eitaa logo
شهدای کرمان
8.3هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
35 فایل
گلزار شهدای کرمان وصیت نامه و دیدار با خانواده های محترم شهدا قرار همنشینی با شهیدان https://eitaa.com/joinchat/790167778C57149595e2 @shahidan_kerman
مشاهده در ایتا
دانلود
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مزار شهید حاج مهدی زندی نیا و شهید حسین نادری گلزار شهدای سیرجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید گمنام در منزل مادر سردار شهید حاج مهدی زندی نیا @shahidan_kerman
دیدار از مادر شهید مدافع امنیت شهید مرتضی عسکری زاده به مناسبت روز مادر بیست و دوم دی ماه هزار و چهار صد و یک @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ننه سکینه مادر سردار شهید علی شفیعی راوی کتاب مثل علی، مثل فاطمه؛ خاطرات زندگی سردار شهید علی شفیعی بود و سردار حاج قاسم سلیمانی تا قبل از شهادت حضوری یا تلفنی احوال مادر شهید شفیعی را می‌پرسید. ارادت حاج قاسم نسبت به مادر شهید علی شفیعی فرمانده محور لشکر ثارالله در دوران دفاع مقدس بسیار زیاد بود. این مادر، دیگر هیچ‌کس را نداشت به همین دلیل، سردار سلیمانی هر وقت به کرمان می‌آمد، همیشه به ایشان سر می‌زد گاهی حتی از سوریه به او زنگ می‌زد و صحبت می‌کرد. مادر شهید شفیعی می‌گفت: حاج قاسم نیمه‌شب از سوریه زنگ می‌زد و با هم صحبت می‌کردیم بعد می‌گفت: حالا دیگر خستگی‌ام رفع شد و به آرامش رسیدم مادر! دیگر برو بخواب راوی سردار محمدرضا حسنی سعدی @shahidan_kerman
39.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ همین مردم پخش شده از شبکه سراسری یک درباره سردار شهید علی شفیعی و ننه سکینه به کارگردانی آقای محمد صادق اسماعیلی @shahidan_kerman
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السرالمستودع فیها بعددما احاط بهی علمک میلاد مسعود شجره طوبای بهشت، درخشش آفتاب بلند خورشید عصمت و طهارت و منظومه فضائل و ارزش های انسانی، زهرای مرضیه حضرت صدیقه کبری فاطمه الزهرا سلام الله روز زن و روز مادر بر شما و همه محبان و رهپویان طریقتش به ویژه خدمت مادران عزیز شهدا و خواهران و همسران و خانواده های محترم شهیدان مبارک باشد.
دیدار از مادر دانشجوی پاسدار شهید جواد بذرافشان به مناسبت روز مادر بیست و سوم دی ماه هزار و چهارصد و یک @shahidan_kerman
دیدار از مادر شهید مدافع حرم کربلایی علیزاده حسینی به مناسبت روز مادر بیست و سوم دی ماه هزار و چهارصد و یک @shahidan_kerman
ننه پیرزالو اینجا چکار میکنی؟ شهید محسن برهانی در شاعری؛ نویسندگی و سخنرانی بسیار خوش ذوق بود به طوری که در ابتدای کار او را به واحد تبلیغات فرستاده بودند. به قدری در دل همرزمان نفوذ کرده بود که یکبار برای دیدنش به اهواز رفتم و جلو دژبانی خودم را معرفی و تقاضای دیدار با محسن را کردم. وقتی پیغام به داخل رسیده بود؛ دیدم یک جوان با موتورسیکلت و دمپایی پلاستیکی لنگه به لنگه آمد و پرسید شما مادر محسن هستید؟ گفتم: آری خودش را به پای من انداخت و گفت: همیشه دلم می خواست مادرمحسن را ببینم. وقتی هم محسن آمد با تعجب گفت: ننه پیرزالو! اینجا چکار میکنی؟ راوی مادر شهید محسن برهانی پ؛ ن پیراهن یادگاری شهید محسن برهانی که مادر شهید هنوز آن را بسیار تمیز نگه داشته است. