eitaa logo
روایتگری شهدا
23.6هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
رابطه عاشقانه ای با خدا داشت . یک بار به من گفت: خدا خدا خدا همه چیز دست خداست. __ تمام مشکلات به خاطر دوری از ما باید مطیع محض باشیم. او از سود و زیان ما خبر دارد هر چه گفته باید قبول کنیم خیر وصلاح ما همین است.‼️ ⚡️آیه ۳۷سوره زمر رو می خوند أَلَیْسَ الله بِکَافٍ عَبْدَهُ. می گفت: خیلی قشنگ خدا داره با ما حرف می زنه آدم می خواد از خوشحالی فریاد بزنه. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
17.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 لحظاتی از برخی دیدارها و گفت‌وگوهای شهید رئیسی با رهبر انقلاب ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم. لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟ حتی تکانی به خودش نداد. عصبی گفتم: حاج آقا همه منتظر هستن، بگو می خوای چه کار کنی؟! بالاخره عبدالحسین به حرف آمدگفت: هر چی که می گم دقیقاً همون کار رو بکن؛ خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول به سمت راستش اشاره کرد و ادامه داد: سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری مکث کرد. با تأکید گفت: دقیق بشماری ها.... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷 🌷 !!!! 🌷....هفتم مهر عراقی‌ها آمدند سمت پادگان دژ. ابتدا نتوانستیم جلوشان را بگیریم. خانه‌‎های سازمانی ما کنار پادگان بود و افتاده بود دست عراقی‌ها. از دور می‌دیدیم که می‌روند داخل خانه‌ها. هر ساختمان پنج طبقه بود و هر آپارتمان حدود صدوچهل متر می‌شد. مثل لشکر مورچه‌ها صف کشیده بودند و همه وسایل خانه‌ها را بیرون می‌آوردند. هر چیزی هم که زورشان نمی‌رسید، از بالکن‌ها پرت می‌کردند پایین. 🌷از دور می‌دیدیم که تلویزیون و چرخ خیاطی و پلوپز روی سرشان گذاشته‌اند و خوشحال می‌برند سمت تانک‌هاشان. طاقت نیاوردم. توپ را تنظیم کردم و زدم. خورد توی صف‌شان. چند تا گلوله که زدیم، دست از دزدی برداشتند. بعد از چند ساعت تانک‌های لشکر زرهی اهواز رسیدند. دوتایشان را پشت صابون‌سازی، توی نخلستان زده بودند. اما همان‌ها که آمدند، همراه با توپ‌های خودمان، توانستیم عراقی‌ها را به عقب برانیم. 🌷عراقی‌ها که رفتند، رفتیم سراغ خانه‌ها. بی‌انصاف‌ها تا توانسته بودند، برده بودند. یا خراب کرده بودند. وسط فرش دوازده متری دست‌باف کاشان مدفوع کرده بودند. دیگر نمی‌شد فرش را کاری کرد. از بالکن انداختیمش پایین و آتشش زدیم. هنوز فرش داشت می‌سوخت که یکی دوان‌دوان آمد. داد می‌زد و کمک می‌خواست. عراقی‌ها یکی از سربازهای پادگان را اسیر گرفته بودند. 🌷با سیم تلفن صحرایی، دست‌ها و پاهایش را بسته بودند و از طبقه پنجم، از پا آویزانش کرده بودند. می‌خواستند از یک سرباز عادی، اطلاعات بگیرند. بعد از حمله ما رفته بودند و سرباز آویزان مانده بود. هنوز زنده بود. هر جور بود آوردیمش پایین. سیم تلفن، پایش را بریده و به استخوانش رسیده بود. آنقدر آویزان مانده بود که نای حرف زدن نداشت. همه خون تنش در سرش جمع شده بود.... : رزمنده دلاور عبدالله صالحی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
| شهید سیدمرتضی آوینی | قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکِشد تا بیایند و کربلای ایران را عاشقانه بسازند و زمینه ساز ظهور باشند آن مردان آمدند و رفتند فقط من و تو ماندیم و از جریان چیزی نفهمیدیم! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈حدود حجاب برای زنان در دین یهود چقدر است؟⁉️ سخنان جالب و شنیده نشده ی استاد رضوی در مورد احکام حجاب و پوشش زنان در دین یهود.👌‼️ 🎙 🍁 💥 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥وضعيت زيستي در اردوگاه 🔸️مجروحان چندين ماه به همان وضعيت مانده بودند. بيماري همه را ناتوان كرده بود و ماه ها بود كه به حمام نرفته بوديم. شپش از سر و كول همه بالا مي رفت و در روي زمين و ديوارها، بالا و پايين مي رفتند. شپش ها در زير بغلها،كشالة ران و موي سرها تخمگذاري كرده بودند. 🔹️چند ماه بود موهاي سرمان تراشيده نشده بود و ريش هايمان نيز بسيار بلند شده بود.ما هر نوبت در حين آمار شبانه به فرماندة اردوگاه شكايت مي كرديم و او جواب مي داد: «اسرع،اسرع» ولي اقدامي صورت نمي گرفت.چند روز بعد از مشخص شدن محل اقامتمان، اطلاعاتي شامل نام و نشان، نام پدر، سن، يگان خدمتي، محل اسارت، شهر و نشاني منزل سكونتمان را ثبت كردند و وعده دادند به زودي جا به جا خواهيد شد؛ 🔸️پس مشخصات خود را دقيق بگوييد. چند سال بود كه تكرار مي كردند به زودي مبادله مي شويد؛ ولي ما همانجا بوديم و اقدامي صورت نمي گرفت. 🔹️عراقي ها مدتها بعد از استقرارمان،براي هر سه نفر يك پتو دادند كه بعدها براي هر دو نفر يك پتو و در روزهاي آخر اسارت، براي هر نفر يك پتو دادند. آنان يك ليوان آلومينيومي متوسط براي هر نفر دادند و هر كس آن را گم مي كرد، به سختي مجازات مي شد و نمي توانست آب بخورد. 🔸️لباسهاي ساده مانند شورت و زيرپوش براي تعدادي تحويل دادند و تعدادي هم منتظر واگذاري بودند. بعد از شش ماه، يك نوع لباس بلند و سادة سفيد براي تعدادي از اسرا دادند كه باز هم تعدادي بي نصيب ماندند. 🔸️چند ماه بعد يك تانكر آب فاضلاب از رودخانه هاي اطراف آوردند و به ما گفتند سريع حمام كنيد كه اين كار چند ثانيه بيشتر طول نمي كشيد. حدود شش ماه گذشته بود كه عراقي ها حمام ها را به كار انداختند. 🔹️براي هر اسير يك حلب پنج كيلويي آب مي دادند كه در زمستان و تابستان فرقي نمي كرد و هر نفر فقط پنج دقيقه فرصت دوش گرفتن داشت و ما مجبور بوديم با آب سرد دوش بگيريم. 🔸️همان موقع به ما تيغ هم دادند. يك تيغ براي سر و صورت دو نفر كه بعد از اصلاح، تيغ ها با آمار كامل پس گرفته مي شدند. پس از مدتي نيز پيرامون اردوگاه سيم خاردار كشيدند. اين سيمهاي خاردار، با عرض ۱۰ و ارتفاع ۴متر بودند كه ضمن كاشتن مين هاي منور، از طريق برجكهاي ديده باني و نفربرهاي زرهي بر آنها نظارت مي كردند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