استاد معتز آقائی142974_857.mp3
زمان:
حجم:
7.86M
🍃✨🍃✨🍃
💿 #تحدیر_قرآن_کریم ⇧⇧
《تندخوانی》
◀️ #جزء_سیزدهم
🎙 استاد #معتز_آقایی
✨التماس دعا✨
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ کمـــــال ولـــــیزاده ●تاریخ تولد⇦ ۱۳۲۲/۲/۱۵ ●تاریخ شهادت⇦ ۱۳۷۰
🌷🕊🌷
#ماجـــــراےشهـــــادت
🔷کمال صبح روز يکشنبه از پايگاه مقاومت بسيج مالکاشتر (ناحيه شرق تهران) خارج شد، ناگهان در اطراف خيابان باب همايون متوجه گشت، مأمورين شهرداری با گروهی از اراذل و اوباش در حال زد و خورد هستند..
🔹مأموران شهرداری به آنها تذکر دادند، که در محل عبور و مرور مردم سد معبر نکنند، اما آنها با فحاش نسبت به حضرت امام (ره) و مسئولين نظام مردم را در اطراف خود جمع کردند.
🔹ولیزاده با مشاهده اين صحنه آنها را از اين کار منع کرد، ناگهان يکی از آنها با چاقو صورت او را مجروح ساخت. کمال با زحمت بسيار در حاليکه پيکرش غرق در خون بود، مردانه ايستاد و با تلاش فراوان آنها را به مسجد آن منطقه تحويل داد.
🔹زمانيکه بسيجيان او را به بيمارستان منتقل کردند، کمال قدرت نفس کشيدن نداشت، و به علت خونريزی شديد در بيمارستان سينا به #شهـــــادت رسيد.
🔹او جان خويش را به انقلاب هديه نمود، تا به مسلمانان ايران يادآوری کند، ارزشهای دفاع مقدس و انقلاب اسلامی به اندازه قطرات خون هر ايرانی ارزشمند است.
■شهید امر به معروف و نهی از منکر
#شهیــد_کمـــــال_ولـــــیزاده🌹
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹
#فرازےازوصیتنـــــامہ
#مثلحجابحضرتزهرا (س)
💌 از خواهران میخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا (سلامالله علیها) رعایت کنند نه مثل حجابهای امروز؛
《 چون این حجابها بوی حضرت زهرا (سلامالله علیها) نمیدهد》
▫️مدافــــع حــــرم▫️
#شهید_هـــــادی_ذوالفقــــاری🌹
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ نورالدیــــن مقــــدم ●تاریخ تولد⇦ ۱۳۴۰/۸/۲۵ ●تاریخ شهادت⇦ ۱۳۶۵/۲/
🌷🕊🌷
#فرازےازوصیتنـــــامہ
💌 بندهٔ خطاکار سراپا تقصیر کوچکتر از آن هستم که از خود چیزی بگویم یا وصیّتی نمایم که در این بحبوحه از زمان که خوب و بد چون شب و روز روشن و مبرهن هستند.
🔻آنان که در خط ولایت سرخند حقّند و میدانم که امّت سلحشور و مؤمن ما اجازه نمیدهد که دشمن کافر از هر طبقه و از هر نژاد و مملکتی که میخواهد باشد بر ایشان مسلّط شوند و عقدههای چرکین و شوم خود را برایشان تحمیل نمایند و بر خرابههای شوم خود قهقهه سر دهند.
■فرمانده گردان زرهی لشکرمکانیزه 31عاشورا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
#شهیـد_نورالدیـــــن_مقــــدم🌹
《ســــالروز شهــادتــــ》🕊
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوشصتویک 👈این داستان⇦《 ایدههای خام 》 ـــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدوشصتودو
👈این داستان⇦《 فروشی نیست 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎بعد از نماز، آقای مرتضوی صدام کرد ... بقیه رفتن نهار ... من با ایشون و چند نفر دیگه ... توی نمازخونه دور هم حلقه زدیم ...👥
🔹شروع کرد به حرف زدن ... علی الخصوص روی پیشنهاداتم... مواردی رو اضافه یا تایید میکرد ... بیشتر مشخص بود نگران هجمهای بود که یه عده روی من وارد کردن ... و خیلی سخت بهم حمله کردن ... من نصف سن اونها رو داشتم ... و میترسید که توی همین شروع کار ببرم ...⚡️
🔸غرق صحبت بودیم که آقای علیمرادی هم به جمع اضافه شد ... تا نشست آقای مرتضوی با خنده خطاب قرارش داد...
