eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗بریده ای از کتاب «بچه‌های» نوشته افسر فاضلی ‌شهربابکی 💎روایتی مستند از زندگی از جانبازان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس است.  ♦️قسمت سوم ص ۱۸۵ 🔺️👆پشتیبانی لشکر را صدا می زد و در خصوص رساندن آب و غذا به بچه ها تاکید می کرد.توپخانه و ادوات لشکر را صدا می زد و می گفت:با فرماندهان جلو،در ارتباط باشید و آتش را قطع نکنید. تقربیا یک ساعتی به همین منوال گذشت ومن فقط و فقط به حاج قاسم نگاه می کردم و با مرور آن خبر تلخ، بیشتر حال او را درک می کردم. 🔺️لحظاتی بعد حاجی به سختی از جایش بلند شد. دیگر رمقی در زانوهایش باقی نمانده بود. به سمت در سنگر رفت. من هم پشت سرش بیرون رفتم. دیدم آرام آرام،آستین دست چپش را بالا زد.اما نتوانست دکمه ی آستین دست راستش را باز کند. قبلا بازو و آرنجش مجروح شده و آسیب جدی دیده بود. 🔺️با صدای محزون گفت: حسین!دکمه ی منو وا کن دکمه اش را باز کردم. به سمت تانکر آب رفتیم.قدرتی در دست هایش نبود تا شیر تانکر را باز کند. شیر را باز کردم و وضو گرفت. من هم نماز نخوانده بودم . وضو گرفتم. آمدیم داخل سنگر و نماز خواندیم. 🔺️حاجی با سختی به رکوع و سجود می رفت. حس می کردم قامت استوارش از این داغ بزرگ خمیده است. حس می کردم کمرش زیر بار این مصیبت خم شده است.اما نه،حاج قاسم اسوه ی پایداری بود. حاج قاسم،روحیه ی ما بود... ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
⬅️با نام خدا و سلام خدمت عزیزان ◀️روز ۲۳ ماه مبارک رمضان و مهمان شهید ابراهیم هادی با قسمتی دیگر از زندگی پر از عزت این شهید عزیز. برای شادی روحمان هدیه نثار روح بلند ان عزیز صلوات بر محمد وآل محمد🔹️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋ايام انقلاب(۱) ✔امير ربيعي 💚عشق و ارادت خاص به امام❤️ 🍁@shahidabad313 🦋ابراهيم از دوران کودکي و ارادت خاصي به امام خميني(ره)داشت.هر چه بزرگتر ميشــد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از به اوج خود رسيد. 🍁@pmsh313 🦋در ســال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه اي مذهبي در ميدان ژاله (شهدا)به سمت خانه بر مي گشتيم.از ميدان دور نشــده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. 🦋ابراهيم شروع کرد براي ما از امام خميني(ره)تعريف کردن.بعد هم با صداي بلند فرياد زد: درود بر خميني ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. 🦋دقايقي بعد چندين ماشين پليس به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم. دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي سينما ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. 🍁@pmsh313 🦋جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود.دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم جمعيت را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. 🍁@shahidabad313 🦋دو تا چهار راه جلوتر يک دفعه متوجه شــدم جلوي ماشــينها را مي گيرند و مســافران را تک تک بررسي مي کنند. چندين ماشــين ساواک و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايســتاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود. 🦋او در ميدان همراه مردم بود!به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يك دفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش... 🍁@pmsh313 🦋مأمورهــا دنبال ابراهيم دويدنــد. ابراهيم رفت داخل کوچــه، آنها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم... 