eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #چھارشنبـــــہ ☀️ ۹ مـــــرداد ۱۳۹۸ 🌙 ۲۸ ذی‌القعده ۱۴۴۰ 🌲 31 ژوئیــــــه 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاحَـــــےّیـاقَیـّــــوُمـ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام ڪاظم (ع) ▫️امام رضــــا (ع) ▫️امام جــواد ‌(ع) ▫️امام هــادی ‌‌(ع) #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا ڪلام #شهـدا دُرّ گوهرباری است که از عمق اقیانوس‌های دل آنان بیرون آمده است؛ آری گوهرهایی از سنخ ملڪوت. #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_مهدی_محمدحسین_یاغی🌹 معروف به کرّار }•° 📃 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ ▫️مادرم! مرا ببخش. رضایت تو مدخل بهشت است. دوست داشتم تو را در آغوش بگیرم و ببوسم اما هر بار خجالت می‌کشیدم و دور می‌شدم. حرارت دستانت شوق را در من بر می‌انگیزد. ▫️فرزندم! ای فرشته‌ام؛ ای بزرگترین دارایی که خداوند به من بخشید؛ ای شادی عمرم؛ ای گنج گران‌بهایم تو را با قلب و روحم در آغوش می‌کشم و شوقم را به تو منتتقل می‌کنم. ▫️آن زمان که احساس دلتنگی کردید، بیاید سر مزار من پیش من .. نیاز نیست حتما قرآن بخونید .. بیایید با من حرف بزنید .. شما را می‌بینم و و صدایتان را می‌شنوم و لبخندتان مرا تسلی می‌دهد. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|🍃🌸 #کلیپ 🎤آخریـــــن مصاحبـــــه‌ی شهیـد امـــــر بـــــه معـــــروف 《 #شهیـد_علـــــی_خلیلـــــی 》 🌸 به٘ عِشـ٘ـقِ لَب٘خـــَـن٘دِ آقـــــا😍 👈 نبینی از دستت رفتـــــه👌👌 #پیـشنهاد_ویــژه_دانـــلود💯 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_نوزدهم 《زندگی در ایران》 📌به
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《نذر چهل روزه》 📌همه رو ندید رد می‌کردم ... یکی از اساتید کلی باهام صحبت کرد تا بالاخره راضی شدم حداقل ببینمشون ... حق داشت ... زمان زیادی می‌گذشت ... شاید امیرحسینم ازدواج💞 کرده بود و یه گوشه سرش به زندگی گرم بود ... اون که خبر نداشت، من این همه راه رو دنبالش اومده بودم ... .😔 رفتم حرم و توسل🍃 کردم ... چهل روز، روزه گرفتم ... هر چند دلم❤️ چیز دیگه‌ای می‌گفت اما از آقا خواستم این محبت رو از دلم بردارن ... . خواستگارها💞 یکی پس از دیگری میومدن ... اما مشکل من هنوز سر جاش بود ... یک سال دیگه هم همین طور گذشت ... . اون سال برای اردوی نوروز🎊 از بچه‌ها نظرسنجی کردن ... بین شمال و جنوب ... نظر بچه‌ها بیشتر شمال بود اما من عقب نشینی نکردم ... جنوب بوی باروت💣 می‌داد ... . با همه بچه‌ها دونه دونه حرف زدم ... اونقدر تلاش کردم که آخر، به اتفاق آراء رفتیم جنوب ... از خوشحالی توی پوست خودم نمی‌گنجیدم ... .😍😃 هر چند امیرحسین از خاطرات طولانی اساراتش زیاد حرف نمی‌زد که ناراحت نشم ... اما خیلی از خاطرات کوتاهش توی جبهه برام تعریف کرده بود ... رزمنده‌ها، زندگیشون، شوخی‌ها، سختی‌ها، خلوص و ... تمام راه از ذوق خوابم💤 نمی‌برد ... حرف‌های امیرحسین و کتاب‌هایی📚 که خودم خونده بودم توی سرم مرور می‌شد ... . وقتی رسیدیم ... خیلی بهتر از حرف راوی‌ها و نوشته‌ها بود👌 ... برای من خارجی تازه مسلمان، ذره ذره اون خاک‌ها حس عجیبی داشت ... علی‌الخصوص طلائیه ... سه راه شهادت🌷 ... . از جمع جدا شدم رفتم یه گوشه ... اونقدر حس حضور شهدا🌷 برام زنده بود که حس می‌کردم فقط یه پرده نازک بین ماست ... همون جا کنار ما بودن ... .