش دشمن، تنها راه چاره را در توسل به ساحت قدسی مادر سادات(سلام الله علیها) مییافتند و قفل درهای بسته و رمز عبور از راههای دشوار را تنها با کلید توسل و اشک باز میکردند. در احوالات فرمانده شهید عبدالحسین برونسی نوشتهاند:
📍شب عملیات، نزدیک خاکریز عراقیها به میدان مین رسیدند. هر چه میگشتند، معبرش را پیدا نمیکردند. شهید عبدالحسین برونسی سردرگم بود و چهل، پنجاه متر آن طرفتر یک گردان نیرو منتظر دستورش. میگفت: «متوسل شدم به حضرت زهرا(سلام الله علیها). دلم شکست.گریهام گرفت. نمیدانم چند دقیقه گذشت. بیاختیار دستور حمله را صادر کردم. آن شب حتی یک مین هم عمل نکرد. چند روز بعد، سه نفر از بچهها رفتند طرف همان میدان مین. پای یکی از آنها بر اثر انفجار مین قطع شد. میدان پر بود از مینهای ضدنفر. کلاههایشان را که پرتاب میکردند، مینها منفجر میشدند».
📍در خاطرات سرلشگر خلبان مصطفی اردستانی نیز نوشتهاند که او ارادت عجیبی به حضرت زهرا(سلام الله علیها) داشت. مصطفی در توسل به اهلبیت(علیهم السّلام) بهویژه حضرت زهرای مرضیه(سلام الله علیها)، زبانزد دوستانش بود. علت این ارادت از قول شهید به زبان خواهرش اینچنین بیان شده است:
⚡در یکی از مأموریتهای مهم از داخل خاک عراق بر میگشتم. یکباره جنگنده من مورد حمله قرار گرفت. بال هواپیما شدیداً آسیب دید. کنترل هواپیما از دست من خارج شد. هیچ فرمانی اجرا نمیشد .لحظاتی تا سقوط فاصله داشتم. نمیدانستم چه کنم. در همان لحظه ناخودآگاه به یاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) افتادم. متوسل شدم به بانوی دو عالم. یکباره احساس کردم شخصی جلوی چشمانم ظاهر شد و گفت: «شما میتوانید راحت به پروازتان ادامه دهید». ناگهان فرامین هواپیما را کنترل کردم. انگار نه انگار که دقایقی قبل هیچکدام از اینها به فرمان من نبود! من تا لحظاتی قبل در حال سقوط بودم، اما حالا ... اوج گرفتم. به راحتی به پرواز ادامه دادم، در حالی که هواپیما به شدت آسیب دیده بود! وقتی هواپیما به مسیر خود ادامه داد، اشک توی چشمانم حلقه زد ... .
⚡همچنین هر گاه حمله سنگین دشمن کار رزمندهها را گره میزد، توسل شهید اللهیار جابری به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود که گره از کار باز میکرد:
گلولههای بیامان دشمن، امانمان را بریده بود و کاری از ما بر نمیآمد. اللهیار جابری گفت: «متوسل شویم به حضرت زهرا(سلام الله علیها) تا باران بیاید و عملیات دشمن قطع شود». هنوز یک ربع از توسلمان به حضرت نگذشته بود که باران آمد. جابری از خوشحالی گریه میکرد. میگفت: «یادتان باشد از حضرت زهرا(سلام الله علیها) دست برندارید. هر وقت گرفتار شدید، چاره کار قسم دادن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به جان مادرش فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است».
🏴#فاطمیه۱۴۰۱
🔸️#ایام_فاطمیه۱۴۰۱
🔸️#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🌷این عکسی که مشاهده میکنید معروفه
به نردبان شهادت...
🍂تمام افراد حاضر در عکس #شهید شدن ...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
Salam Bar Ebrahim 25.mp3
6.11M
📚 #کتاب_صوتی 🔊
«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»
🏷 کتاب #سلام_بر_ابراهیم
🌷#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
🌷#شهید_ابراهیم_هادی
🍂#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
🍂#قسمت_بیست_و_پنجم
💚اسارت بعثی ها ص ۱۳۵❤️
💚شلیک به مؤذن ص ۱۳۶❤️
💚بوسه اسیران عراقی بر دستان ابراهیم❤️
💚معجزه اذان❤️
🌱...فرمانده عراقي به جاي اينكه جواب من را بدهد پرسيد: اين المؤذن؟!
🌱اين جمله احتياج به ترجمه نداشت. با تعجب گفتم:#مؤذن!؟اشك در چشمانش حلقه زد. با گلويي بغض گرفته شروع به صحبت كرد و مترجم سريع ترجمه مي كرد:
🌱به ما گفته بودند شــما#مجوس و آتش پرستيد. به ما گفته بودند براي اسلام به ايران حمله مي کنيم و با ايراني ها مي جنگيم. باور كنيد همه ما#شيعه هستيم.
🌱ما وقتي مي ديديم فرماندهان عراقي مشــروب مي خورند و اهل نماز نيســتند خيلي در جنگيدن با شما ترديد كرديم.
🌱صبح امروز وقتي صداي#اذان رزمنده شما را شــنيدم كه با صداي رسا و بلند#اذان مي گفت، تمام بدنم لرزيد.
