هدایت شده از شهدای کرمان
✍عکس ماندگار علمداران لشکر ۴۱ ثارالله...
🌹سردار شهید محمدرضا کاظمی زاده...
مرحوم پاسدار شیخ بهایی
🌹شهید علیرضا سیدی...
آقای رسول صدفی تخریبچی لشکر ۴۱ ثارالله...
آقای مهدی صدفی تبلیغات لشکر ۴۱ ثارالله...
نشسته ردیف جلو از سمت راست نفر سوم زنده یاد استاد محمد امیرزاده سلجوقی هنرمند عکاس و نقاش رئیس سابق دانشکده هنر دانشگاه شهید باهنر کرمان...
💢دستنوشته شهید محمدرضا کاظمی زاده...
🔹شهادت نقطهای درخشان و متعالی است در سیر الی الله که با درخشش و جذابیت بینظیر خودنمایی میکند و سالکان این سبیل را به خود جذب میکند.
🔸شهادت میان بر بسیار نزدیکی است در راه طولانی رسیدن به لقاءالله و بهترین وسیله و مستمسک است برای رسیدن عشاق به مقام قرب خدا و شهید فاعل این افعال و دارنده این وسیله و موصوف به این صفات است.
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
#لشکر_۴۱_ثارالله
@shahidan_kerman
✍ای جانِ من هوای تو در سر مرا بس است یک لحظه در کنار تو از هر چه غم ره است...
🔹چون ماه در شبانِ سیاهت درخشم
با نورِ عشقِ پاکِ تو دل را صفا بس است...
🔸اگر سبُک نسیمی ز کوی تو بگذرد
دل را قرار نیست که این ماجرا بس است...
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
@shahidan_kerman
12.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍دیدار از پدر و مادر سردار شهید محمدرضا کاظمی زاده به همراه قرائت زیارت جامعه کبیره...
💢شهید حاج قاسم سلیمانی بارها در سخنرانی هایش از جمله در آن روایت به یاد ماندنی در کنار آب های اروند و همچنین در برج میلاد تهران از شهید محمدرضا کاظمی زاده و شور حال نماز و تعقیباتش یاد نمودند.
💢شهید حاج قاسم سلیمانی بیان نموده بودند هر گاه که می خواستم حالم عوض شود و روحيه بگيرم وارد سنگر اطلاعات عمليات می شدم و پشت سر شهيد محمد رضا کاظمی زاده نماز می خواندم.
🔹معلم شهید محمد رضا کاظمی زاده فرمانده محور لشکر ۴۱ ثارالله در سال ۱۳۴۲ در شهر کرمان متولد شد.
🔸جنگ که شروع شد طاقت ماندن در شهر را نداشت تحمل حضور بیگانگان در خاک پاک و مقدس ایران بزرگ برایش غیرقابل تحمل بود ابتدا به عنوان یک بسیجی ساده به جبهه رفت و تفنگ به دست گرفت تا از تمامیت ارضی کشور در مقابل کفتارهای مهاجم پاسداری کند چند بار مجروح شد او در مکتب حسین علیه السلام آموخته بود که شهادت از عسل شیرین تر است.
🔹 او که حضور در جبهه را به عنوان یک بسیجی ساده شروع کرده بود طولی نکشید که یکی از فرماندهان موفق و تأثیر گذار لشگر ۴۱ ثارالله شد فرمانده گردان خط شکن فرماندهی گردان عملیاتی و یک عنصر ورزیده اطلاعاتی و عملیاتی سمتهایی بود که درطول مدت حضور در جبهه در کارنامه ی الهی اش ثبت کرد.
🔸عملیات ما فوق تصور کارشناسان نظامی دنیا یعنی والفجر هشت میعادگاهی شد تا او را به ملاقات خدا برساند.
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
@shahidan_kerman
✍نایاب در حضور ولی در هر نفس
ای کمنموده رخ که چه بسیار بودهای...
