eitaa logo
شهدای کرمان
9.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
35 فایل
گلزار شهدای کرمان وصیت نامه و دیدار با خانواده های محترم شهدا قرار همنشینی با شهیدان https://eitaa.com/joinchat/790167778C57149595e2 @shahidan_kerman
مشاهده در ایتا
دانلود
22.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید حاج قاسم سلیمانی به حقّ همین حسین بادپا؛ که عظمتش اینه که، به عشق دفاع از حریم خواهر امام حسین علیه السلام اشک ریخت و التماس کرد و جان خودش را جانانه و آگاهانه در راه خدا تقدیم کرد. از خدا می خواهیم؛ همه جامعه ما و پیران ما، جوانان ما و زنان ما را حسین بادپا گونه به بار آورد. @shahidan_kerman
شهید حاج قاسم سلیمانی من معتقد هستم امام زمان عجل الله که ظهور بکنند ، حکومتی که ایجاد می کنند ، قله ی آن حکومت، آن دوره ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش ها و حالاتش اتفاق افتاد. @shahidan_kerman
سردار شهید حاج مهدی کازرونی شهیدی که در بیست سالگی فرمانده بود. 🔹شهیدی که همیشه در خانه نوار قرآن می گذاشت وقتی همسایه ها می پرسیدند کسی فوت شده می گفت قرآن راه زندگی ماست. 🔸شهیدی که اسم فرزندانش را هم با باز کردن قرآن و آیه بَشِيراً وَ نَذِيراً بشیر و نذیر گذاشت. 🔹شهیدی که از کردستان پسری به نام محمد را با خود آورد و بعد از شهادتش با سه فرزند شهید بزرگ شد. 🔸شهیدی که در لحظه شهادت درخواست کرد قرآن را از جیبش بیرون بیاورند و بعد از بوسه بر قرآن در سن بیست و سه سالگی به شهادت رسید. 🔹شهیدی که همیشه دعای عهد می خواند و اشک می ریخت و با امام زمان حرف می زد تا کی باید منتظر بمانم. 🔸شهیدی که حاج قاسم گفت یکی از سرداران اسلام و کلید لشکر حاج مهدی بود ذره ای ترس در وجود او نبود و هنوز نغمه یا زهرا سلام الله و یا مهدی عجل الله شهید مهدی کازرونی در ذهن و نظر ما هست. @shahidan_kerman
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولً آیه ای که سردار شهید عبدالمهدی مغفوری در بیشتر سخنرانی های خود تلاوت و تفسیر می نمودند آیه هفتاد و دوم سوره ی احزاب است. ما امانت را رسیدن به کمالات والای معنوی انسانی حاصل از ایمان و تقوا را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم قابلیت تحمل آنها را سنجیدیم آنها از تحمل و تعهد آن سرباز زدند و ترسیدند در آنها صلاحیت اتصاف به آن نبود و به زبان حال ابراز بیم کردند و انسان آن را بر دوش گرفت در او صلاحیت ذاتی بود پس پذیرش و تحمل طبعی نمود و از این رو دین آسمانی را به وسیله انبیاء بر عهده او نهادیم و حقّا که او مستعد ظلم بر خویش و نادانی به عواقب تحمل خود بود. راوی آقای عباس زاده همرزم شهید شب تولد شهید مغفوری چهارم بهمن هزار و چهار صد و یک در منزل شهید @shahidan_kerman
17.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت آقای امین گزستانی از مادر شهید سید حسن موسوی که سواد نداشت و حاضر نبود هیچ وقت جایی برود اما ایام عید نوروز با کاروان راهیان نور رفت طلائیه یک شب طلائیه ماند شب پسر شهیدش را در خواب دید که ابیاتی و شعرهایی را در خواب به او گفت و بعد از آن دو جلد کتاب شعر درباره شهدا از وی به چاپ رسیده است. سوم بهمن هزار و چهار صد و یک @shahidan_kerman
حلالیت بعد از شهادت شهید احمد شجاعی روزهای اول تشرف به مکه بود. با کمبود غذا مواجه شدیم و به یکی از زائرین که از متمکنین شهر بود، غذای کمی رسید. با اعتراض به طرف شهید حاج احمد شجاعی رفت، اما وقتی دید او و سایر خدمه کاروان، همگی فقط نان می خورند، پس از شهادت دیدمش که بر سر مزارش گریه می کرد و از او حلالیت می طلبید. راوی محمد حسین شجاعی خواهرزاده شهید @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام خدای دل های تنگ شهدا لیلة الرغائب است شب آرزوهاست خدایا به آن آرزوی آرزومندان شهادت خدایا به آن قلب های صاف و پاکی که فقط به جهت شهادت می تپیدن و به آن اشتیاقی که برای رسیدن به تو داشتند ای خدا خدایا به آن سوز دعاهای کمیل و مناجات های شبانه در گودال های قبر مانند برای رسیدن و واصل شدن خدایا به آن اشک های زلال و روان به آن دل های طاهر و بی ریا خدایا به آن پاهای خسته در بیابان ها و دره ها برای یافتن نشانی از تو ای خدا خدایا به آن خون های طیب بر زمین ریخته شده می نویسم آرزویم را که خادم شهدا به شهدا پیوست ای خدا شب جمعه یاد کنیم شهدا را با ذکر فاتحه و صلوات @shahidan_kerman
