eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸باسلام... همسنگــــــراےعزیــــز منتــــظر خوب شما از راهپیمایی هستیم ... ارسال به آیــــــدی خادم کانال⇩⇩ @MODAFEH14
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد #شهیدی_که_اسرائیل_خوب_میشناسد ●نام⇦ سیدعبدالصمـــــد امام‌پناه ●تاریخ تولد⇦ ۱۳۴۸/۹/۱۵ ●تاریخ شهادت‌⇦ ۱۳۷۵/۱/۲۶ ●محل تولد⇦ تبریز ●مزار شهید⇦ تبریز، گلزار شهدای وادی رحمت 🔻محل شهادت: جنوب لبنان 🔴➼‌┅═🕊═┅┅───┄ #فرازےازوصیتنـــــامہ ▫️مسلمانان دو قبـــــلہ دارند ⇦کعبـــه برای عبـــــادت ⇦قدس برای شهـــــادت ▫️اسراییل تو را خوب می‌شناسد!! تو همانی که سالها پیش بر چهره نحس او چنگ زدی و گلویش را در لبنان فشردی... این ماییم که تو را نمی‌شناسیم؛ هم از این روست که با یک عبارت مدافع حرم، کار را تمام می‌کنیم... ░ شهید آرمان قدس ░ #شهید_سیدعبدالصمد_امام‌پناه🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 🔹دیدن صالح در کت و شلوار سفید و پیراهن یاسی رنگ حسابی مرا سر ذوق آورده بود. می‌دانستم کار سلماست.😍 🔸صبح به منزل ما آمد و گفت چه می‌پوشم. کلی هم سر به سرش گذاشتم که می‌خواهم سورپرایز باشد که با جیغ و داد سلما😵 تسلیم شدم و بلوز و دامن سفید و روسری یاسی رنگم را به او نشان دادم. حالا کاملا با صالح یکرنگ بودم و لبخندهای از سر ذوق دیگران مرا شرمگین می‌کرد.😊😥 🔹خانه شلوغ شده بود. اقوام ما و آنها کم و بیش آمده بودند و کمی استرس داشتم چادر حریر سفیدی که گلهای صورتی🌸 داشت به سر داشتم. دسته گل صالح را با خودم به آشپزخانه بردم. گل خواستگاری💐 را از گلدان روی اپن برداشتم و دسته گل آلستر بنفش را که باز هم با گلهای نرگس تزئین شده بود، توی گلدان روی اپن گذاشتم. 🔸مادرم خودش چای را آماده کرد و به پسر عمویم داد که تعارف کند. من را کنار خودش نشاند و بحث‌های متداول مردانه... 🔹بحث که به قرار و مدار ازدواج💞 رسید، آقای صبوری خطاب به پدرم گفت: ــ بهتره بریم سر اصل مطلب. اگه شرط خاصی مد نظرتونه بفرمایید بگید. 🔸پدرم جابه جا شد و گفت: ــ والا شرط خاصی که نه... فقط... ــ بفرمایید ــ اگه اجازه بدید یک بار دیگه دخترم با پسرتون صحبت کنه💑 🔹از قبل از پدر خواسته بودم که با صالح اتمام حجت کنم. صالح با شرم و سردرگمی بلند شد و همراهم به داخل اتاق آمد. درب را بستم و بی‌توجه به نگاه متعجب صالح لبه‌ی تخت نشستم. صالح روی صندلی ننشست. زانو زد و پایین تختم روی فرش وسط اتاق مودبانه و سربه زیر نشست. 🔸ــ اااام... می‌خواستم باهاتون اتمام حجت کنم.😔 سرش را بلند کرد و لحظه‌ای از نظر مرا گذراند و متوجه پیشانی بندش شد که به دیوار پشت سرم وصل بود. لبخندی کشیده رو لبش نشست و گفت: ــ امر بفرمایید. گوشم با شماست.👂 🔹ــ می‌خوام قول بدی نمیری... صدای خنده‌اش بلند شد😂 و خیلی زود خودش را جمع کرد. بدنم می‌لرزید و نمی‌توانستم ادامه دهم. لحنم صمیمی شده بود و جمله‌ام کودکانه بود. 🔸ــ منظورت چیه مهدیه خانوم❓ ــ سوریه... می‌دونم دوباره میری و من اصلا مخالف نیستم و خودمو فدای اهل بیت می‌کنم اما... دلم نمی‌خواد شهید بشی... خواهش می‌کنم قول بده سالم برگردی. 🔹کمی کلافه بود و جدی شد. ــ آخه مگه دست خودمه❓ کمی منطقی باشید😳 🔸ــ می دونم. حداقل که می‌تونی واسه شهادت سینه سپر نکنی. مواظب خودت باشی و سالم برگردی خونه. 