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیست و پنجم دی ماه سالروز شهادت سردار شهید بی سر حاج یونس زنگی آبادی این بار، عملیات سراسری است برگشتی هم در کار نیست لشکر ثارالله هم سه تا تیپ تشکیل داده؛ یکی تیپ امام صادق علیه السلام، یکی تیپ امام سجاد علیه السلام، یکی هم تیپ امام حسین السلام حاج قاسم سلیمانی، اسم تیپ ما را گذاشته تیپ امام حسین علیه‌السلام حالا تو دوست داری اسم تیپ ما چه باشد؟ گفتم: هر کدام را که خودت دوست داری حاج یونس گفت: حاج قاسم اسم تیپ ما را تیپ امام حسین علیه السلام گذاشته، من هم می خواهم مثل امام حسین علیه‌السلام شهید بشوم. کتاب علمدار ثارالله درباره شهید حاج یونس زنگی آبادی نگاشته شده است. @shahidan_kerman
سالروز شهادت یکی از همسایه ها زباله هایش را خارج از وقت معین پشت در می گذاشت این کارش باعث میشد زباله ها تا روز بعد در محل باقی بمانند و بوی بدشان همه را اذیت می کرد. احمد هر روز صبح، وقتی برای رفتن به محل کار از خانه خارج می شد، کیسه ی زباله ی آن همسایه را برمی داشت و آن را به محل مناسبی منتقل می کرد. این کار مدتی ادامه داشت، تا اینکه چند نفر از همسایه ها متوجه شدند و موضوع را به آن همسایه اطلاع دادند. وقتی او با شرمندگی آمد تا عذرخواهی کند، احمد خیلی عادی و صمیمی گفت: اشکالی نداره چیز مهمی نیست من که باید تا سر کوچه برم، کیسه ی زباله ی شما رو هم با خودم می برم. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیباست در حال و هوای روز مادر یک شاخه گل دادن ، شاد کردن دل مادر شهیدان پاسداشت مقام مادر سردار شهید حاج مهدی زندی نیا در روز ولادت حضرت زهرا سلام الله @shahidan_kerman
16.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ائمه را می شناسیم با ماشین از یکی از خیابان‌های اهواز عبور می‌کردیم. صدای قرائت دعای توسّل از بلندگویی که روی دیوار یک خانه بود، شنیده می‌شد. احمد گفت: نگه‌ دار بریم دعا گفتم: ولی ما که صاحبِ این خونه رو نمی‌شناسیم! گفت: ائمه رو که می‌شناسیم. ایستادم پیاده شد و رفت به‌طرف خانه‌ای که صدای دعا از آن می‌آمد. احمد یک عمر با دعا و نماز زندگی کرده بود؛ آن هم در دوره فساد پهلوی اذان که می گفت تمام بدنش می لرزید و کسانی که صدایش را می شنیدند، گریه می کردند شهید قاسم سلیمانی عاشق اذانش بود نمازها را هم پشت او به جماعت می خواندیم. در هر فرصتی از جمع فاصله می گرفت و مشغول نماز می شد هر چه اصرار می کردم که این چه نمازی است که می خوانی؟ پاسخی نمی داد آخرش اصرارم به زبانش آورد داشت قضاهای نماز شبش را می خواند. راوی: حیمد شفیعی کتاب رندان جرعه نوش @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار فاتح و دانشمند بزرگ جنگ سردار شهید حاج مهدی زندی نیا فرمانده تیپ ادوات لشکر ثارالله که بیست و چهار اختراع و دوازده نوآوری و ابتکار در زمینه تجهیزات نظامی انجام داد. حاج قاسم شهید زندی نیا را چنین روایت می کند: قرار بود از بین رزمندگان لشکر یکی را به عنوان پاسدار نمونه معرفی کنیم، در ذهنم مرور کردم که چه کسی را بگذارم، به نظرم رسید شهید زندی بهترین است. اسمش را که خواندند احساس کردم با تمام وجود به زمین فرو رفت، مثل ابر بهاری اشک می ریخت، زیر بغل هایش را گرفتند و به بالای سکو آورند، جایزه اش را طوری گرفت که هیچ وقت شرمندگی آن لحظه را در عمرم فراموش نمی کنم گفت حاجی به من ظلم کردی. @shahidan_kerman