🔸در شورِ کائنات تو گفتار بودهای
در صمتِ جان ترنمِ اسرار بودهای...
🔹هر جا نگه زدم تو به دیدار آمدی
از آینه گذشتی و تکرار آمدی...
🔸پنهان شدی ز چشم ولی در دلِ من
ای آفتابِ غیب پدیدار بودهای...
💢فرازی از وصیت نامه سردار شهید معلم محمدرضا کاظمی زاده...
🔹کاش همه دریابیم تنها وسیله معراج مؤمن را چه خوب است اگر پی ببریم به اینکه چرا در زیارت ابا عبدالله الحسین می گوئیم یا ابا عبدالله أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَآتَيْتَ الزَّكَاةَ وَأَمَرْتَ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا ...
🔸و چه شیرین است اگر بچشیم لذت حقیقی را و چه نیکوست اگر به گوش جان گوش کنیم این نصیحت پدرانه و دلسوزانه و با حلاوت رهبر عزیزمان را که می فرمایید تزکیه تزکیه و همه چیز منهای تزکیه صفر است.
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
@shahidan_kerman
✍تا همیشه در خونِ شما خواهیم زیست...
🔸ما زندهایم از نفسِ نامتان سر خم نگردد به جز در برتان...
💢شرح عکس...
🌹سردار شهید محمدحسین یوسف الهی...
🌹سردار شهید محمدرضا کاظمی زاده...
💢روایت شنیدنی تو شهید نمیشی...
🔹یکی از مسائلی که در عملیات والفجر هشت دارای اهمیت بود جزر و مد آب دریا بود که روی اروند نیز تاثیر داشت بچه ها برای اینکه میزان جزر و مد را در ساعات و روزهای مختلف دقيقا اندازه گیری کنند یک میله ای را نشانه گذاری کرده و کنار ساحل داخل آب فرو کرده بودند و این میله یک نگهبان داشت که وظیفه اش ثبت اندازه جزر و مد برحسب درجات نشانه گذاری شده بود.
🔸اهمیت این مسئله در این بود که می بایست زمان عبور غواصان از اروند طوری تنظیم می شد که با زمان جزر آب تلاقی نکند چون در آن صورت آب همه غواصان را به دریا می برد از طرفی در زمان مد چون آب برخلاف جهت رودخانه از سمت دریا حرکت می کرد موجب می شد تا دو نیروی رودخانه و مد دریا مقابل هم قرار بگیرند و آب حالت راکد پیدا کند و این زمان برای عبور از اروند بسیار مناسب بود.
🔹اما اینکه این اتفاق هر شب در چه ساعتی رخ می دهد و چه مدت طول میکشد مطلبی بود که می بایست محاسبه شود و قابل پیش بینی باشد.
🔸حسین بادپا یکی از نگهبانان این میله بود ایشان تعریف می کرد دفترچه ای به ما داده بودند تا هر ۱۵ دقیقه درجه روی میله را با ذکر ساعت و تاریخ در آن ثبت می کردیم یک شب خیلی خسته بودم و خوابم می آمد در آن نیمه شب نوبت پست من بود نگهبان قبلی بالای سرم آمد.
💢ادامه دارد...
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
#شهید_حسین_بادپا
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍تا همیشه در خونِ شما خواهیم زیست... 🔸ما زندهایم از نفسِ نامتان سر خم نگردد به جز در برتان... 💢شر
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍چطوری فهمیده بود آن هم دقیق...
💢روایت شنیدنی تو شهید نمیشی...
🔹بیدارم کرد همان طور خواب آلود گفتم تو برو بخواب من الان بلند می شوم نگهبان رفت و با این امید که من بیدار شده ام خوابید چند لحظه بعد هراسان
از جا پریدم به ساعتم نگاه کردم بیست و پنج دقیقه گذشته بود با عجله بلند شدم نگاهی به بچه ها انداختم همه خواب بودند حسين يوسف الهی و محمد رضا کاظمی زاده هم که اهواز بودند با خودم گفتم الحمدالله مثل اینکه کسی متوجه نشده است.
