eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️، كاري، پرتلاش اما بدون ادعا❤️ ❤️ فعاليت کرد و مظلومانه🌷 شد❤️ 💢او بهتر از آن چيزي بود كه فكر ميكرديم💥، كاري، پرتلاش اما بدون ادعا. ⚘@pmsh313 🌴هادي بسيار شوخ طبع و خنده رو و در عين حال زرنگ و قوي بود. ايده های خوبي در كارهاي فرهنگي داشت. با اين حال هميشه كارهايش را در💥 انجام ميداد. دوست نداشت اسم او مطرح شود. 💢مدتي با چاپخانه هاي اطراف ميدان بهارستان همكاري ميكرد. پوسترها و برچسب هاي شهدا را چاپ ميكرد. زير بيشتر اين پوسترها به توصيه ي او نوشته بودند: جبهه ي فرهنگي، عليه تهاجم فرهنگي ـ. ⚘@pmsh313 🌱رفاقت ما با هادي ادامه داشت. تا اينكه يك روز تماس گرفت. پشت تلفن فرياد ميزد و گريه ميكرد! بعد هم خبر عروج ملكوتي سيد علي مصطفوي را به من داد. 💢سال بعد همه ي دوستان را جمع كرد و تلاش نمود تا كتاب خاطرات سيد علي مصطفوي چاپ شود. او همه ي كارها را انجام ميداد اما ميگفت: راضي نيستم اسمي از من به ميان آيد. 📍 منتشر شد. بعد از سيد علي، هادي بسيار غمگين بود. نزديكترين دوست خود را در مسجد از دست داده بود. 📍هادي بعد از پايان خدمت چندين كار مختلف را تجربه كرد و بعد از آن،راهي حوزه ي علميه شد. 📍تابستان سال 1391 در نجف، گوشه ي حضرت علي علیه السلام او را ديدم. 📍يک دشداشه ي عربي پوشيده بود و همراه چند طلبه ي ديگر مشغول مباحثه بود. جلو رفتم و گفتم: هادي خودتي؟! 📍بلند شد و به سمت من آمد و همديگر را در آغوش گرفتيم. با تعجب گفتم: اينجا چيكار ميكني؟ 📍بدون مكث و با همان لبخند هميشگي گفت: اومدم اينجا برا🌷! ⚘@pmsh313 🍀خنديدم و به شوخي گفتم: برو بابا، جمع كن اين حرفا رو، در باغ رو بستند،كليدش هم نيست! ديگه تموم شد. حرف رو نزن. ☀️دو سال از آن قضيه گذشت. تا اينكه يكي ديگر از دوستان پيامكي براي من فرستاد كه حالم را دگرگون كرد. او نوشته بود: »، از شهر سامرا به كاروان شهيدان پيوست.« 🍃براي شهادت هادي گريه نكردم؛ چون خودش تأكيد داشت كه را فقط بايد در عزاي حضرت زهرا (س) ريخت. اما خيلي درباره ي او فكر كردم. هادي چه كار كرد؟ از كجا به كجا رسيد او چگونه مسير رسيدن به مقصد را براي خودش هموار كرد؟ ⚘@pmsh313 💢اينها سؤالاتی است كه ذهن من را بسيار به خودش درگير نمود. و براي پاسخ به اين سؤالات به دنبال خاطرات هادي رفتيم. ☀️اما در اولين مصاحبه يکي از دوستان روحاني مطلبي گفت که تأييد اين سخنان بود. او براي معرفي گفت: وقتي انساني کارهايش را براي خدا و پنهاني انجام دهد، خداوند در همين دنيا آن را آشکار ميکند. ⚘@pmsh313 ☀️ مصداق همين مطلب است. او فعاليت کرد و مظلومانه🌷 شد. به همين دليل است که بعد از🌷، شما از زياد شنيده اي و بعد از اين بيشتر خواهي شنيد.او مصداق این شعر زیبا بود 🌼دنبال شهرتیم و پی اسم و رسم و نام 🌼غافل از اینکه فاطمه(س) گمنام می خرد. 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈: 🌷 📍 (ع) 💎 ! تو را که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بر گونه‌های آنان و استشمام الهی آنان را ــ یعنی و شهدای این راه ــ به من داشتی. 💎! ای و ای ، پیشانی بر آستانت می‌سایم که مرا در اطهر(س) و فرزندانش(ع) در، حقیقی، قرار دادی و مرا از💧 بر فرزندان علی‌بن ابی‌طالب و فاطمه اطهر (ع)بهره‌مند نمودی؛ 💎چه عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ که در آن☀️ است، ، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که و داد. 💎، تو را که مرا از و ، اما و اهل‌بیت(ع) و پیوسته در پا کی بهره‌مند نمودی. از تو می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در از محضرشان بهره‌مند فرما. