📲 #استوری
[ پسرِ فاطمه شرمنده اگر مۍبینۍ
ڪوچه آماده شده تا برسۍ، دلها نه ]
#اللهمعجللولیڪالفرج💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه حیاط خوشگلی❤️
اقا واسه بازی داری ..🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر انتظارم همچون یعقوب بود، تا به حال، چشمانم به ظهورت روشن و بینا میگشت..
#امام_زمان ♥️
میگفت..
وقتی غم افتاد تویِ دلت،
تو هم تلافی کن، بیوفت تو بغلِ خدا..
خدا از پدر پناه دهندهتر
و از مادر بهت مهربونتره..!
+یا مَن هُوَ فی قُلوبِ مُنکَسِرَه💚
اِمـٰامعلـۍ«؏»
‹دیروزکهگذشتوبهفرداهماطمیناننیست؛
امروزترابااعمالصالحغنیمتشمار..!🫀
هوای نفس یعنی دل بخواهی های کوچک و بی مزه
اگر مخالف هوای نفس کنی بزرگ میشوی
و ظرفیت لذت بردن از لذتهای معنوی و عمیق رو پیدا میکنی💖
•.استاد پناهیان.🌸
امام صادق؏ یکبار بھ شدت گریھ میکردند،
گفتن آقا جان چرا گریھ میکنید؟
امام فرمودند : خودم رو یك لحظه گذاشتم
جای شیعیانمان در غیبت مهدی عج الله،
سخت است خیلی سخت!..
#استادپناهیان🌸
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بــه ابـی أنــت وٱمّــی ابی عبدالله..💔
🌸 داستان شهدایی 🌸
❤️شَـــهــیــْــد حــٰاج حُـــســیــن خــــرازے❤️
🍂 رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند. پیرمرد می گفت « جوون ! دستت چی شده ؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه ؟» حاج حسین خندید. آن یکی دستش را آورد بالا. گفت « این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. »پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت. پرسیدم « پدر جان ! تازه اومده ای لشکر؟ » حواسش نبود. گفت « این، چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد ؟ اسمش چیه این ؟» گفتم «حاج حسین خرازی» راست نشست. گفت « حسین خرازی ؟ فرمانده لشکر؟»🍂
منبع : کتاب یادگاران، جلد هفت، کتاب شهید خرازی، ص 49📚