📜#خاطرات_شهدا
◾️هیئت یکی از علایق خاص علی بود، هر هفته در مراسم شبهای جمعه هیئت شرکت میکرد،طوری برنامهریزی کرده بود که باید حتما پنج شنبهها میرفت هیئت، سر و تهش را میزدی از هیئت مکتب الزهرا سردرمیآورد،عاشق هیئت و روضه بود.آخه بهترین سنگر تربیت همین جاست...
🥀🕊تا ڪی دلِ من
چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد😭
🌹#ڪاش_اینبار_تو_برگردی
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🏴ایام فاطمیه تسلیت باد
🆔 @shahidaghaabdolahi
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
Shahidaghaabdolahi
🏴طرح پروفایل ویژه شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی به مناسبت سالروز شهادت امام رضا(ع) 🏴ألسَّلامُ عَلي
🌷🕊◾️🌷🕊◾️🌷🕊
🏴"السلام علیڪ یاعلی بن موسی الرضا(ع)"
✏️#خاطرات_شهدا📃
🔷#باب_الجـــواد(ع)
🌷شهید علی آقاعبداللهی خیلی امام رضایی بود.سالی دو سه دفعه به مشهد می رفت.تا دلش هوای امام رضا می کرد. ساکش را دستش میگرفت و به راه آهن میرفت که اگر جا داشتند یا کنسلی دارند سریع بره.خوب وقتی از پیش تعیین شده بود جا رزرو می کردیم می رفت.اما اینجوری که می رفت اصلا براش مهم نبود.
💐یک بار تعریف می کرد:رفته بود تو حرم شب را هم همانجا خوابیده بود بعد همانجا با یک روحانی آشنا شده بود علی را برده بود خونشون. گفت:مامان رفتم خانمش را فرستاد خانه مادرش یک دختر کوچولو داشت اسمش فاطمه بود خیلی ناز بود.من هم اگر ازدواج کنم خدا بهم دختر بده اسمش را می گذارم فاطمه و این دوستی ادامه داشت و مرتب می گفت:ببین مامان!از این روحانی تعریف می کرد.چقدر حقوقش کم بود.ولی از نجابت همسرش تعریف می کرد میگفت: پس میشه همسری انتخاب کرد که با بضاعت کم هم زندگی کنه.
🌹علی ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) و امام رضا(ع)داشت.عادتش این بود که همیشه از در باب الجواد وارد بشه. مشهد که می رفتیم دائم حرم بود انگار که همه جوره خودش را وصل کرده بود.به امام رضا(ع)شهید علی آقا عبداللهی میدونست که امام رضا(ع) را به جوادش قسم بدیم،از در خونه اش دست خالی بر نمی گردیم.علی آقا هم هر موقع به مشهد امام رضا(ع)میرفت ایشون را به جوادش قسم می داد.
🕊موقعی هم که عازم سوریه میخواست بشه خیلی دلش میخواست قبلش به پابوس امام رضا(ع)بره ولی فرصت نکرد.ولی به دیدن خواهرش حضرت معصومه(س)رفت.😔
✍راوی:مادر بزرگوار شهید
🏴#شهید_امام رضایی(ع)
🌹#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🆔 @shahidaghaabdolahi
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
✍#خاطرات_شهدا📜
🥀گریه😭برای یک زخم کوچک
❤️امیر حسین تنها یادگار شهید است.پای حرف که به او می افتد.
😭مادر شهید از خاطرات ازدواج شهید و عشق و علاقه او به فرزندش می گوید:ما اسفند ۹۱ برای علی آستین بالا زدیم و عقدش را طی یک مراسم ساده محضری برگزار کردیم.۳۰ اردیبهشت ۹۲ هم که جشن شان برگزار شد و کمی بعد سر خانه و زندگی شان رفتند.
❤️ نوه ام امیر حسین۱۱شهریور۹۳ به دنیا آمد.علی آن قدر امیر حسین را دوست داشت که یکبار می خواست ناخنش را بگیرد،اندازه سرسوزنی انگشت امیر حسین زخم شد و خون آمد.آن روز علی مثل اسفند بالا و پایین می رفت و می گفت دست پسرم زخمی شد.من گفتم چیزی نیست که چسب زخم می زنی خوب می شود.اما علی از فرط علاقه به فرزندش،آرام نمی شد.
