کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
“ای شهیــــــــــــد” ای آنکه بر کرانــه ازلی و ابــدی وجود برنشستــه ای دستـــــی برآر و ما قبــرست
#خاطره
قطرههای درشت باران کوبیده میشود روی شیشه، و در مقابلِ نگاه ماتش سُر میخورد لای شیار کنارههای برفپاککن. پدر، آرنجش را حائل درِ ماشین کرده و سرش را کف دستش خوابانده است. نگاهش به روبهروست؛ اما جایی را نمیبیند. از خانه بیرون آمد تا برود استخر؛ اما کنار بوستان ملت پارک کرد و جای خالیِ بابک در کنار دستش خیره ماند. اکثر وقتها، بابک همراهیاش میکرد. یکی دوساعتی در آب میماندند. بابک، بیشتر شیرجه میزد، و پدر، لبهی استخر به تماشایش مینشست. وقت برگشتن، از هر دری صحبت میکردند؛ از امور و مسائل سیاسی گرفته تا گرفتاریهای مردم که به علت بیکفایتی بعضی از نهادها، گریبان مردم را گرفته بود. دغدغه همیشگیِ بابک، قشر ضعیفِ مملکت بود که نه زور داشتند، نه پول. پدر، وقت حرف زدن، چشمش به جاده بود؛ اما نگاه مشتاق پسر را بر نیمرخ خود حس میکرد که چطور نظرها و تحلیلهایش را گوش میکند. و حالا برای چه استخر برود؟ تنهایی چطور برگردد؟ اصلاً چرا جایی برود درحالیکه تمام حواسش توی خاک سوریه پرسه میزند؟»
#هدیہبہࢪوحپاڪشھداصلـوات
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
دلـمتـنگمـیشـود... حتےبراےآدمهایےکہهرگز سعادتدیدنشانرانداشتهام..! #شهیدمصطفی_صدرزاده #رفیق
#خاطره
یادمه همسایه شون میخواست اسباب کشی کنه، مصطفی بهش گفت ما میخوایم فرش هاتون رو بشوریم.
یک بچه ی سوم دبیرستانی سه تا فرش دست بافت رو کول کرده بود و آورده بود توی حیاط خونه شون و شست.
منم رفتم کمکش و کلی با همدیگه آب بازی کردیم .
هرجا می دید کسی کمک لازم داره، می رفت برای کمک.
روی بچه بسیجی ها خیلی حساس بود. هرجا می دید یه بچه بسیجی مظلوم واقع شده می رفت کمکش
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
توهمانےڪهدلملڪزدهلبخندشرا. . . ! اوڪههرگزنتوانیافتهمانندشرا . . . ! #داداش_بابک @shahida
『داداش هنوز دیر نشده برگرد💔
عابدے بیان ڪرد: رفتن بابڪ به صورت یڪدفعه اے بود، یڪ شب من و شهاب ڪشیڪ درمانگاه بودیم ڪہ تلفنۍ بہ ما اطلاع داد ڪہ قرار است امشب اعزام بشوم ڪہ من و شهاب فورا ماشین را روشن ڪردیم و برای خداحافظۍ با او رفتیم سمت سپاه، آنجا تا قبل از اعزام با او صحبت و شوخی ڪردیم و گفتیم:داداش هنوز دیر نشده و می تونی تا هنوز سوار ماشین نشدی از تصمیمت برگردی و...ولۍ واقعا از راهۍ ڪہ انتخاب ڪرده بود مطمئن بودیم و همانجا تقریبا تا۳۰_۲۰ دقیقه قبل از اعزام و خداحافظۍ با او عڪس یادگارے گرفتیم.』
#خاطره
#شهیدبابڪنورے♥️
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
آمده بودم که تو را بشناسم خودم را یافتم..!🌱' من در تو ، او را لحظـه بـه لحظہ دیدهام شاید خودت هم ند
#خاطره
بہبابـڪگفتم:
توبراۍآینـدهچہتصمیمۍدارۍ؟
بابـڪگـفت:
یڪسوال...🤓
یڪچیزۍتوذهنمنمیچرخـہ . . .♥️
یعنۍواقعا...
مسجـدبآبالحوائجرشـت(مسجدآذرۍزبانهاۍرشت)
نمیخوادیڪشـہـیدبده؟🙃
#شہیدبابڪنورۍ♥️
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
دیدارِ تو … گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست مـن سَرخوشم از لذتِ این چشم به راهی ...🌱💔 #شهیدبابڪنورے
#خاطـره🎞
رفیقشهید:
عاشقخونوادهبود
عاشقزندگیبود...
بابکعاشقدوࢪهمیبود..🌸
خیلیچیزامداشت،خیلیچیزاکه
جوونا؎امروز؎،همسنوسالا؎
مادوستداࢪندداشتهباشن..
#ولیفراࢪ؎بودازگنــاه
گفتشکهاسممدࢪاومدهداࢪم
میرمسوریه...
