eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾داستان ها و پند ها ۱۰۲ 🔹🔹🔹 🔹🔹🔹 🔹🔹🔹🔹🔹 🔹🔹🔹 🤔راز نماز شهيد دستغيب و نقص هواپيما 🔹🔹🔹 🔹🔹🔹 🔹🔹🔹🔹🔹 🔹🔹🔹 🌾با شهيد بزرگوار آيت الله دستغيب براى انجام عمره همسفر بوديم. هواپيما از تهران به طرف بيروت پرواز كرد، تا از آنجا عازم جده شويم . در فرودگاه بيروت چند ساعتى معطل شديم . اذان مغرب بود كه هواپيما آماده پرواز شد. 🌾شهيد دستغيب خيلى سعى مى كرد نماز مغرب و عشاء را اول وقت بخواند، اما درهاى هواپيما بسته بود و نمى شد كارى كرد. ايشان چند بار خواستند پياده شوند كه مانع شدند. 🌾تاخير هواپيما به حدى انجاميد كه اگر به جده مى رسيديم ، نماز قضا مى شد. 🌾شهيد دستغيب از اينكه نمى توانست به نمازش برسد، خيلى ناراحت بود. ما نيز تشويش داشتيم، ولى ايشان خيلى نگران فوت نماز بود. موتور هواپيما كه روشن بود، يكدفعه با نقص فنى روبرو شد. خدمه هواپيما ناگهان درب هواپيما را باز كردند تا نقص هواپيما بر طرف شود. همه پياده شديم. خدمه مى گفتند شايد چند ساعت طول بكشد تا هواپيما آماده پرواز شود. نماز را كه خوانديم، خبر دادند كه هواپيما آماده پرواز است سوار شويد. من هنوز در حيرت اين راز بودم كه ميان نماز شهيد و نقص هواپيما چه سرى نهفته است 📷داستان ها و پند ها http://eitaa.com/joinchat/2619473922C139c94c2a0 ╭┅─────┅╮ 💠@majnon313 ╰┅─────┅╯ 🔹🔹🔹 🔹🔹🔹 🔹🔹🔹🔹🔹 🔹🔹🔹
🔸 معرفی کتاب #مرگ_تاجرانه به بهانه‌ی دیدار امروز خانواده‌های شهدا با رهبر انقلاب 🔹کتاب «مرگ تاجرانه» مشتمل بر بیانات #رهبر_معظّم_انقلاب اسلامی در موضوع شهید و شهادت و همچنین رهنمودهای ایشان به مسئولان، خانواده‌های معظّم شهدا و اقشار مختلف در این زمینه است. 📚 فارس 🆔 @rasanews_agency
💔🍃🍂💔🍃🍂💔🍃🍂💔🍃🍂💔 ✍ تا حالا☝️ رفیقے داشتے ڪه حاضر باشه اینجورے برات جون بده؟☺️👌❤️👇 #متن_خاطره مونده بودیم وسط میدان مین.😞 همه مجروح بودند و خسته😣. یه رزمنده زخمی چند متر آنطرف‌تر از من افتاده بود🙁 که انگار درد شدیدی داشت😢. دیدم با آرنج خودش رو کشید جلوتر و داشت از من دور میشد☹️. فکر‌کردم می‌خواد از میدانِ مین خارج بشه😕. بهش‌گفتم: با اینهمه درد چرا اینقدر به خودت فشار میارے😥؟ گفت: چند تا مجروحِ دیگه آن طرف هستند😢، من چند دقیقه بیشتر زنده نیستم، می خوام قمقمه‌ے آبم رو برسونم به اونا ...😓💔 📚منبع: کتاب خدمت از ماست82 ، صفحه 179 #رفاقت #دوست #ایثار #گذشت_و_فداکارے #بی_تفاوت_نبودن #رفیق‌شهـــداییش خوبه☺️👌❤️ 💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ╭❃-----------------❃╮ 🌐 @majnon313 ╰❃-----------------❃╯ 🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐
🍃فـــــرار از گنـــــاه🍃 🔹کوچه‌ی بی‌انتها🔹 از یک محله به یک مدرسه می‌رفتند اما با دو مسیرِ متفاوت. هر چه دوستش اصرار می‌کرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمی‌کرد. می‌گفت: «این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم می‌شه!» شهید 🕊علی صیاد‌شیرازی❤️ کتــاب یادگاران۱۱، ص۸ 🍀🌹🍀🌹🍀 امــام صـادق (علـــيه الســلام): چشمچرانى يكى از تيرهاى شيطان است و آن مسموم است، و هر كس براى خداوند عزّوجلّ آن را ترك كند نه براى غير خدا، خداوند ايمانى كه مزه آن را شخص درك كند جايگزين آن خواهد نمود. وســــائل الشـــیعه، ج۲۰، ص۱۹۲ 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ╭❃-----------------❃╮ 🌐 @majnon313 ╰❃-----------------❃╯ 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
┄┅┅═🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷═┅┅┄ و یاد شهدا🌹 السلام علیکم ایها الشهداء و رحمه الله وبرکاته ┄┅┅═🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷═┅┅┄ 💥روایتگری شهدا 🌟 @shahidabad313 ┏━━━🍃🌸🍃━━━┓ 🍂 @majnon313 ┗━━━🌸🍃🌸━━━┛ ┄┅┅═🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷═┅┅┄