🔸از سنگر بچه ها تا میله فاصله چندانی نبود سریع سر پست رفتم دفترچه را برداشتم و با توجه به تجربیات گذشته و با یادداشت های درون دفترچه بیست و پنج دقیقه ای را که خواب مانده بودم از خودم نوشتم.
🔹روز بعد در محطه قرارگاه محمدرضا کاظمی زاده را دیدم سریع و بدون توقف یک راست آمد طرف من از ماشین که پیاده شد مرا صدا زد گفت حسین بیا اینجا جلو رفتم بی مقدمه گفت حسین شما شهید نمی شوی رنگم پرید فهمیدم که قضیه از چه قرار است ولی اینکه او از کجا فهمیده بود برایم خیلی مهم بود.
🔸گفتم چرا حرف دیگر نبود بزنید گفت همین که گفتم گفتم خب دلیلش را بگویید گفت خودت خوب می دانی گفتم نه نمی دانم شما بگویید گفت تو دیشب نگهبان میله بودی درست است گفتم خب بله گفت بیست و پنج دقیقه خواب ماندی و از خودت دفترچه را نوشتی آدمی که می خواهد شهید شود باید شهامت و مردانگی اش بیش از اینها باشد حقش بود جای آن بیست و پنج دقیقه را خالی می گذاشتی و می نوشتی که خواب بودم.
💢ادامه دارد...
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
#شهید_حسین_بادپا
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍چطوری فهمیده بود آن هم دقیق... 💢روایت شنیدنی تو شهید نمیشی... 🔹بیدارم کرد همان طور خواب آلود گفتم
✍روایت شنیدنی تو شهید نمیشی...
🔹گفتم کی گفته محمدرضا به من گفت که دیگر صحبت نکن و در این لحظه با ناراحتی سوار ماشینش شد و رفت.
🔸با این کارش حسابی مرا در فکر برد آخر چطوری فهمیده بود آن شب که همه خواب بودند تازه اگر هم کسی متوجه من شده بود که نمی توانست به محمدرضا کاظمی زاده چیزی بگوید چون او اهواز بود و به محض ورود بدون اینکه با کسی هم کلام شود یک راست به سمت من آمد از همه مهم تر چطور دقیق می دانست که من بیست و پنج دقیقه خوابیده بودم.
🔹تا چند روز ذهنم درگیر این مسئله بود هر چه فکر می کردم که او از کجا ممکن است قضیه را فهمیده باشد راه به جایی نمی بردم بالاخره یک روز محمدرضا کاظمی زاده را دیدم به او گفتم چند دقیقه با شما کار دارم گفت چیه گفتم راجع به مطلب آن روز می خواستم صحبت کنم گفتم حقیقتش را بخواهی بدانی آن روز درست گفتی من خواب مانده بودم ولی باور کن عمدی نبود نگهبان بیدارم کرد ولی چون خیلی خسته بودم خودم هم نفهمیدم چطور شد که خوابم برد.
🔸گفت آن روز می خواستم کتمان کنم ولی وقتی دیدم تو آن قدر محکم و با اطمینان حرف میزنی فهمیدم که باید حتما خبری باشد گفت خب حالا چه می خواهی بگویی گفتم هیچی من فقط می خواهم بدانم تو از کجا فهمیده ای گفت دیگر کاری به این کارها نداشته باشید فقط بدان که شهید نمی شوی گفتم تو را به خدا بگو باور کن چند روزی است که این موضوع کلافه ام کرده است گفت چرا قسم می دهی نمی شود بگویم گفتم حالا که قَسَمت دادم تو را به خدا بگو.
💢ادامه دارد...
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
#شهید_حسین_بادپا
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍روایت شنیدنی تو شهید نمیشی... 🔹گفتم کی گفته محمدرضا به من گفت که دیگر صحبت نکن و در این لحظه با نا
✍روایت شنیدنی تو شهید نمیشی...