🌱وقتي نام اميرالمؤمنين(ع) را آورد با خودم گفتم: تو با برادران خودت مي جنگي. نكند مثل ماجراي كربلا ...
🌱ديگــر گريه امان صحبت كردن به او نمي داد. دقايقــي بعد ادامه داد: براي همين تصميم گرفتم تسليم شوم و بار گناهم را سنگين تر نكنم.
📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت.
🔸️#فانوس
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷🕊🍃
ھرشھیـدمثلیڪ¹فانوساست
مۍسوزدونورمۍدهد ..•
وازڪناراوبودن
توھمنورانۍمےشوۍو…🍃
باشھداڪہرفیقشدۍ!
شھیدمےشوۍ…
بِـدآنیـدڪِهشھـٰادَتمَـرگنیسـت؛
#رسـٰالَـتاسـت!
رَفتـننیسـت؛
#جـٰاودانهمـٰانـدَناسـت!
جـٰاندادَننیسـت؛
بَلڪهجـٰانیـٰافتَـناسـت!
پنج شنبه و یاد شهدا با ذکر صلوات💚
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی 🕊
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهـــید سپهبد قاسم سلیمانی:
هر ڪدام از شما یڪ شهــید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبڪــ زندگـــــی او را بڪار ببندید ببینید چطــور رنگ و بوی شهدا را به خود میگیرید و خدا به شما عنایت میکند.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | اشاره روز گذشته رهبر انقلاب به خصوصیات شخصی #حاج_قاسم
👆🏻 نگاه کنیم این خصوصیات را در خودمان به وجود بیاوریم اگر نیست، اگر نداریم، این خصوصیات را در خودمان ایجاد کنیم.
از_شهدا_بیاموزیم
#جانفدا
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۹۸)
✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی
💢قسمت صد و نود و هشتم:سرهنگ حسین از کودتا تا اعدام(۲)
🔸️حدود دو ماهی این اوضاع ادامه پیدا کرد و در اون مدت نه کسی کتک خورد و نه مشکل گرسنگی و سوء تغذیه داشتیم و خیلی از بیمارها مداوا شدن و اسارت برای همه تحمل پذیر شده بود. اما متأسفانه این شرایط خیلی زودگذر بود و بزودی دوباره ورق برگشت. یه روز صبح که برای رفتن به هواخوری داشتیم آماده میشدیم، دیدیم شرایط کاملاً عوض شده. تعدادی از نگهبانها مجددا عوض شدن و قبلیها برگشتن و همه عصبانی و مجهز به کابل و چوب و باطوم.
🔹️یه سرگرد بلند قامت با سبیلهای بلند وارد اردوگاه شد و بند بند همه رو جمع میکرد و ضمن معرفی خودش به عنوان فرمانده جدید اردوگاه، شروع کرد به فحاشی و تهدید که اگه کوچکترین خلافی از شما ببینم چنین و چنان میکنم و به نگهبانها این اجازه رو داده بود که بشدت با بچهها برخورد کنن و هر کسی که جنبید، بشدت در هم بکوبن. همه مات و مبهوت شده بودیم از اون رفتار انسانی و ملاطفت#سرهنگ_حسین و از این همه خشونت سرگرد بعثی.
📌با خودمون گفتیم واقعا چه اتفاقی افتاده؟ اون که سرهنگ تموم بود و دو درجه ازین بالاتر بود چرا اون همه محبت و رسیدگی کرد؟ و حالا چی شده که این سرگرد اینجور می کنه؟ اونم#سال_سوم از اسارت؟! گاهی هم شک میکردیم نکنه همه اون دو ماه یه ترفند و برنامۀ#فریب بوده ولی دلمون قبول نمی کرد که اون همه محبت و رسیدگی همش ریاکاری و حُقه بوده باشه!
📍مدتها از این ماجرا گذشت تا اینکه از طریق برخی از نگهبانهای عراقی که از قبل با بچهها خوشرفتاری کرده بودن و هنوزم تو اردوگاه یا اطرافش کار میکردن، فهمیدیم قضیه خیلی فراتر از این چیزهایی بوده که ما تصور می کردیم. میگفتن سرهنگ حسین و تعدادی از افسران بلند پایه و چند تا از ژنرالهای عراقی کودتایی رو علیه صدام طراحی کرده بودن و این سرهنگ حسین هم با برنامه از طرف سران کودتا به اینجا فرستاده شده بوده که بتونه در صورت لزوم از نیروی رزمی این اردوگاه که از نظر اونها قویترین اردوگاه اسرا بوده استفاده کنن .
🔹️حتی زمزمۀ هِلی بُرن نیروی هوایی ایران و نجات اسرا نیز در بین بوده. بعد میگفتن که کودتا لو رفته و همه عوامل اون از جمله همین سرهنگ حسین اعدام شدن. حالا این قضیه چقدر درست بود و با واقعیت تطابق داشت یا نه، خدا بهتر می دونه و ما هیچ مستندی در این زمینه، جز گفتۀ چند نفر نگهبان عراقی شیعه نداریم. ولی هر چه بود واقعا شیرینترین دوران اسارت ما که تقریباً از همه امکانات در حد قابل قبول برخوردار بودیم و عراقیها یه دست با ما خوشرفتاری کردن همون دو ماه یا دو ماه و خوردهای بود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