💠هر چه انقلاب اسلامی ایران دارد از برکت مجاهدت شهدا و ایثارگران است. #امام_خمینی 📚صحیفه نور ، جلد ۲۱ ، صفحه ۳۸ 👥 @Sahifeh_noor
#اشـڪ_شهیـد_مدافـع_حـرم پس از شهـادت هر سه نفر بالای سر آقا مرتضی بودیم. شروع به حرف زدن کردم. گفتم سلام آقا مرتضی دل مان خیلی برایت تنگ شده؟😔💔 نفیسه هم گفت بابا جان💔 می گویند شهدا زنده اند، اگر هستی به ما یک نشانه بده... نفیسه سر به زیر دارد و مادر تصویر همسرش را در گوشی تلفن اش نشان مان می دهد و میگوید: حرف نفیسه که تمام شد دیدیم از گوشه چشم چپ آقا مرتضی یک قطره اشک سرازیر شد😳😭 و بخشی از پارچه کفن خیس شد.😭 به درد دل هایمان ادامه دادیم که دیدم از گوشه چشم دیگرش هم قطره اشک دیگری سرازیر شد.😭 همسر شهیـد مدافـع حـرم #مرتضـے_عطـایـے🌹🍃 ┄┅┅═🇮🇷🌷🇮🇷═┅┅┄ 💥روایتگری شهدا 🌟 @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ ┄┅┅═🇮🇷🌷🇮🇷═┅┅┄
•┈••✾🍃🌸🍃🍂🍃🌸🍃✾••┈• 💠دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ ساله !!! ✅در تفحص شهدا ، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد. گناهان یک هفته او اینها بود : 🔸شنبه : بدون وضو خوابیدم . 🔸یکشنبه : خنده بلند در جمع . 🔸دو شنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم . 🔸سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم . 🔸چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت . 🔸پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم . 🔸جمعه : تکمیل نکردن 1000 و بسنده به 700 صلوات . راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می گوید : دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...!! •┈••✾🍃🌸🍃🍂🍃🌸🍃✾••┈• 💥روایتگری شهدا ✨@shahidabad313 ┏━━━🌸🍃🌺━━━┓ 🌸 @majnon313 ┗━━━🌺🍃🌸━━━┛ •┈••✾🍃🌸🍃🍂🍃🌸🍃✾••┈•
🕊🌺🌺🕊🌺🌺🕊🌺🌺🕊🌺🌺 نان حلال فلش کارت #فرار_از_گناه روایتگری شهدا ✨ @shahidabad313 ┏━━━🌼🍃🌹━━━┓ 🌼 @majnon313 ┗━━━🌹🍃🌼━━━┛ 🕊🌺🌺🕊🌺🌺🕊🌺🌺🕊🌺🌺
🌷 💠خط عاشقی 🔰چهل هفته از خرم آباد تا جمکران🕌 می آمدیم؛ حاج آقا داشت. مجید آن موقع کوچک بود👶 همراه مان می آوردیمش. 🔰با من و پدرش طی کرده بود که اگر به رسیدیم و خواب بود😴، باید بیدارش کنیم. آن روز توی راه برده بود، دل مان نیامد صدایش بزنیم☺️ 🔰رفتیم مان را کردیم. وقتی رسیدیم به ماشین🚗بیدار شده بود. گفت: شما دوباره من رو بیدار نکردین⁉️ولی من خواب دیدم اومدن اینجا و یه تاج سفید👑 گذاشتن روی سر من😍 ✅ راوی: مادر شهید 🌷 📚برادرفداکارش،حسین کاجی،ص۱۳ ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ╭❃-----------------❃╮ 🌷 @majnon313 ╰❃-----------------❃╯ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
✨✨✨✨✨﷽✨✨✨✨✨ 🌷 🌷 با ابراهیم به مرخصی آمده بودیم. به ترمینال آمدیم و راهی تهران شدیم. راننده به محض خروج از شهر، صدای نوار ترانه را زیاد کرد. ابراهیم چندبار ذکر صلوات داد و مسافران بلند صلوات فرستادند. 🌷 من یک لحظه به ابراهیم نگاه کردم. دیدم بسیار عصبانی است. مدام خودش را میخورد و ذکر میگفت. دستانش را بهم فشار میداد و چشمانش را می‌بست. 🌷 حدس زدم بخاطر نوار ترانه است. گفتم: آقا ابراهیم چیزی شده؟! میخوای به راننده بگم ... نذاشت حرف من تموم بشه و گفت: «قربونت، برو ازش خواهش کن خاموشش کنه.» 🌷 رفتم و به راننده گفتم: اگه امکان داره خاموشش کنید. راننده گفت: نمیشه. عادت کردم. نمیتونم خاموشش کنم وگرنه خوابم میبره! 🌷 ابراهیم دنبال روشی بود که صدای زن خواننده به گوشش نرسد. از توی جیب خودش قرآن جیبی کوچکی بیرون آورد و با صدای زیبایی که داشت، شروع به قرائت قرآن کرد. 🌷 همه محو صدای دلنشین و ملکوتی او شدند. راننده هم چند دقیقه بعد نوار را خاموش کرد و مشغول شنیدن آیات الهی شد. 📚 سلام بر ابراهیم2 💥روایتگری شهدا 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شفای عجیب مادر توسط فرزند شهید معماریان🌷 راوی : 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازدواج، ازدیاد رزق #کتاب_ازدواج_آگاهانه 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