🌼از مادر شهید می پرسیم با وجود این همه وابستگی که به شما و خانواده و خصوصا فرزندش داشت چطور دل کند و رفت:هنر امثال علی همین است که با وجود همه دلبستگی ها به خاطر ارزش ها و اعتقادهایی که دارند، دل بکنند و بروند.علی در روزهای آخر قبل از اعزامش یک جورهایی به امیر حسین کم محلی می کرد.من وقتی این رفتارش را دیدم فهمیدم احساس کردم که دارد خودش را برای روزهای جدایی آماده می کند.حتی به یکی از خواهرانش گفتم:علی دارد آماده رفتن ...
#کانال رسمی 🇮🇷
#شهید_علی_آقاعبداللهی 🌱
#ابوامیر 🍃
#شیرخانطومان 🌹
@shahidaghaabdolahi
🏴طرح پروفایل ویژه شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)
🏴"شهدا و حضرت زهرا(س)"...
📜#خاطرات_شهدا
◾️هیئت یکی از علایق خاص علی آقا بود، هر هفته در مراسم شبهای جمعه هیئت شرکت میکرد،طوری برنامهریزی کرده بود که باید حتما پنج شنبهها میرفت هیئت، سر و تهش را میزدی از هیئت مکتب الزهرا سردرمیآورد،عاشق هیئت و روضه بود.آخه بهترین سنگر تربیت همین جاست...
🌹#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🏴ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)تسلیت باد
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
Shahidaghaabdolahi
🌺بر شادی پیغمبر و زهرا صلوات 🍃بر آینه ی علی اعلی صلوات 🌼هم مولود اصغرست و هم روز جواد 🍃بر کرب وبلا و
🌸"السلام علیڪ یاجواد الائمه(ع)"
✏️#خاطرات_شهدا📃
🔷#باب_الجـــواد(ع)
🌺شهید علی آقاعبداللهی خیلی امام رضایی بود.سالی دو سه دفعه به مشهد می رفت.تا دلش هوای امام رضا می کرد. ساکش را دستش میگرفت و به راه آهن میرفت که اگر جا داشتند یا کنسلی دارند سریع بره.خوب وقتی از پیش تعیین شده بود جا رزرو می کردیم می رفت.اما اینجوری که می رفت اصلا براش مهم نبود.
💐یک بار تعریف می کرد:رفته بود تو حرم شب را هم همانجا خوابیده بود بعد همانجا با یک روحانی آشنا شده بود علی را برده بود خونشون.گفت: مامان رفتم خانمش را فرستاد خانه مادرش یک دختر کوچولو داشت اسمش فاطمه بود خیلی ناز بود.من هم اگر ازدواج کنم خدا بهم دختر بده اسمش را می گذارم فاطمه و این دوستی ادامه داشت و مرتب می گفت:ببین مامان!از این روحانی تعریف می کرد.چقدر حقوقش کم بود.ولی از نجابت همسرش تعریف می کرد میگفت:پس میشه همسری انتخاب کرد که با بضاعت کم هم زندگی کنه.
🌼علی ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) و امام رضا(ع)داشت.عادتش این بود که همیشه از در باب الجواد وارد بشه.مشهد که می رفتیم دائم حرم بود انگار که همه جوره خودش را وصل کرده بود.به امام رضا(ع)شهید علی آقا عبداللهی میدونست که امام رضا(ع) را به جوادش قسم بدیم،از در خونه اش دست خالی بر نمی گردیم. علی آقا هم هر موقع به مشهد امام رضا(ع)میرفت ایشون را به جوادش قسم می داد.
🌷موقعی هم که عازم سوریه می خواست بشه خیلی دلش میخواست قبلش به پابوس امام رضا(ع)بره ولی فرصت نکرد.ولی به دیدن خواهرش حضرت معصومه(س)رفت.
✍راوی:مادر بزرگوار شهید
🌷#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🌹کانال اصلی ایتا شهید تازه تفحص شده مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
✍#خاطرات_شهدا📜
🥀گریه😭برای یک زخم کوچک
💐امیر حسین تنها یادگار شهید است.پای حرف که به او می افتد.
🌺مادر شهید از خاطرات ازدواج شهید و عشق و علاقه او به فرزندش می گوید:ما اسفند ۹۱ برای علی آستین بالا زدیم و عقدش را طی یک مراسم ساده محضری برگزار کردیم.۳۰ اردیبهشت ۹۲ هم که جشن شان برگزار شد و کمی بعد سر خانه و زندگی شان رفتند.
