[ لايُحِبُّنا كافِرٌ وَلا يُبْغِضُنا مُؤْمِنٌ
وَ مَنْ ماتَ وَهُوَ يُحِبُّنا كانَ
عَلَى اللّهِ حَقّا اَنْ يَبْعَثَهُ مَعَنا ]
هيچ كافرى ما را دوست نمىدارد
و هيچ مؤمنى دشمن ما نمىشود،
هركس با محبّت ما اهل بيت بميرد
بر خداوند حتمى است كه او را
در قيامت با ما برانگيزد .. ❤️
-امامرضاعلیهالسلام-🌸
مسندالامامالرضا(ع)،ج۱،ص۳۵۸
عاشقانه وقت نماز است!🌱
#نماز_اول_وقت❤️
التماس دعا...🌸
آقاامامصادق(ع)فرمودند:
دعاتروبکنونگوکارازکارگذشته!
هرآدمییهفضیلتومقاممعنویدارهکه
فقطبادعاکردنمیشهبهشرسید..!
دعاکن،کههرکسدریروبکوبهبالاخره
یهروزبازمیشه:)✨
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
_
یک نفر گفت حسین اشکِ همه در آمد
نمک نام تو دلبر چه زیاد است ، زیاد :) !
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله♥️
•|😍|•
یہبزرگیمیگفت:
شڪنڪنوقتیبہیہشہـید
فڪرڪردی،چندلحظہقبلش،،
همونشهیدداشتہبہتوفکرمیکرده!🙂🍃
#شهید_بابک_نوری❤️
بعد از شرک خدا بزرگترین
گناه ناامیدی است . .☺️
«خاطرات شهیدنوید»
همانا بندگان صالح خـــدا در میان شما مردم اند...
#شهیدنویدصفری🤍🌱
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
🌱!•°
.ء. خدایا شاهدی کھ لباس مقدس
سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم
کهبرایِ من کفنی باشد آغشته به خون!
خدایا همیشه نگران بودم که عاملی
باشم برایِ ریخته شدن اشکِ چشم
امام عزیز . . اگر در این مدت بر این
نعمتِ بزرگ شکری در خور نکردم و یا
ازاوامرش تمردی نمودمبرمنببخش🤍؛
[ #شهیدتورجیزاده . #سلامبرشهدا ]🌱
.
در قلب جنوب کشور به یادمون بودن!🥺😍
#ارسالیشما❤️
آرامش رو میشه با دیدن این عکسا با عمق وجود حس کرد...🌱
به نیتشون اجماعا صلوات🍁
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
یاامامرضا:)
بیهیچسوالیوجوابیبغلمڪن...
خستهترازآنمکهبگویمبهچهعلت💔
#بابارضا
روزی خواهد آمد که نسل آینده
اقدامات و آرمان های ما را
مورد تحلیل و برسی قرار خواهد داد
پس آن طور عمل کنیم که همیشه
مورد رضای خداوند تبارک و
تعالی باشد!
#شهیدحسنباقری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💬 تحلیل جالب حاج مهدی رسولی
از سخنرانی اخیر سید حسن نصرالله
#سیدالمقاومه🫀
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
🕊-")
به یکی از دوستانِ شهید ابراهیم هادی گفتم:
خاطرهای از ابراهیم به یاد دارید؟
گفت: یکبار که جلویِ دوستانم قیافه گرفته بودم، ابراهیم آمد کنارم و آرام گفت: نعمتی که خدا به تو داده را به رخِ دیگران نکش . . .
#شهید_ابراهیم_هادی
یکعمرگذشتوعاقبتفهمیدیم
ازدلنرودهرآنکهازدیدھرود . . .🌿.
#حاجقاسم🙂♥️
🍎 #رمان_طعم_سیب
💠 #قسمت_۳۸
مادربزرگ_هیس...میخواستی توی این یک سال بری که دیرت نشه...
خندم گرفته بود...علی هم ناچار شد با ما بیاد...
رفتیم داخل خونه مادربزرگ رسید داخل و گفت:
-مریم مهمون داریم...
مامان که مادربزرگ و دید گفت:
-سلام مادر توکه مهمون نیستی بیا داخل خوش اومدی...
مادربزرگ اخم کردو گفت:
-معلومه که من مهمون نیستم جمع کن مهمون اومده...
مامان که تعجب کرده بود وقتی منو دید گفت:
-زهرا؟؟؟مهمون کیه....؟؟
رنگم پرید گفتم:
-چیزه ....مامان...عصبی نشیا...برات توضیح میدم...
مادر بزرگ داد زد:
-علی جان بیا مادر بیا داخل...
مامان اخماش رفت توهم...من دستشو گرفتم چشمامو به نشونه ی التماس ریز کردم...
مامان دستمو پس زد و رفت طرف در...
علی یا الله گفت و اومد داخل...
مامان جلوی در ایستاده بود و با اخم و تعجب علی رو نگاه میکرد...
علی به یک متری مامان رسید سرشو انداخت پایین و گفت:
-سلام...
مامان نیش خندی زدو گفت:
-سلام آقا...بفرما داخل...خوش اومدی...
رفتم طرف مامان دستشو گرفتم و با التماس آروم بهش گفتم:
-مامااااان...
علی اومد داخل و مادربزرگ شروع کرد باهاش حرف زدن که کجا بودی و چی شدو خانوادت کجان من هم توی اتاق بودم...
امیرحسین که مشغول بازی با گوشی بود اومد طرفم وگفت:
-آبجی؟؟برم خفتش کنم!
-إ امیر!!! بگیر بشین سرجات این چرتو پرتا چیه میگی یه وقت جلوش چیزی نگی آبروم بره...
امیر با دستش هولم داد و گفت:
-مارو باش میخواییم از آبجیمون حمایت کنیم...
-توعه نیم وجبی نمی خواد از من حمایت کنی!
مامان اومد تو اتاق دستشو گذاشت رو میز به من نگاه کرد...
من هم با ترس نگاهش کردم...
مامان_دیرم شد...دیرم شدت این بود؟؟؟؟؟؟
-نه...مامان به خدا.......
-زهرا داری چی کار میکنی؟؟؟؟
بغضم شکست و گفتم:
-مامان یه لحظه به من گوش کن...منو باور نداری...
مامان دلش سوخت اومد کنارم نشست و گفت:
-عزیز دلم...من هرچی میگم بخاطر خودته...
#ادامہ_دارد...