آن ماه ڪہ مہر عالم رهبرے اسٺ برطلعٺ اوشمس وقمرمشترے اسٺ تبریڪ بگوئید بہ مہـدے ڪہ امشب میلاد ابا محمدِ عسـڪرے(ع)اسٺ #ولادٺ_حضرٺ‌ #امام_حسن_عسڪری_علیه_السلام برشما دوستان وخانواده محترمتان مبارڪ باد 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
♻پرسش ۱۰۴ 💠💠♻💠💠♻💠💠♻💠💠♻💠💠 ؟ 💠💠♻💠💠♻💠💠♻💠💠♻💠💠 ممکن است کسی این سؤال را بکند اما نه از آن جهت که از زندگی مأیوس شده و به بن بست رسیده است ، بلکه از آن جهت که می خواهد فلسفه خلقت را بداندو به دنبال این است که هدف خالق را بشناسد ♻ در جواب این سؤال باید متوجه بود که « خداوند خودش هدف است » ، نه این که هدف داشته باشد به این معنی که مخلوقات خود را ؛ هدف دار خلق می کند تا به کمال شایسته شان برسند . ولی خداوند که کمال مطلق است و هدف همه ی عالم می باشد و ماوراء او کمالی نیست ، نمی شود هدف داشته باشد . ...ادامه ♨️پرسش و پاسخ مذهبی http://eitaa.com/joinchat/2066153484C14908f16fb ╭❃-----------------❃╮ 🌐 @majnon313 ╰❃-----------------❃╯ 💠💠♻💠💠♻💠💠♻💠💠♻💠💠
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ| سلام خدا بر شهیدان 🔺 روایتی کوتاه از دیدار اخیر جمعی از خانواده‌های شهدا با رهبرانقلاب. ۹۷/۹/۲۱ ➕ مصاحبه با فرزندان شهدای مدافع حرم 📡 @TasnimNews
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 مدیون شهدا #کتاب_شیدایی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📚 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 👈 شهیدی که در کربلا دفن شد ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده، این فرزند من نیست. افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند. کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم ... سال ها از آن قضیه گذشت. بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است. اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد، مو به تنم سیخ شد پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی و خوش سیما اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم، قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... 👌شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه، اونوقت جاده ی آرزوهای من ختم میشه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و ... خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم. 📗 ، ج1 ✍ محمد عامری 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💠 تازه از جبهه برگشته بود ولی خستگی براش معنی نداشت، رفت سراغ لباس‌ها و شروع کرد به شستن. فردا صبح هم ظرف‌ها رو شست. مادرم ناراحت شده بود خواهش کرد که این کارها رو نکنه، ولی یونس می‌گفت: «خاله جون این کارها وظیفه منه، من که هیچ وقت خونه نیستم، لااقل این چند روزی که هستم باید به خانومم کنم». 📕 همسفر شقایق، صفحه ۳۱ شهدا🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم| معرفی موسسه روایت سیره شهدا 🆔 @rasanews_agency
کاروان زینب #فلش_کارت_ایستاده_در_باد °❀°▪️°❀°•▪️•°❀°▪️°❀° روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━❀°▪️°❀━━━┓ ✨ @majnon313 ┗━━━❀°▪️°❀━━━┛ °❀°▪️°❀°•▪️•°❀°▪️°❀°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 وقتی جلو سفره می نشست، دو زانو و مؤدب می نشست. با احترام و آرامش غذا می خورد. می گفت: سفره حرمت دارد. وقتی به پای سفره غذا می آمد که همه غذا خورده بودند و او می آمد و ته مانده غذای دیگران را می خورد. تمام حرکات او عبادت بود. راه رفتنش هم عبادت بود. همرزم ➕ زندگی به سبک شهدا 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