🌻نوه ام امیر حسین۱۱شهریور۹۳ به دنیا آمد.علی آن قدر امیر حسین را دوست داشت که یکبار می خواست ناخنش را بگیرد،اندازه سرسوزنی انگشت امیر حسین زخم شد و خون آمد.آن روز علی مثل اسفند بالا و پایین می رفت و می گفت دست پسرم زخمی شد.من گفتم چیزی نیست که چسب زخم می زنی خوب می شود.اما علی از فرط علاقه به فرزندش،آرام نمی شد.
🌼از مادر شهید می پرسیم با وجود این همه وابستگی که به شما و خانواده و خصوصا فرزندش داشت چطور دل کند و رفت:هنر امثال علی همین است که با وجود همه دلبستگی ها به خاطر ارزش ها و اعتقادهایی که دارند، دل بکنند و بروند.علی در روزهای آخر قبل از اعزامش یک جورهایی به امیر حسین کم محلی می کرد.من وقتی این رفتارش را دیدم فهمیدم احساس کردم که دارد خودش را برای روزهای جدایی آماده می کند.حتی به یکی از خواهرانش گفتم:علی دارد آماده رفتن می شود.
#کانال رسمی 🇮🇷
#شهید_علی_آقاعبداللهی 🌱
مزار شهید علی آقا عبدالهی 🍃
قطعه ۵۰ ردیف ۱۱۵ شماره ۲۲🌹
@shahidaghaabdolahi
Shahidaghaabdolahi
🍃🌺❁﷽❁🌺🍃 ❤️دل ... جوازِ شهـادت را آخر از مشهـد گرفت 💐سفرۂ ی شاہِ خراسان این چنین شاهانہ است
🌸"السلام علیڪ یا امام رضا(ع)"
✏️#خاطرات_شهدا📃
🌺شهید علی آقاعبداللهی خیلی امام رضایی بود.سالی دو سه دفعه به مشهد می رفت.تا دلش هوای امام رضا می کرد. ساکش را دستش میگرفت و به راه آهن میرفت که اگر جا داشتند یا کنسلی دارند سریع بره.خوب وقتی از پیش تعیین شده بود جا رزرو می کردیم می رفت.اما اینجوری که می رفت اصلا براش مهم نبود.
💐یک بار تعریف می کرد:رفته بود تو حرم شب را هم همانجا خوابیده بود بعد همانجا با یک روحانی آشنا شده بود علی را برده بود خونشون.گفت: مامان رفتم خانمش را فرستاد خانه مادرش یک دختر کوچولو داشت اسمش فاطمه بود خیلی ناز بود.من هم اگر ازدواج کنم خدا بهم دختر بده اسمش را می گذارم فاطمه و این دوستی ادامه داشت و مرتب می گفت:ببین مامان!از این روحانی تعریف می کرد.چقدر حقوقش کم بود.ولی از نجابت همسرش تعریف می کرد میگفت:پس میشه همسری انتخاب کرد که با بضاعت کم هم زندگی کنه.
🌼علی ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) و امام رضا(ع)داشت.عادتش این بود که همیشه از در باب الجواد وارد بشه.مشهد که می رفتیم دائم حرم بود انگار که همه جوره خودش را وصل کرده بود.به امام رضا(ع)شهید علی آقا عبداللهی میدونست که امام رضا(ع) را به جوادش قسم بدیم،از در خونه اش دست خالی بر نمی گردیم. علی آقا هم هر موقع به مشهد امام رضا(ع)میرفت ایشون را به جوادش قسم می داد.
🌷موقعی هم که عازم سوریه می خواست بشه خیلی دلش میخواست قبلش به پابوس امام رضا(ع)بره ولی فرصت نکرد.ولی به دیدن خواهرش حضرت معصومه(س)رفت.
✍راوی:مادر بزرگوار شهید
🌷#پاسدار_مدافـع_حـرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
✍#خاطرات_شهدا📜
💐مادر شهید نقل می کند:علی وقتی لباس پاسداری به تن کرد اولین ماموریتی که بهش خورد سالگرد امام خمینی(ره) بود که مامور شده بود به آنجا برود.