- این نیروتون چند❓ ... بدینش به ما ...😳
🔻علمیرادی خندید ...
- فروشی نیست حاج آقا ... حالا امانت بخواید یه چند ساعتی ... دیگه اوجش چند روز ...😁
- ولی گفته باشمها ... مال گرفته شده پس داده نمیشود...
🔹و علمیرادی با صدای بلند خندید ...😂
- فکر کردی کسی که هوای امام رضا رو نفس بکشه ... حاضره بیاد دود و سرب برج میلاد شما بره توی ریهاش❓ ...
🔸مرتضوی چند لحظهای لبخند زد ... و جمعش کرد ...
- این رفیق ما که دست بردار نیست ... خودت چی؟ ... نمیخوای بیای تهران، پیش ما زندگی کنی❓...
💢پیشنهاد و حرفهایی که زد خیلی خوب بود ... اما برای من مقدور نبود ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ...
- شرمنده حاج آقا ... ولی مرد خونه منم ... برادرم، مشهد دانشجوئه ... خواهرم هم امسال داره دیپلم میگیره و کنکوری میشه ... نه میتونم تنها بیام و اونها رو بزارم ... نه میتونم با اونها بیام ...😔😔
🔹بقیهاش هم قابل گفتن نبود ... معلوم بود توی ذهنش، کلی سؤال داشت ... اما فهمیدهتر از این بود که چیزی بگه ... و حریم نگفتنهای من رو نگهداشت ...👌
🔸من نمیتونستم خانواده رو ببرم تهران ... از پس خرج و مخارج بر نمیاومدم ... سعید، خیلی فرق کرده بود اما هنوز نسبت به وضعش احساس مسئولیت میکردم ... و الهام توی بدترین شرایط، جا به جا میشد ...
🔻خودم هم اگه تنها میرفتم ... شیرازه زندگی از هم میپاشید ... مادرم دیگه اون شخصیت آرام و صبور نبود ... خستگی و شکستگی رو میشد توش دید ... و دیگه توان و قدرت کنترل موقعیت و بچهها رو نداشت ... و دائم توی محیط، ناراحتی و دعوا پیش میاومد ... مثل همین چند روزی که نبودم ... الهام دائم زنگ میزد☎️ که ...
- زودتر برگرد ... بیشتر نمونی ...
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹
#ساجـــــد_لشڪر
🍃در لشکر دوستی داشتیم به ساجد لشکر معروف بود چون همیشه در حال سجده بود هر جای خلوت را که پیدا میکرد برای شکرگذاری به سجده میرفت...
🍃یک شب که خود را برای عملیاتی آماده میکردیم نمیدانم چرا؛ اما احساس کردم قرار است برای ساجد لشکر اتفاقی بیفتد بنابراین من پشت سر او به راه افتادم بالاخره عملیات تمام شد ما خط را شکسته بودیم، هوا آفتابی بود باید مسافتی بیست متر را میدویدیم تا به یک خاکریز برسیم، من صدای زوزهی گلولههایی را که از کنار سرم میگذشت میشنیدم آنقدر آتش زیاد بود که کلاه آهنیام از سرم افتاد یک دفعه ساجد لشکر را دیدم میان آن همه ترکش و آتش زانو زد و به #سجده افتاد..
🍃در همان حال که داشتم فیلم میگرفتم در ذهنم گفتم توی این اوضاع، سجده کردنت چیه آخه؟! که یک دفعه دیدم به عقب برگشت و کلاه از سرش افتاد.
🍃جلو رفتم یک گلوله وسط پیشانیاش خورده بود به طور طبیعی باید به عقب پرت میشد اما او به سجده در آمده بود
🔻بعدها در وصیتنامهاش خواندم که نوشتهبود: "خدایا! بچههای لشکر من را ساجد لشکر صدا میزنند من خجالت میکشم، اما اگر تو من را از کوچکترین سجده کنندگان قبول داری دلم میخواهد به حالت سجده به دیدارت بیایم"
و دیدم که دقیقا همین اتفاق افتاد...
#شهیـد_یوســـــف_شریـــــف🌹
#یاران_آخرالزمانی_سیدالشهدا
#یاد_شهدا_با_صلوات
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