🦋ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبري نداشتند.خيلي نگران بودم. ســاعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. يک دفعه صدائي از توي کوچه شنيدم . 🦋دويــدم دم در، باتعجــب ديدم ابراهيــم با همان چهره و لبخند هميشــگي پشت در ايســتاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم خوشحاليام را چطور ابراز کنم. 🍁@shahidabad313 🦋گفتم: داش ابرام چطوري؟نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم.گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست. 🦋ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي) بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قــوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كــرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. 🦋آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از تولد تا شهادت نابغه نظامی ایران ۳۱خرداد؛ سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💠قصه های تربیتی 🔸 یکی از همکلاسی‌های در مدرسه حکیم نظامی تهران می‌گوید: در بازگشت از مدرسه با یکی از همکلاسی هایم دعوا کردم، او سنگی پرتاب کرد و سر مرا شکست و گریه کنان به منزل رفتم. پدرم تا چهره خون آلود مرا مشاهده کرد برآشفت و برای تنبیه آن بچّه به دنبال من به راه افتاد. تا به او رسیدیم و او قیافه عصبانی پدرم را دید بر خود لرزید و در کناری پناه گرفت. ناگهان سید مجتبی صفوی (همکلاس من) به جلو آمد و به پدرم گفت: ما با هم شوخی می‌کردیم و من سنگی پرتاب کردم و سر پسر شما شکست. اکنون برای هر گونه مجازاتی آماده ام. من تعجب کردم. گفتم نواب نبود. این ضارب سر مرا شکست. امّا مجتبی با قیافه ای جدّی گفت: من بودم و برای هرگونه مجازاتی آماده ام. پدرم در برابر آن صراحت و خضوع، با تعجّب به خانه برگشت. پس از آن از سید مجتبی نواب پرسیدم: تو که سنگ به من نزدی، پس چرا این قدر پافشاری کردی که من زده ام؟ سید مجتبی در پاسخ گفت: درست است که ضارب کار بدی کرد و به ناحق سر تو را شکست ولی من او را می‌شناسم. او یتیم است و پدرش از دنیا رفته است. من نتوانستم حالت خشم پدرت را نسبت به آن یتیم تحمل کنم، خواستم به این وسیله تا اندازه ای از درد یتیمی او بکاهم! 📚شهدای روحانیت، ج ۱، ص ۲۰۶. ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
روایتگری شهدا
💠قصه های تربیتی 🔸 #یتیم_نوازی یکی از همکلاسی‌های #نواب_صفوی در مدرسه حکیم نظامی تهران می‌گوید: در ب
💎پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: اِنَّ فِی الْجَنَّةِ داراً یقالُ لَها دارُ الْفَرَحِ لایدْخُلُها اِلاَّ مَنْ فَرَّحَ یتامی الْمُؤمِنینَ. در بهشت خانه ای است که به آن خانه شادی گویند و وارد آن نمی شود مگر کسی که یتیمان مؤمنان را شاد کند. ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⏺گفت‌وگوی با نفیسه پورجعفری دختر🌷 بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷 📍 💧شهیدی که🌷 بدون او به☀️ نمی‌رفت! ۳۸ سال با هم بودند 👇 ⬅از خلقیات بگویید و اینکه ایشان چه سبکی در برای فرزندانش در پیش گرفته بود؟ ⭕هیچ و مقامی پدرم را نکرد. مثال‌زدنی داشت. علاقه‌ای به پست و مقام‌های دنیایی نداشت. هر از گاهی که به گلایه می‌کردیم و می‌گفتیم چرا این‌قدر کم به خانه می‌آیید؟ پاسخ می‌داد: «به خاطر راحتی شما.» هرموقع برای☀️ می‌ایستاد بدون اینکه به ما بچه‌ها بگوید ما بچه‌ها از کوچک تا بزرگ با شنیدن صدای نمازش از بلند می‌شدیم و پشت سر ایشان می‌ایستادیم و🍀 می‌خواندیم. درخصوص من و خواهرم از همان کوچکی به ما داشت ولی هیچ‌وقت این حرف را به ما نمی‌گفتند و از ما نمی‌خواستند که باید حجابتان باشد. ولی به صورت غیرمستقیم با حرف‌زدنشان و انجام کارهایشان ما متوجه شدیم که باید💥 داشته باشیم. همچنین ایشان نوه‌هایش را خیلی 💥 داشت. وقتی که از بیرون به خانه می‌آمد، بچه‌ها برای ایشان از همدیگر می‌گرفتند. ⬅ چند سال با🌷 همراه بود؟ ⭕شهیدی که🌷 بدون او به☀️ نمی‌رفت!پدرم ۳۸ سال با🌷، چه در زمان و چه در جنگ‌های نامنظم و ، داشت. همیشه🌷، بابا را با نام کوچک «🌷» صدا می‌زد.🌷 می‌گفت: «اگر دو نفر در این من را کنند من می‌توانم 🌷 شوم و وارد ☀️ شوم. یکی خانمم و دیگری🌷 است.» با آنکه پدرم این همه سال با🌷 بود، ولی هروقت تلفنی با حاجی می‌کرد، یک خاصی روی صورت نمایان می‌شد. انگار در خود با یکدیگر می‌کشیدند. خیلی وقت‌ها به خاطر مشغله کاری‌اش زود قبل از دم در خانه🌷 منتظر می‌ایستاد. حتی یک کارتن در داشت که☀️ صبحش را روی آن می‌خواند و حاجی می‌ماند. با تردد پدرم تمام همسایه‌ها هنگام رفتن به سر کار «پورجعفری» را می‌شناختند. حتی موقع برگشت هم وقتی پدرم مطمئن می‌شد🌷 داخل خانه شده است به خودمان برمی‌گشت. تا موقعی که چیدمان کار برنامه‌ها، جلسه، هماهنگی‌ها و مأموریت‌ها را انجام نمی‌داد خیالش راحت نمی‌شد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر فشنگت بزنند می‌شوی الگو ، مایه افتخار اما اگر نیرنگت بزنند چه...؟! خواهرم ، برادرم ... خیلی حواست به سنگرت باشد چادرت ، غیرتت ، ایمانت ، درست همه و همه را هدف گرفته‌اند.... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
هر وقت عزم رفتن به جبهه رو داشت ، به او می گفتم ، امیر جان ، فعلا در سنگر دانشگاه خدمت کن ، الان مملکت ما به متخصص نیاز دارد و از این ها گذشته ، شما تنها پسر خانواده هستید و خدمت به مادر و خانواده واجب تر است و ما سرپرستی به غیر از تو نداریم ... می گفت ، مادر ، فعلا جبهه ها از هر امری واجب تر است و باید مطیع امر رهبر باشیم.... (امیر) 📕 پلاک 10 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5ad1f914f7927fb424b40e1d_-2365797879601148412.mp3
3.93M
💠تلاوت جزء۲۴ کریم 🌷ثواب تلاوت امروز را تقدیم میکنیم به ارواح مطهر شهیدان،که فدایی قرآن و عامل به فرامین آیات نورانی اش بودند... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷...کاش بر می گشت...🌷 ❤️حاجی ... سلام. این روزا همه دلتنگن. دلتنگ شما، خیلی ها... مخصوصا مادرای شهدا. حاجی ... می دونی هنوز مادر شهید جهانشاهی، که گفته بودی یک ماه دیگه می ری رابُر به دیدنش و احوالش رو می گیری... هنوز چشم به راهته تا، باز هم ، بی خبر، بری دَرِ خونش رو بزنی و جویای احوالش بشی! ... ❤️می دونی هنوز ... مادر شهیدان محمدآبادی، وقتی عکسی، فیلمی، نشونی ازت می بینه، ناهوا، قربون صدقه ت می شه و می گه: حاج قاسم کجایه تا دورش بگردم...؟ هنوز مویه کنان می گه: حاج قاسم چه کار کنم؟ نه دستی که بر سر زنم نه پایی که بر در زنم نه کاروانسرایی که پنهان بشم! نه مهمانسرایی که مهمان بشم. ❤️حاجی ... میدونی سکینه خانم، مادر علی آقای شفیعی، هنوزحالش سر جاش نیومده، هنوز چشم به در دوخته تا، قامت رعنای شما رو ببینه! منتظره تا شما یک بار دیگه، داروهاش رو تهیه کنی... منتظره تا... 