🌷من چون عاشق این بودم که علی را در حین انجام وظیفه و با لباس پاسداری ببینم وقتی رفتم بهشت زهرا(س)تو اون شلوغی باعلی تماس گرفتم و علی را پیدا کردم.و چه لذتی می بردم وقتی تماشایش می کردم و رفتم پیشش چند دقیقه ای باهم بودیم.
🌹بعد از پایان مراسم علی چون علاقه زیادی به مادربزرگش داشت با هم به سرمزار مادربزرگش رفتیم.
࿐჻ᭂ⸙🏴🥀🏴⸙჻ᭂ࿐
🥀گل رفت و شمیم خوشش
▪️ اینجاست هنوز
🥀بلبل به هوا ی گل
▪️چه شیداست هنوز
🥀رفتی ز جهان اگر چه ای روح خدا
▪️لیکن علم مهر تو بر پاست هنوز
🥀🏴سالروز عروج ملڪوتی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) و قیام خونین ۱۵ خرداد گرامی باد🥀🏴
🥀#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
Shahidaghaabdolahi
✍#خاطرات_شهدا📜
💐مادر شهید نقل می کند:علی آقا ۱۶ سالش بود که به حج عمره🕋 مشرف شد.ما در اداره ثبت نام کردیم اسممون در اومد علی را فرستادیم با اینکه کوچک بود تازه به سن تکلیف رسیده بود اما خیلی خود ساخته بود.زمانی که به حج🕋رفت در همان زمان دوبارمحرم شد و با چند تا از افراد گروه هماهنگ کرده بود به غار حرا رفته بود همه اون هایی که مشرف شدند می دونند که رفتن به غار حرا خیلی مشکل ولی ایشون رفته بود. براش سفر پرباری بود.
🌸علی آقا خیلی مستقل بود با اینکه یک دونه پسر بود خدا بعد از ۳ تا دختر به ما داده بود اما هیچوقت متکی به ما نبود خودش از پس کارهاش بر می آمد در آنجا رفته بود یک اتو خریده بود به اسم نسوز وقتی میاد داخل هتل لباسش را اتو کنه. لباسش می سوزه با اینکه سن کمی داشت و تنهایی رفته بود و مسلط به زبان عربی نبود.می رود آنقدر می ایستد تا اتو را پس بده و پولش را بگیره که موفق هم میشه و خیلی اهل کادو دادن و سوغاتی گرفتن بود برای همه خیلی سوغاتی گرفته بود همه را هم به اندازه و خوش سلیقه وقتی هم برگشت براش سالن گرفتیم ازش پرسیدند خوشحالی که برات مراسم گرفتند گفت:نه کاشکی به جای این هزینه ای که کردند یک بار دیگه من را مکه🕋می فرستادند
🌷#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_حاج علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
#ڪوی_جانان💞
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
✍#خاطرات_شهدا📜
💐مادر شهید نقل میکند:علی ۵ و ۶ سالش بود که یک روز از خواب پاشد گفت:مامان من خواب دیدم با محمد طباطبایی داشتیم قدم میزدیم که یک آقایی که شال سبز گردنش انداخته بود دست کشید روی سرمن گفت:من حضرت محمدم تو را به فرزندی قبول می کنم منم بخاطر اینکه اول فامیلی اینا آقا داشت گفتم احتمالا اینا سادات هستند و مربوط میشه به اون سالها که سادات پنهان میکردند رفتم سراغ عموی حاج آقا و دنبال شجره نامه اشون که به نتیجه ای نرسیدم تا دوسال هم روز عید غدیر میوه و شیرینی می گذاشتم همسایه هامون می آمدند دیدن علی آقا ایشون هم پول لای قرآن گذاشته بودند و عیدی میدادند اما بعد از دوسال گفتم شاید یک رویای کودکانه بوده اما حالا که ایشون شهید شدند و جاویدالاثر به خواب اون روزشون رسیدم که گفتند حضرت محمد دست کشیدند روی سرم و گفتند تو را به فرزندی قبول میکنم.
🌺خانواده ما ارادت خاصی به سادات داره و هر سال روز عید غدیر به دیدار سادات میرفتیم.علی هم عشق زیادی به سادات داشت.وقتی مادر همسرشان سادات بود میگفت مامان می دونی خانم منم سادات میگفتم: سادات از طرف پدر نه مادر میگفت: چرا از طرف مادر هم میشه نصبی به سادات ارادت خاصی داشت.وقتی اسمش را علی گذاشتم وقتی بزرگ شد آنقدر خوشحال بود که اسم علی را براشون انتخاب کردم.
