#خاطره زیبا و جالب
نحوه آشنایی با علی:
پایه یک بودم،حوزه امام خمینی،دیدم یکی اومده تو واحدمون خیلی خودشو میگیره...
استیل بسیجی ده شصتی هم داره،شلوار شیش جیب و لباس خاکی رنگ با چفیه،پایه دو بود...
منکه دیدمش تو دلم گفتم حداقل پایه هفت ایناس که اینقدر ابهت داره...
بعد از دوروز گذشت...شب بود...تو واحدمون هیئت گرفتن و تو حجره علی اینا بود.من حال نداشتم و خوابیدم...
بعد دیدم یکی اومده داره داد و بیداد میکنه آقا بدو روضه بدوووو.یه دفعه اومد تو حجره ی ما با چک و لقت منو بلند کرد گفت یالا روضه،چه معنا داره طلبه پایه یک بخوابه...باید شب زنده دار باشی...خخخخ
بعد کلی خندیدیم و از اونجا بود آشنایی ما.تااونجا که چهار ماه اینا هم حجره اش شدم.ولی قدرشو ندونستیم والا...
اگه میدونستم شهید میشه کلی باهاش رفیق میشدم...
به نقل از علی آقا موسی وند
#شهید_علی_خلیلی
#شوخی
#یادشباصلوات
@shahidalikhalili_ir