🔹سرم را از شرم پایین انداختم و چشمم را بستم. صدایش آرام شده بود و محبت آمیز گفت: ــ چشم خانوم... قول میدم بیشتر از همیشه مواظب باشم. چون دیگه یه نفر تو خونه منتظرمه. امر دیگه‌ای نداری❓ 🔸لحن او هم صمیمی شده بود. بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم و او بی‌صدا به دنبال من.🚶 🔹عمویم صیغه‌ی محرمیت را خواند و ما را شرعا با هم محرم کرد. حالا دل سیر او را نگاه می‌کردم.😍 چادر را کمی عقب دادم و چشمان خیره‌اش را نگاه کردم. زیر لب گفت: ــ مبارک باشه خانومم. ان شاء‌الله به پای هم پیر بشیم.💞 از ته دل گفتم "ان شاء الله" و انگشتر نامزدی💍 را در دستم چرخاندم. ✍ ادامه دارد ... ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 👇👇 ➣ @MODAFEH14 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #قانون_دوم ◽️پروردگارا! اعتراف می‌كنم از اينكه نمازم را بی‌معنی خواندم و حواسم جای ديگری بود، در نتيجه دچار شك در نماز شدم؛ حداقل روزی دو ركعت نماز قضا بايد بخوانم. ⚠️ اگر روزی به هر دليلی نتوانستم اين دو ركعت نماز را بخوانم، روز بعد بايد نماز قضای يك ۲۴ ساعت (۱۷ ركعت) بخوانم. 《تاريخ اجراء ۱۳۶۹/۵/۱۱》 #قوانین_ده‌گانه #تزکیه_تهذیب‌نفس #شهید_سیدمجتبی_علمـــــدار  ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
Narimani Babolharam.mp3
13.74M
🎧🎧🎧 ⚜️🕊سینه زنی زمینه زیبا 《 به مناسبتِ جمعۀ آخرِ ماه مبارکِ رمضان و روزِ جهانی #قـــــدس 》 🎤کربلایی سیدرضا #نریمانی #عاشق_مبارزه_با_اسراییل✊ ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷🔹🔹 #دلنوشتـــــہ #حاج‌احمد_متوسلیـــــان در امتـدادِ نگاهـت قــدس پیداست ! اهل مڪتب خمینی کہ باشے ‌براے رهـایی قدس جـان میگذاری و باور داری جهــاد را ... حتے اگر جایی آنسوی مرزهـا باشد✌️ در #روز_قـدس نمیتوان از حاج احمد یاد نکرد 🍃الّلهُم‌َّ فُکَّ کُلَّ اَسیٖر🍃 #روز_قـــــدس #مرگ_بر_اسرائیل #نه_به_معامله‌_قرن #فلسطین_تنها_نیست ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #دلنــوشتــــــــــہ در شفاعت، شهـــــدا دست درازی دارند عکسشان را بنگـــــر چهره‌ی نـازی دارند ما به یاد‌آوری خاطـــــره‌ها محتــــاجیم ورنه آنان به من و تو، چه نیازی دارند؟ ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #شهیـــــدانہ 🌹سلام بر شهدا؛ 🍃همان‌هایی که با سر رفتند و بدون سر آمدند 🌹سلام بر شهدا‌؛ 🍃همان‌هایی که با پای خود رفتند و بر دوش مردم برگشتند ‌🌹سلام بر شهدا‌؛ 🍃همان‌هایی که سالم رفتند و با چند تکه استخوان برگشتند 🌹سلام بر شهدا؛ 🍃همان‌هایی که مونسی جزء نسیم صحرا و حضرت زهرا (س) ندارند ‌🌹سلام بر شهدا؛ 🍃همان‌هایی که از همه چیزشان گذشتند و رفتند تا ما بمانیم #شهـــــدا #شهــدای_گمنام #رفتند_تا_بمانیـــــم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #ڪلام‌_شهـــید #شهید_ابراهیـــــم_هادی ابراهیم همیشه قبل از مسابقات دو رڪعت نمـــاز میخواند ازش پرسیدم چه نمازی می‌خــوانــی؟ گفت: دو رڪعت نماز میخوانم و از خدا میخواهم یوقت تو مسـابقه حــال ڪسی رو نگیرم. #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از ⇩⇩ 🔻مــدافـــع حـــرم🔻 ▫️امام جمعــه آمل▫️ #شهیـد_سیدجلیـــــل_مرتضوی🌷 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze26.mp3
7.97M