دیدار از مادر شهید مسعود قادری پناه به مناسبت روز مادر بیست و چهارم دی ماه هزار و چهارصد و یک @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید حاج یونس زنگی آبادی یکی از بی نظیر ترین شهدای تاریخ است. تدبیر، اخلاص و شجاعت او در عملیات های مختلف از قبیل فتح المبین، بیت المقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، خیبر و بدر باعث شد تا سردار قاسم سلیمانی فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان، حاج یونس ۲۳ ساله را، به فرماندهی تیپ امام حسین(ع) لشکر انتخاب کند. خاک شلمچه و عملیات کربلای ۵ باشکوهترین فراز زندگی شهید زنده، حاج یونس زنگی آبادی است. حماسه شورانگیز حاج یونس در این عملیات نام او را برای همیشه در کنار نام سرداران رشید اسلام و مردان بزرگ ایران زمین، جاودانه کرده است. خاطراتی از این سردار رشید اسلام از لسان همسرش بگو همسر من سرباز امام زمان عجل الله است در سالهای زندگی مشترک مان، من هیچگاه از حاج یونس نشنیدم که از موقعیت خودش در جنگ بگوید. یک بار از او پرسیدم: حاج یونس، تو در لشکر چکاره ای؟ از من می پرسند حاج یونس چکاره است، من خودم هم نمیدانم چه جوابی بدهم؟ حاج یونس گفت: بگو همسر من سرباز امام زمان عجل است هیچ وقت من از خودش نشنیدم که او از فرماندهان لشکر است. من را از روی پاهایم شناسایی کن قبل از شهادتش بارها به من گفته بود: من که شهید شدم، مرا باید از روی پا بشناسید. من دوست دارم مثل امام حسین(ع) شهید شوم. چند بار هم گفته بود: اگر یک وقت آمدند و گفتند که حاجی توی بیمارستان است، شما بدانید کار تمام شده است و من شهید شده ام. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید یوسف الهی استاد حاج قاسم چند نفر از فرماندهان سپاه مشرف شده بودند خدمت یکی از عرفا از مسائل مختلفی پرسیده بودند تا اینکه رسیده بودند به اسم حاج قاسم سلیمانی آن عارف بزرگ فرموده بود: ایشان وصل است به عالم بالا ؛ استاد دارد برای شناخت استادش فرماندهان، گزینه هایی را که در ذهن‌شان بود را مطرح کرده بودند. ایشان فرموده بود: نه ، یک شهید به نام حسین یوسف الهی @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی حاجی دائم می گفت برادران هدف را گم نکنید هدف ما حفظ جمهوری اسلامی و اجرای فرمان امام رحمة الله است پس اختلاف و تفرقه در جمع ما بی معناست و باید دست به دست هم بدهیم و در مقابل باطل ایستادگی کنیم. برای حاج یونس کوه و دشت و بیابان و توپ و تانک، مسلسل و تک تیر انداز دشمن هیچ مانعی به شمار نمی رفت خودش می گفت باید تانک های عراقی را مانند کلید برق که می زنی و روشن می شود همانطور بزنی تا پشت سر هم روشن بشود. یک شب از خواب بیدار شدم دیدم که یک سگ بسیار بزرگ که شبیه یک گرگ بود کنار حاجی و پشت سرش نشسته بود. بعد از تمام شدن نماز به حاجی شکایت کردم که چرا داخل چادر نماز نمی خواند شاید آن سگ بزرگ یا یک مار و عقرب او را بکشند ایشان گفت از کجا می دانی که آن سگ و مار و عقرب مأمور حفاظت از من نشده باشند مگر ما اینجا آمده ایم که اینطوری کشته شویم ما آمده ایم که شهید شویم. راوی علی نجیب زاده همرزم شهید @shahidan_kerman
شهدای کرمان
سالروز شهادت سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی حاجی دائم می گفت برادران هدف را گم نکنید هدف ما حفظ ج
ندای یا صاحب الزمان و یا حجة ابن الحسن سردار شهید حاج مهدی کازرونی در لحظه شهادت از لسان سردار شهید حاج یونس زنگی آبادی