🌷حاجی... بگذار رُک و راست بگم: مادرای شهدا میگن: این پسرمون که پرید، کمرمون شکست... هنوز نتونستیم قامت راست کنیم... کاش برمی گشت... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◀️بررسی مکتب شهید سلیمانی(۳) ♦️نادر طالب زاده، مستندساز و برنامه ساز تلویزیون 🔺️بعد از شهادت سلیمانی،مطالبه اساسی در خروج آمریکا از منطقه 🔻سلیمانی از بهترین استراتژیست‌هایی که جنگ نرم را می‌فهمید 🔵ازدیدگاه متفکران غربی و نویسندگان در خصوص شهادت شهید قاسم سلیمانی اینکه بزرگترین فرمانده جنگی علیه داعش به دستور رئیس جمهور امریکا ترور می‌شود هنوز برای این افراد قابل هضم نیست و ترامپ که بین متفکران و نویسندگان امریکایی منفور بود پس از این واقعه منفورتر نیز شد. 🔹️من به دنبال مصاحبه با یکی از نویسنده‌های امریکایی به نام اسکار دیتر بودم و مدت‌ها این موضوع را پیگیری می‌کردم اما موفق به این امر نشدم اما پس از شهادت قاسم سلیمانی خود او با ما تماس گرفت و عنوان کرد که می‌خواهد با ما مصاحبه کند. 🔹️به نظر پس از شهادت شهید قاسم سلیمانی وارد یک عرصه جدیدی شدیم که باید از آن استفاده کنیم. ما می‌توانیم در عرصه جنگ نرم نیز فعال و مهاجم باشیم و طرف مقابل را به چالش بکشیم. 🔹️با وجود بحث کنفرانس‌های افق روشن،قرار بود کنفرانس بعدی خود را در بغداد با محوریت خروج نیروهای امریکایی در منطقه آغاز کنیم که این مسئله پس از شهادت سردار قاسم سیمانی به یک مطالبه جدی از سوی مردم منطقه تبدیل شد. 🔹️اثر جنگ نرم از جنگ سخت اگر کمتر نباشد کم اثرتر نیز نیست قاسم سلیمانی از بهترین استراتژیست‌هایی بود که جنگ نرم را می‌فهمید، مدیریت امروز ما متفاوت است و باید موضوع اخراج کامل نیروهای آمریکایی از منطقه تأکید کنیم. ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗بریده ای از کتاب «بچه‌های» نوشته افسر فاضلی ‌شهربابکی 💎روایتی مستند از زندگی از جانبازان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس است.  ♦️قسمت چهارم ص ۲۳۶ دقیق و حساب شده عمل می کرد ✍...بی سیم چی حاجی تماس گرفت و گفت:حاجی داره برای توجیه فرمانده ی ویژه ی شهدا می آد،سریع بیا پایین ارتفاع.پایین رفتم. حاجی و راننده اش با یک جیپ آمدند. قدرت الله منصوری،فرمانده ی تیپ ویژه ی شهدا و بی سیم چی و من هم عقب سوار شدیم. 🔺در مسیر به ایشان راجع به مسائل مربوطه توضیحات لازم را دادم. بالای تپّه رفتیم؛آخرین جایی که عملیّات کرده و جلو پاتک دشمن را گرفته بودیم. حاج قاسم پیاده شد و کاملا فرمانده را توجیه کرد. همه ی چیزهایی را که حاجی می گفت شب و روز قبل اتفاق افتاده بود،به نحوی که هر کس نمی دانست،فکر می کرد خود ایشان در سنگر جلو هدایت می کرده و با دشمن می جنگیده! 🔻به قدری دقیق و حساب شده بود که خود من هم از این احاطه و تسلّط تعجب کردم.بعد جهت هماهنگی دستورات لازم را به ما داد... ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب، شب گذشته: ♦️رهبر انقلاب اسلامی در ارتباط زنده تصویری با جمعی از دانشجویان۲۸/۰۲/۱۳۹۸: 🔹️ بنده شب و روز به یاد شهید سلیمانی عزیز هستم ♦️برخی در سنین بالا نیز به معنایی جوان و پر تلاش و با نشاط هستند، مانند شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی که بیشتر از ۶۰ سال داشت 🔹️ اگر دَه سال دیگر هم زنده می‌ماند و بنده زنده می‌ماندم و بنا بود که من مشخّص بکنم، او را در همین جا نگه می‌داشتم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️درس گذشت و ایثار از شهید مصطفی چمران 🌷 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