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💚زندگينامه❤️ 💚تاثیر شخصیتی از شاگردی علامه جعفری(ره)❤️ 💚معلمی فداکار و اهل ورزش❤️ 💚هميشه از خدا ميخواســت🌟 بماند❤️ 💚سالهاست كه ☀️ و در فكه مانده تا خورشيدي باشد براي راهيان نور❤️ 💢ابراهيم در اول ارديبهشــت ســال 1336 در محله🌷 الله سعيدي(ره) حوالي ميدان خراسان ديده به هستي گشود.او چهارمين فرزند خانواده بشــمار ميرفت. با اين حال پدرش، مشــهدي محمد حسين، به او خاصي داشت.او نيز خويش را به درستي شناخته بود. پدري که با شغل بقالي توانسته بود فرزندانش را به بهترين نحو نمايد. 💢ابراهيم نوجوان بودکه تلخ يتيمي را چشــيد. از آنجا بود که همچون مردان بزرگ، زندگي را به پيش برد. دوران دبســتان را به💼 مرحوم آیت الله رفت و دبيرســتان را نيز در مدارس ابوريحان و کريمخان زند. 💢ســال 1355 توانســت به دريافت نائل شود. از همان سالهاي پاياني دبيرستان مطالعات غير درسي را نيز شروع كرد.حضور در وحدت اســامي و همراهي و شاگردي استادي نظير علامه محمد تقي جعفري(ره)بسيار در رشد شخصيتي ابراهيم موثر بود. 💢در دوران پيروزي انقلاب شجاعتهاي بسياري از خود نشان داد.او همزمــان بــا بــه کار در بازار تهران مشــغول بود. پس از انقلاب در سازمان و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل شد. 💢ابراهيــم در آن دوران همچون معلمي فداکار به تربيت فرزندان اين مرز و بوم مشغول شد.او اهل ورزش بود. با ورزش پهلوانان يعني ورزش باســتاني شــروع کرد.در واليبال وکشــتي بي نظيربود. هرگز در هيچ ميداني پا پس نکشيد و مردانه مي ايستاد. 💢مردانگــي او را ميتوان در ارتفاعات ســر به فلک کشــيده بازي دراز و گيلان غرب تا دشتهاي سوزان جنوب مشاهده کرد. حماســه هاي او در اين مناطق هنــوز در اذهان ياران قديمي جنگ تداعي ميکند. 💢در والفجر مقدماتي پنج روز به همراه بچه هاي گردانهاي کميل و حنظله درکانالهاي فكه مقاومت کردند. اماتسليم نشدند. ســرانجام در 22 بهمن سال 1361 بعد از فرســتادن بچه هاي باقيمانده به عقب، تنهاي تنها با خدا همراه شد. ديگركسي او را نديد. 💢او هميشه از خدا ميخواســت🌟 بماند، چرا كه گمنامي صفت ياران محبوب خداست.خدا هم دعايش را مســتجاب كرد. ابراهيم سالهاست كه☀️ و در فكه مانده تا خورشيدي باشد براي راهيان نور. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⏺گفت‌وگوی با نفیسه پورجعفری دختر🌷 بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷 📍 💧شهیدی که🌷 بدون او به☀️ نمی‌رفت! ۳۸ سال با هم بودند 👇 ⬅از خلقیات بگویید و اینکه ایشان چه سبکی در برای فرزندانش در پیش گرفته بود؟ ⭕هیچ و مقامی پدرم را نکرد. مثال‌زدنی داشت. علاقه‌ای به پست و مقام‌های دنیایی نداشت. هر از گاهی که به گلایه می‌کردیم و می‌گفتیم چرا این‌قدر کم به خانه می‌آیید؟ پاسخ می‌داد: «به خاطر راحتی شما.» هرموقع برای☀️ می‌ایستاد بدون اینکه به ما بچه‌ها بگوید ما بچه‌ها از کوچک تا بزرگ با شنیدن صدای نمازش از بلند می‌شدیم و پشت سر ایشان می‌ایستادیم و🍀 می‌خواندیم. درخصوص من و خواهرم از همان کوچکی به ما داشت ولی هیچ‌وقت این حرف را به ما نمی‌گفتند و از ما نمی‌خواستند که باید حجابتان باشد. ولی به صورت غیرمستقیم با حرف‌زدنشان و انجام کارهایشان ما متوجه شدیم که باید💥 داشته باشیم. همچنین ایشان نوه‌هایش را خیلی 💥 داشت. وقتی که از بیرون به خانه می‌آمد، بچه‌ها برای ایشان از همدیگر می‌گرفتند. ⬅ چند سال با🌷 همراه بود؟ ⭕شهیدی که🌷 بدون او به☀️ نمی‌رفت!پدرم ۳۸ سال با🌷، چه در زمان و چه در جنگ‌های نامنظم و ، داشت. همیشه🌷، بابا را با نام کوچک «🌷» صدا می‌زد.🌷 می‌گفت: «اگر دو نفر در این من را کنند من می‌توانم 🌷 شوم و وارد ☀️ شوم. یکی خانمم و دیگری🌷 است.» با آنکه پدرم این همه سال با🌷 بود، ولی هروقت تلفنی با حاجی می‌کرد، یک خاصی روی صورت نمایان می‌شد. انگار در خود با یکدیگر می‌کشیدند. خیلی وقت‌ها به خاطر مشغله کاری‌اش زود قبل از دم در خانه🌷 منتظر می‌ایستاد. حتی یک کارتن در داشت که☀️ صبحش را روی آن می‌خواند و حاجی می‌ماند. با تردد پدرم تمام همسایه‌ها هنگام رفتن به سر کار «پورجعفری» را می‌شناختند. حتی موقع برگشت هم وقتی پدرم مطمئن می‌شد🌷 داخل خانه شده است به خودمان برمی‌گشت. تا موقعی که چیدمان کار برنامه‌ها، جلسه، هماهنگی‌ها و مأموریت‌ها را انجام نمی‌داد خیالش راحت نمی‌شد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 😍 💢از زبان همسر شهید💢 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ♦️...فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام. نمیدانم چرا اما از موقعی که از زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨 ♦️همه اش تصویر از جلو چشمانم رد میشد. هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥 حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇 احساس میکردم . 😌 . ♦️برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم می ریختم. 😭 انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم. بالاخره طاقت نیاوردم. زنگ زدم به و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢 . 💢از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود. یک روز بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔 بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. " قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم. پیام دادم براش. برای اولین بار. نوشت:"شما؟" جواب دادم: " هستم. "😌 کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد. . ♦️از آن موقع به بعد ، هر وقت کار درباره موسسه داشتم، یک تماس و با محسن میگرفتم. تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود. روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود! شدم. روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔 دیگر از و داشتم میمردم. دل توی دلم نبود. 😣 فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم. آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪‼️ نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔 تا اینکه یک روز به سرم زد و…😯 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
تنها گریه کن 2.mp3
6.43M
📚 🔊 «هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷 کتاب 📝 کتاب تنها گریه کن نوشته اکرم اسلامی، روایت زندگی اشرف السادات منتظری مادر است که در انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است. 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
سلام بر ابراهیم 2.mp3
7.36M
