💔🍃🍂💔🍃🍂💔🍃🍂💔🍃🍂💔
✍ تا حالا☝️ رفیقے داشتے ڪه حاضر باشه اینجورے برات جون بده؟☺️👌❤️👇
#متن_خاطره
مونده بودیم وسط میدان مین.😞 همه مجروح بودند و خسته😣. یه رزمنده زخمی چند متر آنطرفتر از من افتاده بود🙁 که انگار درد شدیدی داشت😢. دیدم با آرنج خودش رو کشید جلوتر و داشت از من دور میشد☹️. فکرکردم میخواد از میدانِ مین خارج بشه😕. بهشگفتم: با اینهمه درد چرا اینقدر به خودت فشار میارے😥؟ گفت: چند تا مجروحِ دیگه آن طرف هستند😢، من چند دقیقه بیشتر زنده نیستم، می خوام قمقمهے آبم رو برسونم به اونا ...😓💔
📚منبع: کتاب خدمت از ماست82 ، صفحه 179
#رفاقت #دوست #ایثار #گذشت_و_فداکارے #بی_تفاوت_نبودن
#رفیقشهـــداییش خوبه☺️👌❤️
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
╭❃-----------------❃╮
🌐 @majnon313
╰❃-----------------❃╯
🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐
🍃فـــــرار از گنـــــاه🍃
🔹کوچهی بیانتها🔹
از یک محله به یک مدرسه میرفتند اما با دو مسیرِ متفاوت.
هر چه دوستش اصرار میکرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمیکرد.
میگفت:
«این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم میشه!»
شهید 🕊علی صیادشیرازی❤️
کتــاب یادگاران۱۱، ص۸
🍀🌹🍀🌹🍀
امــام صـادق (علـــيه الســلام):
چشمچرانى يكى از تيرهاى شيطان است و آن مسموم است، و هر كس براى خداوند عزّوجلّ آن را ترك كند نه براى غير خدا، خداوند ايمانى كه مزه آن را شخص درك كند جايگزين آن خواهد نمود.
وســــائل الشـــیعه، ج۲۰، ص۱۹۲
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
╭❃-----------------❃╮
🌐 @majnon313
╰❃-----------------❃╯
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
┄┅┅═🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷═┅┅┄
#_پنجشنبه و یاد شهدا🌹
السلام علیکم ایها الشهداء و رحمه الله وبرکاته
┄┅┅═🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷═┅┅┄
💥روایتگری شهدا
🌟 @shahidabad313
┏━━━🍃🌸🍃━━━┓
🍂 @majnon313
┗━━━🌸🍃🌸━━━┛
┄┅┅═🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷═┅┅┄
#اشـڪ_شهیـد_مدافـع_حـرم
پس از شهـادت
هر سه نفر بالای سر آقا مرتضی بودیم. شروع به حرف زدن کردم. گفتم سلام آقا مرتضی دل مان خیلی برایت تنگ شده؟😔💔 نفیسه هم گفت بابا جان💔 می گویند شهدا زنده اند، اگر هستی به ما یک نشانه بده...
نفیسه سر به زیر دارد و مادر تصویر همسرش را در گوشی تلفن اش نشان مان می دهد و میگوید: حرف نفیسه که تمام شد دیدیم از گوشه چشم چپ آقا مرتضی یک قطره اشک سرازیر شد😳😭 و بخشی از پارچه کفن خیس شد.😭
به درد دل هایمان ادامه دادیم که دیدم از گوشه چشم دیگرش هم قطره اشک دیگری سرازیر شد.😭
همسر شهیـد مدافـع حـرم
#مرتضـے_عطـایـے🌹🍃
┄┅┅═🇮🇷🌷🇮🇷═┅┅┄
💥روایتگری شهدا
🌟 @shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
┄┅┅═🇮🇷🌷🇮🇷═┅┅┄
•┈••✾🍃🌸🍃🍂🍃🌸🍃✾••┈•
#الگوی_من_شهدا
#روایتگری_شهدا
💠دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله !!!
✅در تفحص شهدا ، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد.
گناهان یک هفته او اینها بود :
🔸شنبه : بدون وضو خوابیدم .
🔸یکشنبه : خنده بلند در جمع .
🔸دو شنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم .
🔸سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم .
🔸چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .
🔸پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .
🔸جمعه : تکمیل نکردن 1000 #صلوات و بسنده به 700 صلوات .
راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می گوید :
دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...!!
•┈••✾🍃🌸🍃🍂🍃🌸🍃✾••┈•
💥روایتگری شهدا
✨@shahidabad313
┏━━━🌸🍃🌺━━━┓
🌸 @majnon313
┗━━━🌺🍃🌸━━━┛
•┈••✾🍃🌸🍃🍂🍃🌸🍃✾••┈•
#خاطرات_شهدا 🌷
💠خط عاشقی
🔰چهل هفته #شبهای_جمعه از خرم آباد تا جمکران🕌 می آمدیم؛ حاج آقا #نذر داشت. مجید آن موقع کوچک بود👶 همراه مان می آوردیمش.
🔰با من و پدرش طی کرده بود که اگر به #مسجد رسیدیم و خواب بود😴، باید بیدارش کنیم. آن روز توی راه #خوابش برده بود، دل مان نیامد صدایش بزنیم☺️
🔰رفتیم #زیارت مان را کردیم. وقتی رسیدیم به ماشین🚗بیدار شده بود. گفت: شما دوباره من رو بیدار نکردین⁉️ولی من خواب دیدم #امام_زمان اومدن اینجا و یه تاج سفید👑 گذاشتن روی سر من😍
✅ راوی: مادر شهید
🌷#شهید_مجید_زین_الدین
📚برادرفداکارش،حسین کاجی،ص۱۳
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
╭❃-----------------❃╮
🌷 @majnon313
╰❃-----------------❃╯
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
✨✨✨✨✨﷽✨✨✨✨✨
🌷 #شهید_ابراهیم_هادی
🌷 با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم. به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم. راننده به محض خروج از شهر، صدای نوار ترانه را زیاد کرد. ابراهیم چندبار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند.
🌷 من یک لحظه به ابراهیم نگاه کردم. دیدم بسیار عصبانی است. مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت. دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را میبست.
🌷 حدس زدم بخاطر نوار ترانه است. گفتم: آقا ابراهیم چیزی شده؟! میخوای به راننده بگم ...
نذاشت حرف من تموم بشه و گفت: «قربونت، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه.»
🌷 رفتم و به راننده گفتم: اگه امکان داره خاموشش کنید. راننده گفت: نمیشه. عادت کردم. نمیتونم خاموشش کنم وگرنه خوابم میبره!
🌷 ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد. از توی جیب خودش قرآن جیبی کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت، شروع به قرائت قرآن کرد.
🌷 همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند. راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد.
📚 سلام بر ابراهیم2
💥روایتگری شهدا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شفای عجیب مادر توسط فرزند شهید معماریان🌷
راوی :#استاد_نادم
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