✍نحوه شهادت شهید حسین اکبری در اسارت طبق روایت آزاده اردوگاه تکریت دوازده آقای حسن تقی زاده قسمت اول...
🔸روز سوم یا چهارم اسارت بود که ساعت ده صبح تعدادی ماشین ۹۱۱ نو وارد اردوگاه شدند سربازان عراقی اسرا را سوار بر ماشینها کردند و دست و پای اسرا را از پشت به صندلی ماشینها بستند در همین حال جسم نحیف و بی جان سردار شهید حسین اکبری را هم آوردن و کف ماشین انداختند...
🔹ماشینها به نوبت حرکت کردند ساعتی بیش نگذشت که متوجه صدای هلهله و سوت وکف شنیده میشد هر چه صداها بیشتر می شد سرعت ماشین کمتر و کمتر می شد...
🔸ناگاه چشم باز کردم ماشین را همچون نگینی در بین جمعیت قرار گرفت هر کس هر چه به دست داشت شروع کردند به پذیرایی از اسرا...
🔹یکی با چوب می زد یکی با آهن می زد یکی با لنگ کفش میزد یکی آب دهان پرتاب می کرد آن یکی که چیزی در بساط نداشت فحش و ناسزا میگفت بعد از اینکه ماشین از بین جمعیت خارج شد چشمم به جسم بی جان سردار شهید اکبری افتاد که در زیر سنگ و چوب و کفشها ناپدید شده بود...
🔸بعد از دو ساعت دوباره اسرا به همان مقر آوردند که فکر کنم ظهر شده بود در این دو ساعت در آن هوای داغ و سوزان بصره نایی برای اسرا نمانده بود که دو باره سربازان عراقی اسرا را از ماشینها پیاده کردند اما افسوس چه پیاده کردنی از همان بالای ماشین اسرا مجروح و غریب را به پایین پرت می کردند..
#شهید_حسین_اکبری
@shahidan_kerman
✍عکس ماندگار ایستاده سمت راست سردار شهید حسین اکبری سردار حاج حسین کرمانی نشسته از سمت راست آقای رضا شاه محمدی مرحوم جانباز علی تقی زاده جانباز بشیر حدادی سردار شهید احمد دهقان رجبی و شهید رضا دهقان رجبی...
💢نحوه شهادت شهید حسین اکبری در اسارت طبق روایت آقای حسن تقی زاده قسمت دوم...
🔹افسر عراقی آمد داخل قفس و تعدادی از مجروحان را از جمله من را هم جدا کرد هی یکسره میگفت یا الله مستشفی مترجم گفت آماده بشین بریم بیمارستان جهت درمان بچهها گفتند فکر کنم هفت یا هشت نفر بودیم جلو درب بیمارستان داخل پیاده رو یک ماشین ماسه خالی کرده بودند که یک دکتر یا پرستار بود نمی دانم فقط روپوش سفید داشت آمد با افسر مسئول ما صحبت کرد.
🔸سرباز عراقی آمد بالا و بچهها را یکی یکی گرفت و پرتاب می کرد روی ریگها دکتر همه را معاینه کرد فقط یک نفر که جفت پاهایش از زانو قطع شده بود و یک نفر هم که دستش قطع شده بود و یک نفر هم که قطع نخاع بود.
🔹گفت ببرید داخل بیمارستان ما چهار و پنج نفر هم روی زمین افتاده بودیم که ناگهان دیدم پایم سوخت بلند شدم نگاه کردم دیدم همون دکتر داره به همه آمپول می زنه اونم از روی لباس.
🔸بعد رفت کنار بدن بی جان حسین معاینه کرد گفت موت سرباز عراقی گفت کسی اینو می شناسد گفتم بله من میشناسم که مشخصات حسین را یاداشت کرد دوباره ما را سوار همون ماشین کردند و بدون فرمانده به مقر کنار بچهها آوردند همه از حسین سوال کردند گفتم متاسفانه شهید شد و به یاران شهیدش پیوست.
#شهید_حسین_اکبری
@shahidan_kerman
✍فرازی از وصیتنامه سردار شهید حسین اکبری...
🔹ای کسانی که عمری فریاد می زدید یاحسین ای کاش در کربلا بودیم و تو را یاری می کردیم امروز صحنه آزمایش فراهم است بسم الله این گوی و این میدان این حسین و کربلا و در مقابل لشکریان بسیاری که تجهیزات فراوان دارند و این هم امتحان الهی فرصت را غنیمت شمرید و حسین را یاری کنید.
🔸آستین همت بالا بزنید و به جبهه ها هجوم آورید که پاداش این جوانمردی نزد خداوند محفوظ است.
🔹ای عزیزان امروز تمامی قدرتهای شیطانی در مقابل ما صف آرایی کرده اند و می خواهند از نشر اسلام جلو گیری کنند.
🔸امروز امام امت ما در دنیا مظلوم است و در عین حال سرافراز و سربلند است.
🔹آیا ندای یاری خواهی حسین را نمی شنوید خوشا به سعادت آنان که این صدا را می شنوند.
🔸ای جوانان عزیز حزب اللهی بیائید دست به دست هم دهیم و اسلام عزیز را که می رود تا سر تا سر جهان را فرا گرفته و صحنه را برای ظهور حضرت ولی عصر آماده سازد یاری نماییم تا در پیشگاه خداوند متعال روسفید و مفتخر باشیم شما وظیفه تان را انجام داده و دلهایتان را به یاد خدا محکم کنید...
#شهید_حسین_اکبری
@shahidan_kerman
✍صبح دیدار دل آیینه هاست عشق است و نور...
🔸قلب من را پلکانی است سبز به بلندای زمان...
🔹وعده گاهم آسمان انیس لاله ها...
🔸به لذت سپید صبح صَبَاحَ الخَيْر صَبَاح اَلنُّور...
#شهید_حاج_علی_محمدی_پور
#شهید_حاج_احمد_امینی
#شهید_حسین_اکبری
#شهید_حشمت_الله_پورشیخعلی
@shahidan_kerman