🔹مکثی کرد و با تردید گفت خیلی خب حالا که اینقدر اصرار می کنی می گویم گفت من و حسين يوسف الهی در قرارگاه شهید کازرونی اهواز داخل سنگر خوابیده بودیم نصف شب حسین مرا از خواب بیدار کرد و گفت محمدرضا حسين الان سر پست خوابش برده و کسی نیست که جزر و مد آب را اندازه بگیرد همین الان بلند شو و برو سراغش من هم چون مطمئن بودم حسین دروغ نمی گوید و بدون حساب حرفی نمی زند بلند شدم و خودم را از اهواز تا اروندکنار که بیش از صد و سی چهل کیلومتر راه است رساندم.
🔸وقتی هم که خواستم راه بیافتم دوباره گفت محمدرضا به حسین بگو تو شهید نمی شوی چون بیست و پنج دقیقه خواب ماندی و بعد هم دفترچه را از خودت پر کردی.
🔹حالا فهمیدی که چرا این قدر با اطمینان صحبت می کردم وقتی اسم حسين يوسف الهی را شنیدم همه چیز دستگیرم شده او را خوب می شناختم و باور کردم که دیگر شهید نمی شوم در این وقت بود که محمدرضا صورتم را بوسید و گفت ناراحت نباش راه و روش شهدا را ادامه دهید تا موفق شوی که به شهادت دست پیدا کنی.
🔸شهید مدافع حرم حاج حسین بادپا مسئول محور شناسایی فرمانده گروهان و معاون گردان در لشکر چهل و یک ثارالله بود و در دوران دفاع مقدس یک چشم خود را نیز از دست داد وی در مأموریتهای جنوب شرق لشکر چهل و یک ثارالله در مبارزه با عناصر ضد انقلاب و اشرار نیز فعال بود تا اینکه سرانجام در تاریخ ۳۱ فروردین سال ۹۴ در منطقه درعا سوریه به درجه رفیع شهادت رسید و پیکر مطهرش هنوز مفقود می باشد.
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
#شهید_حسین_بادپا
@shahidan_kerman
✍ما از امروز با نام تو دوباره متولد میشویم...
🔹به نام تو که در بهار آمدی و خود بهاری شدی برای دلهای خشکیده...
🔸گاهی خیال میکنم اگر بودی چه میشد اگر حالا صدایت از پشت تلفن میآمد و میگفتی مامان تولدمه دعا کن برام و مادر با همان لبخند همیشگی همان نگاه خیس میگفت الهی فدای صدات بشم پسرم هزار ساله شی...
🔹پدر پشت نگاه سکوتش بغضی به وسعت یک دنیا دارد بغضی از جنس افتخار از جنس دلتنگی از جنس کاش هنوز بودی پسرم اما نه به قیمت نداشتن آرمان...
🔸اما حالا تنها تولدیست که شمعهایش را باد دلتنگی خاموش میکند و قاب عکسی که به جای تو نگاهها را در آغوش میکشد.
🔹در روز تولدت ما تنها به دنیا آمدنت را گرامی نمیداریم ما زنده بودن راهت را جشن میگیریم تو آغازگر فصلی بودی که در آن مردانگی معنا شد تو آمدی تا ثابت کنی عشق به وطن ایمان به خدا و فداکاری در راه حق تنها واژه نیستند راهاند چه افتخاری بالاتر از آنکه در روز میلادت نسل جوان این سرزمین نامت را فریاد بزند که تصویرت را بر دیوار دلش حک کند و بگوید من ادامهدهندهی راه محمدرضا کاظمی هستم.
🔸حالا می ببینی چطور نبودنت هزار حضور ساخته چطور نامت پرچم غیرت شده بر بام خانهی دلها چطور یک نسل به یادت قد کشیدهاند و به لبخندت ایمان آوردهاند.