💐شڪــر خدا ...
که نام علے بر زبان ماست
مـا شیعه ایم و
عشق علے هم از آن ماست💞
🌺عیـد سعید غدیـرخم مبارکــ🌺
🌷#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان
#نحن_ابناء_الحیـدر🕊
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
✍#خاطرات_شهدا📜
🌷#اتکا_به نفس
🌺از مادر شهید می پرسم علی آقا تک پسرتان بود و گویا خیلی دوستش داشتید، این مساله باعث نمی شد که لوس بارش بیاورید؟ لبخندی می زند و پاسخ می دهد: خیلی ها همین را از من می پرسند.
🌸راستش اگر با من هم بود هر خواسته ای علی داشت دوست داشتم برآورده کنم. منتها او متکی به نفس بود و تا آنجا که می توانست روی پای خودش می ایستاد و از ما چیزی نمی خواست.
🌼گاهی من اصرار می کردم از ما چیزی بخواهد و کمکش کنیم. اما حرفی نمی زد و کارش را خودش انجام می داد. وقتی که قرار شد او را داماد کنیم، علی هنوز در دانشگاه امام حسین(ع) درس می خواند و درآمد ناچیزی داشت.
🌻ما مراسمش را برگزار کردیم. علی سفت و سخت از من قول گرفت همه مخارج را جایی یاداشت کنم تا وقتی که حقوقش جور شد همه را به من برگرداند.
💐اگر بخواهم یک روزی علی را تنها با یک صفت یاد کنم، همین اتکا به نفس و از آن مهمتر اعتماد به نفسش است. پسرم فقط روحیه اعتماد و اتکا به نفس را به اطرافیانش هم سرایت می داد....
🌷#کانال_رسمی
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹
✍#خاطرات_شهدا📜
🏴پدر شهید نقل می کند:علی آقا زمانی که دبستانی بود،گفت میخواهم هیأت درست کنم.رفتند در پارکینگ خانه همسایهمان با دو،سه تا از دوستهایش، هیأت درست کردند و پارچه سیاه هیأتی زدند.برایشان زنجیر و طبل تهیه کردیم و از همان جا هیأت داشتنش شروع شد.کودکی هایش را این گونه گذراند.البته بازی های بچگیاش را هم در کنار اینها داشت ولی خب با مسجد انس زیادی داشت.وارد بسیج مسجد ولیعصر شد. آن زمان منزل ما در خیابان آذربایجان بود، چهارراه حشمت الدوله.ابتدا بسیجی عادی بود و بعد بسیجی فعال شد.
🌷هم من اول انقلاب کمیته بودم و هم عمویش نظامی بود،چیزهایی برایش از اول انقلاب و درگیریهای منافقین و جنگ و جبهه تعریف میکردیم و او هم خیلی به این موضوع علاقه مند شده بود و دوست داشت نظامی شود،این بود که نهایتا پاسدار شد.هیچ وقت از او بچگی ندیدم.
🌹#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
✍#خاطرات_شهدا📜
💐امیر حسین تنها یادگار شهید است.پای حرف که به او می افتد.
🌺مادر شهید از خاطرات ازدواج شهید و عشق و علاقه او به فرزندش می گوید:ما اسفند ۹۱ برای علی آستین بالا زدیم و عقدش را طی یک مراسم ساده محضری برگزار کردیم.۳۰ اردیبهشت ۹۲ هم که جشن شان برگزار شد و کمی بعد سر خانه و زندگی شان رفتند.
🌻نوه ام امیر حسین۱۱شهریور۹۳ به دنیا آمد.علی آن قدر امیر حسین را دوست داشت که یکبار می خواست ناخنش را بگیرد،اندازه سرسوزنی انگشت امیر حسین زخم شد و خون آمد.آن روز علی مثل اسفند بالا و پایین می رفت و می گفت دست پسرم زخمی شد.من گفتم چیزی نیست که چسب زخم می زنی خوب می شود.اما علی از فرط علاقه به فرزندش،آرام نمی شد.