🍃✨🍃✨🍃 💿 #تحدیر_قرآن_کریم ⇧⇧ 《تندخوانی》 ◀️ #جزء_بیست‌وششم 🎙 استاد #معتز_آقایی ✨التماس‌ دعا✨ ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #شنبـــــہ ☀️ ۱۱ خــرداد ۱۳۹۸ 🌙 ۲۶ رمضـان ۱۴۴۰ 🌲 1 ژوئـــــن 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یار‌َبّ‌َالْعالَمیــــٖـن 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️پیامبـــــر اکرم (ﷺ) #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #سݪام_بر_شھـــــدا در نگاه تو خیره باید شد معنیِ عاشقــانه را فهمید ... #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے🌷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #خاطـــــراٺ_ماندگار #عاشق_شهادت ◽️چندین مرتبه مشاهده کردم که شهید هنگام تماشای صحنه شهادت رزمندگان در فیلم‌های دفاع مقدس اشک می‌ریزد و می‌گوید، دوست دارم روزی من را با نام شهید صدا کنند. من فقط شنونده حرف‌های شهید بودم و این سخن را آرزوی کلامی می‌دانستم، هرچند که برای من دلهره و نگرانی به همراه داشت. راوی 👈 همسر شهید ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_امیـــــر_کاظـــــم‌زاده🌹 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 ●نام⇦ زهـــــره بنیانیـــــان ●تاریخ تولد⇦ ۱۳۳۶ ●تاریخ شهادت‌⇦ ۱۳۵۸/۲/۹ ●محل تولد⇦ اصفهان ●مزار شهید⇦ گلزار شهدای اصفهان 🔻محل شهادت: اصفهان، درگیری با گروهکهای ضد انقلاب 🌹➼‌┅═🕊═┅┅───┄ ▫️او متولّد دیماه ۱۳۳۶ بود. خیلی قرآن می‌خواند، از هر فرصتی برای دعا و نیایش استفاده می‌کرد. ▫️در دبیرستان به خاطر حفظ حجاب، دو هفته از رفتن به مدرسه محروم شد. ▫️ابتدا در لبنان یک دورۀ آموزش نظامی می‌بیند و در سال ۱۳۵۶ به ایران باز می‌گردد و فعالیتهای فرهنگی انقلابی خود را به اوج می‌رساند و حتی توسط ساواک هم دستگیر می‌شود. ▫️در همین دوران با یکی از همرزمانش ازدواج می‌کند؛ زندگی جدید او شامل مهرالسنه حضرت زهرا بود و یک اتاق کوچک برای زندگی و یک چمدان کوچک لباس با یک فرش و چند پتو. ▫️بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، زهره در ادامه راه خویش به عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به فعالیت خود ادامه داد. ▫️سرانجام روز ۲۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در حین انجام مأموریت به عنوان سرپرست گروه ضربت که برای خنثی کردن توطئه ضدانقلاب راهی شده بودند، هدف اصابت گلوله ضد انقلاب قرار گرفت و در سن ۲۲ سالگی روحش به سوی ملکوت اعلی پرواز نمود. 🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 🔹یک هفته بود که نامزد صالح بودم. یک هفته بود که تمام فکر و ذکرم شده بود صالح و دیدن او. همسایه بودیم و دیدارمان راحت‌تر بود. هر زمان دلتنگش می‌شدم با او تماس می‌گرفتم. یا روی پشت بام می‌آمد یا توی حیاط. خلاصه تمام وقت کنار هم بودیم.💑 🔸حس می‌کردم وابستگی‌ام به او لحظه به لحظه بیشتر می‌شد. آن روی سکه را تازه می‌دیدم. صالح سر به زیر و باحجب و حیا، به پسربچه‌ی پرشیطنتی تبدیل شده بود که مدام مرا با شیطنت‌ها و کارهای خارق العاده‌اش غافلگیر می‌کرد. تنها زمانی که به محل کار می رفت او را نمی‌دیدم.😔 🔹لابه لای دیدارهایمان خرید هم می‌کردیم.👗👠👛 قرار بود بعد از ماه صفر عقد کنیم. باورم نمی‌شد خواستگاری و نامزدی‌مان عرض یک هفته سرهم بیاید. 