یهࢪوز؎بهمنگفتکهمسیرموپیدا
کردم.گفتکه: #فکرکنمنوبتمنه..🙂
#شہیدبابڪنورۍ
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
هرکسی با یک شهیدی خو گرفت.. روز محشر آبرو از اوگرفت :)🍃 #شهیدبابڪنورۍهریس #رفیقشهیدمـ♡ @shahi
#خاطــره
بابڪ اگر میدید ڪسی توان مالے رفتن
بہ ڪلاس زبان نداره براشون ڪلاس
انگلیسی و عربی میگذاشت.🦋
بیشتر سعے میڪرد بہ بچہ ها کمک کنہ،
تحقیق میڪرد افراد نیازمند روپیدا ڪنه
وازنظر درسی وآموزشی بہ اون هاکمک کنہ
معلم خیلی خوبی برای بچہ های محل و
کسانی کہ دوستانش معرفی می کردن بود
،وقتی به ڪسی قول میداد کہ تایم برای
آموزش داشتہ باشہ، تمام سعی اش رو
میڪرد ڪہ بد قول نشہ اگر فڪر میڪرد
نمیتونہ تایم داشتہ باشہ اصلا قول نمیداد
چون دوست نداشت بد قول بشہ.
براش مهم نبود ڪہ چقدر زمان میگذره.
میزان یاد دهی براش اهمیت داشت🥰👌.
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
@shahidanbabak_mostafa
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطـــره
آخر آذرماه بود..
با ابراهیم برگشتیم تهران. در عین خستگی خیلی خوشحال بود. میگفت: هیچ شهیدی یا مجروحی در منطقهی دشمن نبود، هرچه بود آوردیم. بعد گفت: امشب چقدر چشمهای منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدام از این شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش برای ما هم هست. من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا میکنی که گمنام باشی!؟ منتظر این سؤال نبود. لحظهای سکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم! ولی باز جوابی که میخواستم نگفت..
#شهیدابراهیمهادی❤️
#سالروزشهادت🌸
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
دلٺڪهگرفٺ، بارفیـقیدردودلڪن ڪهآسمـانیباشــد.. اینزمینیهـآ؛درڪارٍخـودماندهاند!! #شهیدمصطفی
#خاطره
نگاه تندی کردی:
با این کارات هم خودت هم من رو اذیت میکنی!
من فقط نگرانتـــــــو هستم!
همیشه آدم با چیزایی که دوست داره امتحان میشه.
من نگران امتحانی هستم که تو باید پس بدی!🥲💔
#همسرشهید
#شهیدمصطفیصدرزاده
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
دلتنگ کھ میشوم تنها پناهم عکس های توست ، چقدر خوب نگاهم میکنی✨️ #شهیدبابکنوری #رفیقشهیدم♡ @shah
#خاطره
سوریه را به آلمان ترجیح داد....
پسری که فوق لیسانس حقوق داشت
پسری که پدری میلیاردر داشت
و از خوش چهرگی ایشان هم نگم چون مشخصه
قرار بود که به آلمان سفر کنه اما وقتی شنید یه سری اجنبی قصد تعرض به حرم حضرت زینب (س) دارند ، بدون یک لحظه صبر رفت ...
مهر ماه بود که به دنیا آمد و آبان ماه بود که به فیض شهادت نائل شد ...
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
@shahidanbabak_mostafa🕊
#خاطره
‹ #راویهمرزمِشھیدبابڪنوریهریس؛ ›
💔تو سوریه با بابک آشنا شدم.
اوایل فقط با هم سلامعلیک داشتیم، ولی به مرور با هم رفیق شدیم.
بابک یه انگشتر عقیق داشت، خیلی خوشگل بود.
یه روز نشسته بودم کنارش، گفتم: :بابک انگشترت خیلی خوشگله"
بابک همون لحظه انگشترو درآورد و گرفت سمت من گفت:
"داداش این برای شماست"
من گفتم: "بابک نه من نمیخوام. این انگشتر توعه."
گفت: "داداش این انگشتر دیگه به درد من نمیخوره، من دیگه نیازی به این انگشتر ندارم!"
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
@shahidanbabak_mostafa🕊
#خاطره
تو سوریه با بابک آشنا شدم.اوایل فقط باهم سلام علیک داشتیم ولی به مرور باهم رفيق شديم.
بابک یک انگشتر عقیق داشت.خیلی خوشگل بود.به روز نشسته بودم کنارش گفتم بابک انگشترت خیلی خوشگله...
بابک همون لحظه انگشتر را در آورد و گرفت سمت من و گفت داداش این برای شماست...
من گفتم بابک نه نمیخوام این انگشتر برای توئه!
گفت داداش این انگشتر دیگه به درد من نمیخوره،من دیگه نیازی به این انگشتر ندارم.
بله بزرگواران شهدا از دلبستگی و وابستگیهای دنیایی خودشونو رها کردند.
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
چہڪنم.. دستخودمنیستڪہیادتنکنم خواستی دلنبرے ، تا بہ تو عادت نکنم..!(:🥲💔 #شهیدمصطفےصدرزاده
#خاطره
ما یک ماشین پاترول سفید داشتیم و هر کس که این ماشین را میدید به ما خرده میگرفت که الان زمان پاترول نیست، بنزین زیاد مصرف می کند، خرج دارد و کلی مشکلات دیگر. وقتی این حرفها را شنید گفت که این پاترول توانسته چند نفر را که در جاده مانده بودند نجات دهد. گفت ماشینی در جوی آب افتاده بود و او با این پاترول آن را بیرون کشیده است. ماشین یکی از همسایههایمان در مسیر شمال خراب شده بود. مصطفی با همین پاترول این ماشین را حدود 90 کیلومتر بکسل کرد تا بجای مطمئنی برسند. وقتی گفتم که چرا هنوز از این ماشین استفاده میکنی، گفت که میخواهد با این ماشین به بقیه کمک کند. گفت خدا این را به ما داده تا بتوانیم برای کمک به دیگران استفاده کنیم.
به روایت همسر شهید
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
@shahidanbabak_mostafa🕊