🔹تو جاودانهای چون تمام شهیدان
و تولدت نه یک روز که یک حقیقت همیشگیست تولدی در دل تاریخ در قلب ایمان در نگاه هر نوجوانی که امروزش را مدیون دیروز توست.
🔸محمدرضا جان تولدت مبارک امروز همهی ما با نگاه به قامت بلندت نماز عاشقی میخوانیم...
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
@shahidan_kerman
4.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍به نام آنکه نام شهید را بلند آفرید…
🔹ای شهید ای همیشه عاشق ای همیشه باقی ای ستارهی روشن کرمان از تو آموختیم که عشق گاهی یعنی دل کندن از تمام دنیا برای لبخند خدا...
🔸و چه زیباست که پایان ندارد قصهی تو چگونه میتوان نقطه گذاشت بر سرود زندگی کسی که در لحظهی پروازش زمین فهمید چقدر سبکتر شده و آسمان سنگینتر از نور از حضور از شکوه یک نام محمدرضا کاظمیزاده...
🔹ما بزرگ شدیم قد کشیدیم در سایهی نامت نَفَس کشیدیم در هوایی که از حضور تو پاک شد و حالا هر زمان که باد از گلزار شهدا میوزد بوی قدمهای تو را به جان میخریم...
🔸ما هنوز در پی رد پایت دعا میکاریم…
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
@shahidan_kerman
✍دیدار از پدر و مادر سردار شهید محمدرضا کاظمی زاده در روز تولد شهید سی ام فروردین ماه ۱۴۰۴...
💢اجر کارهای سخت نزد خداوند بیشتر است.
💢پارویی که با خون صیقل داده شده بود.
🔹شبی با شهید محمدرضا کاظمی زاده به شناسایی رفتیم شناسایی مشکلی بود آب شور بود متوجه حضور گشتیهای عراقی شدیم مجبور بودیم خیلی سریع پارو بزنیم تا از منطقه دور شویم حدود ساعت پنج صبح بود که برگشتیم ایشان رفتند وضو بگیرند می خواستیم پاروها را بالا بکشیم و داخل قایق بگذاریم دیدیم که دسته های پارو با خون صیقلی شده است فهمیدیم چون دستهایش ترک داشته است پاروها خونی شده اند رفتیم و به او گفتیم چرا به ما چیزی نگفتی تا ما تو را کمتر به زحمت بیندازیم و کس دیگری را ببریم.
🔸گفت اجر کارهای سخت نزد خداوند بیشتر است لذا مرا قسم داد که موضوع را جایی بازگو نکنم برادر کاظمی زاده استقامت زیادی داشت دست هایش به آب حساس بود و به شدت ترک می خورد شکاف های عمیق دستانش حاکی از رنج و زحمتی داشت که شهید تحمل می کرد.
💢راوی آقای محمدرضا سخی همرزم شهید...
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
@shahidan_kerman
✍در کلاسِ دل نام تو همیشه میدرخشد ای معلم شهید که در هر درس جان بخشیدی...
🔹در کلاسِ عشق او اولین درس را داد
که بیداری با خون در دلها میافتد.
🔸و خدا گفت بخوان و او با خونش آموخت...
🔹در روزی که آسمان با دست خط عشق نام معلمان را می نویسد دلمان پر می کشد به سوی معلم شهید محمدرضا کاظمی که معلمی را تا بلندای شهادت برد و از خاک آسمان ساخت.
🔸از رگ های خونین خود تاریخ را آموخت و آیه های ایثار را با خون خود نوشت.
🔹او وارث نوری بود که در خون جاری شد و با لبخندی آرام به سوی افق سرخ پر کشید.
🔸تعلیم را در محراب خون معنا کرد او آموخت که شهادت بزرگ ترین درس معلم است.
💢سلام بر تو معلم همیشه زنده روزت مبارک آموزگار آسمان...
#شهید_محمدرضا_کاظمی_زاده
#روز_معلم
@shahidan_kerman