🔸چیزی به موعد عقدمان نمانده بود. با هم به خرید حلقه💍 رفتیم. سلما کار داشت و نتوانست همراهمان بیاید زهرا بانو هم بهانه‌ای آورد و ما را تنها به خرید فرستاد. بابا عابر بانکش را به من داد که حلقه‌ی صالح را حساب کنم. 🔷روسری سفیدم را مدل لبنانی بستم و چادر عربی را سرم انداختم و بیرون رفتم. صالح ماشینش🚙 را روشن کرده بود و منتظر من بود. سوار که شدم با لبخندی تحسین برانگیز😊 نگاهم کرد و گفت: ــ سلااااام خانوم گل...😍 حال و احوالت چطوره؟ خوش تیپ کردی خانومم... 🔸گونه هایم گل انداخت☺️ و چادرم را مرتب کردم. ــ سلام صالح جان. چشمات خوش تیپ میبینه... ــ تعارف که ندارم. این مدل روسری و چادر عربی بهت میاد. قیافتو تغییر داده. 🔹از توجه‌اش خوشحال بودم. نفسی عمیق کشیدم و گفتم: ــ نمی خوای حرکت کنی❓ ــ نمیذاری خانووووم. نمیذاری از دیدنت لذت ببرم.😒 'دنده را عوض کرد بسم ا... گفت و حرکت کرد. 🔸هر کاری کردم حلقه‌ی طلا برنداشت. اصلا متقاعد نشد. گفتم فقط یادگاری نگهش دار اما قبول نکرد. در عوض انگشتر نقره‌ای برداشت که نگین فیروزه نیشابوری داشت💍. 🔹من هم اصرار داشتم نقره بردارم اما اصرار صالح کارساز تر بود و به انتخاب خودش حلقه‌ی طلای سفید پر نگینی برایم خرید. واقعا زیبا بود اما از خرید حلقه‌ی صالح ناراضی بودم.😔 🔸ــ چیه مهدیه جان؟ چرا تو هم رفتی ــ مردم چی میگن صالح❓😔 ــ بابت چی؟ ــ نمیگن نتونستن یه حلقه درست و حسابی برا دومادشون بخرن؟ 🔹دستم را گرفت و گفت: ــ به مردم چیکار داری؟ طلا واسه آقایون حرومه. تو به این فکر کن.❌ 🔸اخمی ساختگی به چهره‌اش نشاند و بینی‌ام را فشار داد و گفت: ــ در ضمن... بار آخرت باشه که به حلقه‌ی من توهین می‌کنی خانوم خوشگله.😜 🔹راضی از رضایتش سکوت کردم و باهم راهی رستوران شدیم. خسته بودم و زیاد میلی به غذا نداشتم. سر میز شام به من خیره شد و گفت: ــ مهدیه جان... ــ جانم. 🔸ــ تصمیمی دارم. امیدوارم جیغ جیغ راه نندازی.😂 و ریسه رفت و سریع خودش را جمع کرد. بی صدا به او زل زدم که گفت: ــ بابا گفت آخر هفته مراسم عقد رو راه بندازیم. قراره با پدرت صحبت کنه. من نظرم اینه که... خب... یعنی... میشه اونجوری بهم زل نزنی❓😅 🔹دستمال را از روی میز برداشت و عرق پیشانی‌اش را پاک کرد. خنده‌ام گرفته بود. ما که محرم بودیم پس اینهمه شرم برای چه؟ سرم را پایین انداختم و گفتم: ــ اینجوری خوبه❓😏 ــ نه بابا منظورم این بود شیطنت نکن. به چشمام که زل می زنی دستپاچه‌ام می‌کنی. ــ ای بابا صالح، جون به لبم کردی. حرفتو بزن دیگه.😫 ــ باشه باشه... نظرم اینه که عقد و عروسی رو باهم بگیریم. 🔸لقمه توی گلویم پرید. کمی آب توی لیوان ریخت و مضطرب از جایش برخاست. با دست به او اشاره دادم که حالم خوب است. آرام نشست و سکوت کرد.😐 حالم که جا آمد طلبکارانه به او خیره شدم و گفتم: ــ تنهایی به این نتیجه رسیدی⁉️ 🔹موهای مرتبش را مرتب کرد و گفت: ــ خب چیکار کنم؟ طاقت این دوری رو ندارم. دوست دارم زودتر خانوم خونه‌ام بشی😅 ✍ ادامه دارد ... ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 👇👇 ➣ @MODAFEH14 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #قانون_سوم ◽️خدايا! اعتراف می‌كنم از اينكه مرگ را فراموش كردم و تعهد كردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم؛ حداقل هر شب قبل از خواب بايد دو ركعت نماز تقرب بخوانم. ⚠️ اگر به هر دليلی نتوانستم اين دو ركعت را بجا بياورم روز بعد بايد ۲۰ ريال صدقه و ۸ ركعت نماز قضا بجا بياورم. 