سردار شهید حاج مهدی زندی نیا شهیدی که جبهه را بر تدفین فرزندش محمد سعید ترجیح داد. شهید مهدی زندی نیا همراهش یک ساک داشت و یک کیف پول در ساکش بود که عکس پسرش سعید در آن بود همیشه نشانم می داد که این سعیدم است خیلی او را دوست داشت. بعد از عملیات والفجر هشت زمزمه فوت فرزندش در بین بچه ها پیچید گویا سعید در مسیر آماده شدن برای راه پیمایی بیست و دوم بهمن تصادف و فوت کرده بود قرعه دادند خبر فوت سعید به شهید زندی نیا را حاج قاسم سلیمانی به او بگوید. سردار سلیمانی از خاطره رساندن خبر فوت سعید به پدرش مهدی زندی نیا می گوید: وقتی شهید زندی نیا را صدا کردیم و آمد، چهره اش لبخند زیبایی داشت. خنده هایش را که دیدم، نتوانستم خبر را برسانم دست دست کردم و نمی دانستم چه بگویم. زندی نیا که دید نمی توانم حرفم را بزنم، خودش گفت می خواهی در خصوص سعید بگویی انگار از این طرف و آن طرف متوجه فوت سعید شده بود گفتم: چند روزی مرخصی برو و در این شرایط حساس کنار خانواده باش، اما زندی نیا اصرار به ماندن داشت. عملیات همچنان ادامه داشت و او می خواست بماند و وظایفش را انجام بدهد هرچه گفتم برو قبول نکرد و ماند در نبود زندی نیا خانواده اش پسر مرحومشان را دفن کرده بودند. راوی محمدرضا مغفوری بی سیم چی سردار شهید حاج مهدی زندی نیا @shahidan_kerman
سی‌ و‌ ششمین یادواره سردار شهید حاج یونس زنگی‌ آبادی و همرزمانش 🕚زمان: پنجشنبه ٢٩ دی ماه، بعد از نماز مغرب و عشاء 🏠مکان:زنگی آباد، گلزار شهدا ستاد یادواره شهدای زنگی‌آباد @shahidan_kerman
معجزه شهید حسین اکبر عرب نژاد قسمت اول مسجدی است در تهران، خیابان ایران، کوچه شهید فیاض بخش در محوطه این مسجد، بنایی زیبا پنج نگین را در خود جای داده است؛ پنج شهید گمنام از دوران دفاع مقدس شاید برای بعضی ها باورش سخت باشد که یکی از این شهدای گمنام در خواب کسی آمده باشد و خود را معرفی کرده باشد و نشانی خانواده خود را داده باشد شاید آنها می خواهند با این کار حجت را بر ما تمام کنند که ما غرق شدگان دیار ناپیدای دنیا، معنای عند ربهم یرزقون را بفهمیم. آنجا مأمن و جایگاهی است که من و تو به راحتی می توانیم تا ملکوت آسمان ها با آبروی آن شهیدان و دست گیری آنها صعود کنیم و راه را پیدا کنیم. هرچه باشد، بالاخره این واقعیت اتفاق افتاده و این معنا در چشم خیلی ها روشن شده که شهدا زنده اند و دنیازدگانی چون ما مرده ایم و هفتاد کفن در همین چند روزه دنیا پوسانده ایم. ادامه دارد.... @shahidan_kerman
لطفاً برای سلامتی و شفای مادر شهید مفقود الاثر شهید علی سهراب زاده حمد شفا قرائت نمائید بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ @shahidan_kerman
معجزه شهید حسین اکبر عرب نژاد قسمت دوم مسجد فائق، خيابان ايران کوچه شهيد فياض‌ بخش اينکه مردم اين محله، برای پنج شهيد گمنام مزار و بارگاه زيبایی ساخته‌اند کاری است ستودنی آقای يدالله يزدی زاده، ساکن روستای کاظم‌آباد کرمان، مداح اهل بيت عليهم‌السلام است. مي‌گويد در شب بیست و دوم بهمن ماه مبارک رمضان ۱۴۲۷ (۲۴ مهر ۱۳۸۵) در شبکه سوم تلويزيون مراسم تشييع پيکر شهيد گمنام را ديدم و با خودم گفتم: اين شهيدان اهل کجا هستند و چه کسانی هستند؟! همان شب در خواب ديدم آن پنج شهيد را تشیيع می کردند و به من گفتند: تو بايد شهيد سوم را تشييع و داخل قبر دفن کنی گفتم: از ميان اين همه مردم چرا من؟! بالاخره جنازه را برداشتم و داخل قبر رفتم و ديدم که قبر مانند اتاقی بزرگ شد در کنار اتاق تختی بود. شهيد را روی تخت گذاشتم با خود گفتم: خدايا چه کنم؟ ديدم شهيد از جا برخاست ترسيدم و از او دور شدم، اما دوباره برگشتم و نزديک رفتم و با شهيد صحبت و درد دل کردم. روضه قتلگاه امام حسین عليه‌السلام را خواندم و سينه زدم و شهيد هم با من سينه می زد شهيد گفت: من يک درخواست از تو دارم، برو به روستای خانوک، مرا آنجا به اسم حسين‌اکبر عرب‌ نژاد می شناسند از قول من به پدر و مادرم بگو من ديروز در تهران در اينجا در قبر سوم دفن شده‌ام. سپس گفت: هر حاجتی داری بگو من برآورده می کنم. من تو را در روز قيامت شفاعت می کنم. ادامه دارد... @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید محسن برهانی انتخاب شهادت در آب بار آخری که می خواست به جبهه برود، پرسید: به گردان خاکی بروم یا آبی؟گفتم: هر کدام خودت مایلی   گفت: اگر در آب شهید شوم، ثوابش خیلی بیشتر است. به جبهه اعزام شد و در عملیات کربلای چهار همراه با غواصان به شهادت رسید. راوی مادر شهید @shahidan_kerman
معجزه شهید حسین اکبر عرب نژاد قسمت سوم لازم است این نکته را اضافه کنم نام شهید حسین عرب نژاد می باشد و نام پدر شهید اکبر به دلیل تشابه اسمی با پسر عمویش شهید عبدالحسین عرب نژاد به نام حسین اکبر عرب نژاد مشهور شده است که در ادامه به این نکته نیز که پیکر پسرعمویش هم در کنارش در مسجد فائق تهران به خاک سپرده است خواهم پرداخت. آقای يدالله يزدی زاده در ادامه می گويد:صبح برخاستم و نماز صبح را خواندم و در تعجب از خوابی که ديده بودم، آن را برای همسرم تعريف کردم. گفتم: به خانوک بروم و چه بگويم؟ بگويم شهيد حسين‌ اکبر را در خواب ديده‌ام؟ مگر از من قبول می کنند؟ ما خانواده فقيری هستيم ممکن است فکر کنند اين خواب را ساخته‌ام که از آنها کمکی بگيرم. همسرم گفت: شما پيام شهيد را برسان، کاری نداشته باش که آنها چه فکر می کنند، باور می کنند يا نمی کنند. آقای يزدی زاده مي‌گويد: موتور خود را برداشتم و به طرف خانوک حرکت کردم خانوک با کاظم‌ آباد، سی کيلومتر فاصله دارد همسرم را هم سوار کردم و با من آمد و به خانوک رسيديم پس از جستجوی بسيار، دایی شهيد را پيدا کرديم در همين حال پدر شهيد هم سر رسيد. خود را معرفی کردم و خواب را برای آنها گفتم آنها با تعجب به من نگاه می کردند می خواستم خداحافظی کنم اما آنها مرا به خانه‌شان دعوت کردند. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الحمدالله توفیق دیدار با پدر و مادر شهید مجید قربانخانی را چند روز پیش داشتم و این فیلم را پدر شهید برایم امروز ارسال نمودند و مفتخریم به حضور خانواده های عزیز شهدا در کانال حضور پدر و مادر شهید مدافع حرم شهید مجید قربانخانی در محل شهادت فرزندشان در سوریه @shahidan_kerman
شهادت با چهره خندان شهید عیسی حیدری می گفت: دوست ندارم موقع شهادت چهره ام غمگین باشد مبادا دیگران با دیدن من خوفی از شهادت در دلشان ایجاد شود. می خوابید روی زمین با چشم های نیمه باز و لبخندی بر لب. می گفت: دوست دارم این طوری شهید شوم. جنازه هایی که روی آب می ماندند در کوتاه ترین زمان سیاه می شدند. عیسی شب عملیات کربلای پنج داخل آب شهید شد. بعد از چند ساعت بدنش را از آب گرفتیم طراوتش مانند کسی بود که تازه حمام کرده باشد با همان لبخند روی لبش. راویان: ابراهیم شمسی و مهدی محسنی @shahidan_kerman
دیدار از مادر شهید مدافع امنیت شهید محمد سعید دهقان اناری بیست و ششم دی ماه هزار و چهارصد و یک @shahidan_kerman
دیدار از مادر شهید محمد علی صباحی بیست و ششم دی ماه هزار و چهارصد و یک @shahidan_kerman