شهیدی که ابوالفضل علیه السلام او را شفا داد. سردار شهید عبدالمهدی مغفوری در کودکی دچار بیماری سختی شد که آقا ابوالفضل العباس علیه السلام او را شفا داد و خانواده اش ارادت زیادی به قمر بنی هاشم داشتند. راوی آقای عباس زاده @shahidan_kerman
عنایت شهید به مادری که سواد نداشت و شاعر شد... 🔸شهید سید حسن موسوی شهیدی که در طلائیه با عنایت به مادرش در خواب شعر و ابیات را به مادرش که سواد هم نداشت و مدرسه نرفته بود آموخت و تا کنون دو جلد شعر درباره شهدا از مادر شهید به چاپ رسیده است. 💢برگزيده ای از اشعار مادر شهيد سید حسن موسوی... می روم با خون سرخم پرچمی بر پا كنم در ميان لاله های كربلا مأوا كنم  می روم با شوق دل من در راه آزدگی تا كه جانی در صف آزادگی پيدا كنم می روم تا در كنار لاله های نينوا تا كه از خون شهيدان عشق را معنی كنم @shahidan_kerman
13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نور و کرامت شهید سید حسن موسوی... 🔹شهيد سید حسن موسوی احترام عجيبی نسبت به پدر و مادرش داشت. 💢نور شهید طبق روایت مادر شهید... 🔹روزی كنار مزار فرزندم مردی را ديدم هر چه فكر كردم نشناختمش از او پرسيدم آيا از همرزمان شهيد هستيد؟ گفت نه... 🔸پس چه شده كه بر مزار فرزندم آمده ای؟ 🔹بعد از چند لحظه فرمود شبی برای دعا كميل به بهشت زهرا آمده بودم خيلی تعريف فرزند شما را شنيده بودم و لذا خيلی دوست داشتم همان شب بر سر مزار سيد مظلوم موسوی برسم اما هوا تاريک بود... 🔸در حال گشتن بودم ناگهان ديدم نوری از مزاری به آسمان سيطره دارد خود را به نزديک نور رساندم قسم به شهدا ديدم كه مزار خود سيد است از آن شب به بعد هر پنجشنبه بر كنار مزار اين بزگوار می آيم. 💢كرامت شهيد طبق روایت مادر شهید... 🔸چقدر دوست داشتم در حالات تنهایی برای پسرم اشعاری بسرايم اما مگر امكان داشت؟ 🔹تازه برخی كسانی كه مدرسه هم رفته اند از سرودن شعر عاجز هستند حال من اصلاً مدرسه هم نرفته بودم اما به راستی اگر شهدا بخواهند هر كاری انجام شود... 🔸كم كم در خودم قدرت عجيبی احساس كردم بله با عنايت شهيد من مدرسه نرفته شاعر شدم و آن اشعار را جمع آوری كردم. @shahidan_kerman
شهدای کرمان
مزار شهید حاج مهدی زندی نیا و شهید حسین نادری گلزار شهدای سیرجان
مزار شهید سید حسن موسوی در گلزار شهدای شهر سیرجان قرار دارد
جان را چه خوشی باشد بی‌صحبت جانانه شهید محمد حسین یوسف الهی با اشعار عارفانه سَر و سِری داشت و با توجه به محتوای اشعار حالات معنوی خاصی به او دست می‌داد. گاهی سر شوق می‌آمد و می‌خندید و گاهی هم می‌سوخت و می‌گریست. من مست و تو دیوانه ما را کی برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه جانا به خرابات آ تا لذت جان بینی جان را چه خوشی باشد بی‌صحبت جانانه هر گوشه یکی مستی دستی ز بر دستی و آن ساقی هر هستی با ساغر شاهانه تو وقف خراباتی دخلت می‌ و خرجت می‌ زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه‌ ای لولی بربط زن تو مستتری یا من‌ ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه چون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه گفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت‌ ای جان نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه گفتم که رفیقی کن با من که منم خویشت گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه من بی‌دل و دست ارم در خانه خمارم یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه... راوی شهید حاج قاسم سلیمانی @shahidan_kerman