🌼از مادر شهید می پرسیم با وجود این همه وابستگی که به شما و خانواده و خصوصا فرزندش داشت چطور دل کند و رفت:هنر امثال علی همین است که با وجود همه دلبستگی ها به خاطر ارزش ها و اعتقادهایی که دارند، دل بکنند و بروند.علی در روزهای آخر قبل از اعزامش یک جورهایی به امیر حسین کم محلی می کرد.من وقتی این رفتارش را دیدم فهمیدم احساس کردم که دارد خودش را برای روزهای جدایی آماده می کند.حتی به یکی از خواهرانش گفتم:علی دارد آماده رفتن می شود.
🌹🕊شوق شهـادت . . .
در نگاهـش موج می زد ؛
مرغ مهاجر بود و دل بر اوج میزد
🌷#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
✍#خاطرات_شهدا📜
💐مادر شهید نقل می کند:علی وقتی لباس پاسداری به تن کرد اولین ماموریتی که بهش خورد سالگرد امام خمینی(ره) بود که مامور شده بود به آنجا برود.
🌷من چون عاشق این بودم که علی را در حین انجام وظیفه و با لباس پاسداری ببینم وقتی رفتم بهشت زهرا(س)تو اون شلوغی باعلی تماس گرفتم و علی را پیدا کردم.و چه لذتی می بردم وقتی تماشایش می کردم و رفتم پیشش چند دقیقه ای باهم بودیم.
🌹بعد از پایان مراسم علی چون علاقه زیادی به مادربزرگش داشت با هم به سرمزار مادربزرگش رفتیم.
🌷می خوانیم از آنانی کہ چه زیبا سرودند
🕊نغمه عاشقی را و رسیدند به معشوقه در اوج دلدادگی
🌹آنانی کہ صدای قهقه مستانهشان در آسمـــان شب طنین انداز می شد
🕊عباس هایی کہ فداےِ زینب زمانه خویش شدند
•┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈•
🥀#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
🏴"شهدا و حضرت زهرا(س)"...
📜#خاطرات_شهدا
◾️هیئت یکی از علایق خاص علی آقا بود، هر هفته در مراسم شبهای جمعه هیئت شرکت میکرد،طوری برنامهریزی کرده بود که باید حتما پنج شنبهها میرفت هیئت، سر و تهش را میزدی از هیئت مکتب الزهرا سردرمیآورد،عاشق هیئت و روضه بود.آخه بهترین سنگر تربیت همین جاست...
🥀🕊سلام بر شهدایی
که بینشان رفتند
برایِ عاشـق زهـۜـرا
مزار بی معناست ...🖤
🏴#شهید_زهرایی
🥀#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
#ابوامیر
#شیرخانطومان🕊
🏴ایام فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)تسلیت باد
🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹
🆔 @shahidaghaabdolahi
╰═━⊰🍃🌷🕊🌷🍃⊱━═╯
✍#خاطرات_شهدا📜
🌷#اتکا_به نفس
🌺از مادر شهید می پرسم علی آقا تک پسرتان بود و گویا خیلی دوستش داشتید، این مساله باعث نمی شد که لوس بارش بیاورید؟ لبخندی می زند و پاسخ می دهد: خیلی ها همین را از من می پرسند.
🌻راستش اگر با من هم بود هر خواسته ای علی داشت دوست داشتم برآورده کنم. منتها او متکی به نفس بود و تا آنجا که می توانست روی پای خودش می ایستاد و از ما چیزی نمی خواست.
🌾گاهی من اصرار می کردم از ما چیزی بخواهد و کمکش کنیم. اما حرفی نمی زد و کارش را خودش انجام می داد. وقتی که قرار شد او را داماد کنیم، علی هنوز در دانشگاه امام حسین(ع) درس می خواند و درآمد ناچیزی داشت.
🌻ما مراسمش را برگزار کردیم. علی سفت و سخت از من قول گرفت همه مخارج را جایی یاداشت کنم تا وقتی که حقوقش جور شد همه را به من برگرداند.
💐اگر بخواهم یک روزی علی را تنها با یک صفت یاد کنم، همین اتکا به نفس و از آن مهمتر اعتماد به نفسش است. پسرم فقط روحیه اعتماد و اتکا به نفس را به اطرافیانش هم سرایت می داد.
🌹#کانال_رسمی
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_علی_آقاعبداللهی
@shahidaghaabdolahi 🇮🇷🌹