《تاريخ اجراء ۱۳۶۹/۵/۲۶》 #قوانین_ده‌گانه #تزکیه_تهذیب‌نفس #شهید_سیدمجتبی_علمـــــدار  ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 #فرازےازوصیتنـــــامہ 《به امید ظهور نزدیک آقا صاحب‌الزمان》 ❥ #اےڪاش به کربلا می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش به کربلا نرسیده به اسرای کربلا می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش به خیمه آتش گرفته می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش به گوش پاره شده می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش به زنجیر در بدن فرو رفته می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش بـه خرابـه نشین شام می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش به سه ساله دلتنگ پدر می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش به تشت حامل سر مبارک می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش به خیزران به لب نشسته می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش به سه ساله به غم پدر نشسته می‌رسیدیم ... ❥ #اےڪاش به زینب در جوانی پیر شده می‌رسیدیم ... ■ولـی چـه حـیف که نرسیدیم ولی می‌دانیم که مادری هست که هنوز هم مدافع نـدارد می‌رویـم کـه ثابت کنیم که بانوان این آل‌الله مـدافع دارنـد و مـی‌رویم کـه ثابت کنیم این چنین است...  ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_سجـــــاد_دهقـــــان🌹 《ســــالروز ولادتـــــ》 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 ♨️ آی شربتـــــه... 🔶از تمرینات قبل از عملیات برگشته بودیم و از تشنگی له‌له می‌زدیم. دم مقر گردان چشممان افتاد به دیگ بزرگی که جلوی حسینه گذاشته شده بود و یکی از بچه‌ها با آب و تاب داشت ملاقه را به دیگ می‌زد و می‌گفت: آی شربته! آی شربته!...😍😋😋 🔷بچه‌ها به طرفش هجوم آوردند، وقتی بهش نزدیک شدیم دیدیم دارد می‌گوید: آی شهر بَده!... آی شهر بَده!!!😂😂 🔶معلوم شد آن قابلمه بزرگ فقط آب دارد و هر کس که خورده بود ته لیوانش را به سمتش می‌ریخت. یکی هم شوخی و جدی ملاقه را از دستش گرفت و دنبالش کرد...😱😂 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 🔺 #پوستـــــرشهـــــدایی #شماره⇦۸ #شھـــــادٺ پـــــرواز کردن نیســــٺ پـــــرواز شدن اســــــٺ... #شهید_احمـــــد_کاظمـــــی🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌾💚🌾 #شھــــداے‌مــــداح مداحان اهل بیت (ع) ⇩⇩ ☜《 #شهید_مسعـــــود_مـــــلا》 ☜《 #شهید_ابراهیـــــم_هـــــادی》 دهر بر محور حق و عدل می‌چرخد و تا تـــــو کربلایـــی نشوی تا ســـــلاح در کـــف نگیری و پـــــای در میــــدان ننهی و بر غربـت و مظلومیـــــت و جـــــراحـــــــــــــت و درد و سختی و شدت و اسارت صبـــــــــــــــــر نـَـــــــــورزی تو را به خیل عاشوراییــــان نمی‌پذیرند یاران حقیقی حسیـن ‌(ع) این دلاورانند نه آنکه در خانه عافیـــــت نشسته است و به زبان زیــارت عاشــــــورا می‌خواند #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
💚🕊  . . .❣ 🔸پرثمرترین‌ لحظات‌ِ عمر‌ما‌؛ لحظه‌های ایستاده به قنوتِ گدایی در سحرهای رمضان است🔸 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