📚 🔊 «هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷 کتاب 🌷 🌷 🍂 🍂 💚پدر و بود و به بسيار اهميت ميداد❤️ 💚رابطه دوستانه و بامحبت،فراتر از پدر و پسر❤️ 💚ماجرای خرید نان با سکه پنج ریالی پیره زن❤️ 💚سایه سنگین یتیمی بر سر،در نوجوانی❤️ 💚محیط ورزشی معنوی زورخانه حاج حسن❤️ 💚نماز جماعت زورخانه پشت سر حاج حسن❤️ 💚ماجرای دعای توسل گود زورخانه برای بچه مریض و شفای او❤️ 📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت. 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️حزب بعث عراق 💥عراق در قرون جديد تحت سلطة عثمانيها قرار داشت و پس از آن، عراق به كشوري مستقل تبديل شد. در سال 1958م حكومت پادشاهي ملك فيصل از ميان رفت و نوع حكومت اين كشور جمهوري شد. 🔹️دو رودخانة بزرگ در عراق جريان دارد؛ دجله و فرات. از ديگر شهرهاي مهم اين كشور، ميتوان به كربلا، نجف، موصل، بصره، كركوك و سليمانيه اشاره كرد. اقتصاد اين كشور نيز بر نفت استوار است. 🔸️در سال 1939م، به دليل نفوذ عوامل استعمار فرانسه در حزب و ايجاد انشعابات، حزب به نابودى كشيده شد و از درون آن، دو حزب جديد به نامهاي «حزب ناسيوناليستى عرب» به رهبرى «زكى ارسوزى» و ديگرى «حزب احياء العرب» به رهبرى «ميشل عفلق» و «صلاح الدين بيطار» به وجود آمد. اين حزب پس از چند سال به «حزب بعث عربى» تغيير نام داد. 💥ميشل عفلق، مسيحى، اهل سوريه و تحصيلكردة فرانسه بود كه دكتراى تاريخ فلسفه داشت. صلاح الدين بيطار نيز مسلمان سنى، اهل سوريه و داراي دكتراى فيزيك بود. آنان تحقيقات وسيعى در زندگى و نظريات سياسى، فلسفى و اقتصادى فلاسفة فرانسه ـ به ويژه «پرودون» و «فوريه» ـ كرده بودند. نخستين فعاليت پنهانى اين دو شخص، تشكيل هسته هاى اعتقادي با عضويت دانشجويان و دانش آموزان بود. 🍂هدف اعتقادي حزب بعث عبارت بود از: ملي گرايي عرب، آزادى، وحدت و سوسياليسم. هدف آن نيز ايجاد سورية بزرگ شامل عراق، اردن، فلسطين، لبنان و سوريه بود. در سال 1921م، ميشل عفلق كميتة سورى كمك به «رشيد عالى گيلانى» را در عراق تشكيل داد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
pesaram hosein 2.mp3
5.66M
📚 🔊  🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»  📚 کتاب ✍نویسنده: فاطمه دولتی ♻️ 📝 پسرم حسین، روایت زندگی شهید حسین مالکی نژاد به روایت مادر است، که از سوی انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است. 🍃این اثر کوشیده تصویر یک نوجوان عاشق و دلباخته اهل بیت سلام الله علیهم را که در سن ۱۲ سالگی وارد جنگ می شود و برایش قضایای مختلفی اتفاق می افتد به تصویر بکشد. 🔘مهمان شب زمستانی 🔘مراسم خواستگاری 🔘مرد زندگی 🔘لقمه حلال 🔘دروازه کاشان ✨ برنامه ، خوانش کتاب های دفاع مقدس ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
D1737703T17775416(Web).mp3
14.76M
📚 🔊  🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»  📚 کتاب 🕊(محمد)مصطفوی 🌴شهید مدافع حرم 🍃انتشارات:شهید ابراهیم هادی 🔸️فصل دوم ♻️ 💢ورودبه دانشگاه و دستگیری از محرومین،سربازی،کاسبی،روزی حلال 💎دانشگاه ملایر 💎مهندسی عمران 💎نماز اول وقت 💎حجاب 💎هیئت رفتن 💎قرآن خواندن 💎اعتقاد درست 💎وسط میدان 💎مزاحم تلفنی 💎برکت شهدا 💎سربازی در ارتش 💎مسجد ارگ 💎اخلاص 💎نماز شب 💎گلزار بهشت شهدا 💎روزی حلال 💎کشاورزی 💎حلالیت طلبی 💎خوش حسابی 💎اجازه پدر 💎دست به خیری 💎پرتلاش 💎حسرت شهادت 💎وجدان‌ کاری 💎ارزوی شهادت ✨ برنامه خوانش کتاب های دفاع مقدس ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
Shanbeye aram 2.mp3
5.55M
📚 🔊 🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 📚کتاب 🕊شهید محسن فخری‌زاده ✍ نویسنده: محمدمهدی بهداروند 🍃انتشارات حماسه یاران 💢 🔘مقام شهادت 🔘صدقه 🔘بسم الله 🔘تیم محافظ 🔘هشت گلوله 🔘وانت آبی 🔘پای برهنه 🔘صحنه کربلا ✨ برنامه ، خوانش کتاب های دفاع مقدس ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