😭😔 اشک می‌ریختم😭 و باهاشون صحبت می‌کردم ... از امیرحسینم براشون تعریف کردم و خواستم هر جا هست مراقبش باشن ... ✍ ... ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 👇👇 ➣ @zahrahp ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{بسبجی ۱۶ ساله #شهید_علـــــی_عـــــرب🕊🌹}•° 🔴 بسیجــے ۱۶ سالہ لشڪر ۴۱ ثارالله ڪه در عملیـــــات کـــــربلای یـکـــ #ذره_ذره_در_آتش_سوخت_تا_عملیات_لو_نرود... 🔸کوله پشتی‌اش سنگین بود آرپیجی، نارنجک،… محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم در حال رفتن به جلو بودیم، اطرافمان میدان مین بود، آهسته، آهسته جلو می‌رفتیم، دشمن در فاصله ۲۰۰ متری ما بود با کوچکترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود،… 🔸ناگهان گلوله‌ای به کوله پشتی علی خورد، تمام نگاه‌ها چرخید طرف علی… اما کسی نمی‌توانست به او کمک کند، خرجی‌ها آرپیجی آتش گرفتند، فقط فرصت کرد نارنجک‌ها را از خودش جدا کند… 🔸خودم را به علی رساندم لباس علی، کوله پشتی‌اش سوخته و به پشت کمرش چسبیده بود؛ به سینه روی زمین دراز کشید دستش را جلوی دهانش گذاشته بود؛ نکند صدایش بلند شود و عملیات لو رود. 🔸اشاره کرد آب بهم بده، من چفیه‌ام را با قمقمه‌اش که در اثر گرمای آتش داغ شده بود خیس کردم و گذاشتم روی لب‌هایش. علی با دست آن را گرفت و به دهانش فشار داد و دیگر هیچ حرفی نزد و در همان حالت به دیدار معبود شتافت. 🔻تمام این اتفاق در چند دقیقه بود اما به وسعت زمان درس‌ها به ما می‌آموزد… که اگر انسان عشق واقعی به خدا را داشته باشد همه چیز، حتی سوختن را فراموش و فقط وصال معبود نهایت آرزویش است… #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #پوستر | #شهدایی #سرافرازان 💠 #مناجات‌نـــــامہ ⇩↯⇩ ◽️ای خدای بزرگ، ای آن که نمونه‌های بزرگ
°•|🍃🌸 | ⇩↯⇩ ◽️تلاش ڪنیـد تا مشمول صلـوات و رحمـت خـــــدا قرار بگیرید، اگر شمــا مشمول رحمت خــــدا قرار بگیرید به هیچ بن‌بســــت و گمراهی برنخواهید خـــــورد. °•{ســـــردار 🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_محمدصادق_قانصو🕊🌹}•° 🌸 #زندگینـــــامہ 🔸محمدصادق مصطفی قانصو به تاریخ اول فروردین ۱۳۷۶ شمسی در روستای «الدویر» در «لبنان» متولد شد. 🔸وی به تبعیت از پدرش، که در میادین نبرد با اشغالگران صهیونیست به مقام جانبازی رسیده بود، در نوجوانی به صفوف «مقاومت اسلامی لبنان» ملحق شد و مدتی پس از شروع نبرد در «سوریه» برای دفاع از مقدسات اسلامی در برابر تهاجم «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی»، به یگان‌های «مدافعِ حرم» پیوست. 🔸«محمد صادق» سرانجام به تاریخ ۹ مرداد ۱۳۹۴ شمسی، در منطقه‌ی عملیاتی «زبدانی» بال در بال ملائک گشود. پیکر پاک این جوان، پس از انتقال به زادگاهش، با استقبال پرشکوه و تاریخی پدر جانبازش مواجه شد و برگ خونین اما پرافتخار دیگری به شاهنامه‌ی مبارزات فرزندان «حضرت حیدر (صلوات الله علیه)» و درس آموخته‌گان «مکتب روح‌‌الله» اضافه شد. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #کلام_شهید 🍃 اگر یڪ روز فڪر #شهــــادت از ذهنـــــت دور شــــد و آن را فراموش ڪردے حتما فرداے "آن روز را روزه بگیر" °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_مصطفی_صدرزاده🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 🍃خداوندا فقط می‌خواهم شوم شهیـــــدِ راہ تـــــو خدایـــــا مرا بپذیر و در جمع قرار بده 🍃خداوندا روزی می‌خواهم ڪہ از همہ چیز خبری هست الا °•{ســـــردار 🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻مدافـــــع حـــــرم🔻 #شهید_فریـــــد_کاویـــــانی‌_لرد🌷 《ســـــالروز شهـــــادت》 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
⇧⇧ ☀️ ۱۰ مـــــرداد ۱۳۹۸ 🌙 ۲۹ ذی‌القعده ۱۴۴۰ 🌲 1 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام حســن عسڪری (ع) ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا اینگونه لبخندهاست! ڪه ما را دلبسته‌تان نموده دلبستــــــه‌ای بـــــی‌قــــــــــرار... بیقرار آن همه عشق و صفای جبهه‌هااا #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافـــــع حـــــرم 🕊🌹}•° 🔴 پدر در بازیهای کودکانه محمدهادی 🌱 محمد هادی تنها دو سال و نیم دارد و درک کاملی از مفهوم شهادت ندارد ولی تا حدی با لفظ شهید و شهادت آشنایی دارد. 🌱 پسرم خیلی به پدرش وابسته بود، یعنی وقتی از سرکار میآمد تا شب با پدرش بود، با هم تفنگ بازی می‌کردند، وقتی با تفنگ اسباب بازیش پدر را نشانه میگرفت ایشون بر زمین می‌افتادند و محمد هادی می‌گفت پدر شهید شد. 🌱 پسرم خیلی متوجه نیست که جسم پدرش نیست که بخواهد برگردد و با ما زندگی کند و انشاالله شهید کمکم می‌کند بتوانم پسرمان را خوب تربیت کنم، آن طور که خودش دوست داشت. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ 💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #بــرگـےازخــاطــراتــــ 🔴 دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله در جریان تفحص پیکر شهدا، پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود. ▫️خواندن بخشی از یادداشتهای این شهید ۱۶ ساله برای لحظاتی ما را به فکر فرو برد که کجائیم و چه می‌کنیم؟!!! ▫️گناهان یک روز او عبارت بودند از: ● سجده نماز ظهر طولانی نبود. ● زیاد خندیدم. ● هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد. ▫️راوی در سطر آخر افزوده بود که: دارم فکر می‌کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم… ! راوی 👈 جستجوگر نور #جستجوگران_نور #تفحص ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_بیستم 《نذر چهل روزه》 📌همه رو
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《دعوتنامه》 📌فردا، آخرین روز بود ... می‌رفتیم شلمچه ... دلم گرفته بود💔 ... کاش می‌شد منو همون جا می‌گذاشتن و برمی‌گشتن ... تمام شب رو گریه کردم ... .😭 راهی شلمچه شدیم ...برعکس دفعات قبل، قرار شد توی راه راوی رو سوار کنیم ... ته اتوبوس🚎 برای خودم دم گرفته بودم ... چادرم رو انداخته بودم توی صورتم ... با شهدا🌷 حرف می‌زدم و گریه می‌کردم توی همون حال خوابم برد ... .😴 بین خواب و بیداری ... یه صدا توی گوشم👂 پیچید ... چرا فکر می‌کنی تنهایی و ما رهات کردیم؟ ... ما دعوتتون کردیم ... پاشو ... نذرت قبول ... .🍃✨ چشم‌هام رو باز کردم ... هنوز صدا توی گوشم می‌پیچید ... .😳 اتوبوس🚎 ایستاد ... در اتوبوس باز شد ... راوی یکی یکی از پله‌ها بالا میومد ... زمان متوقف شده بود ... خودش بود ... امیرحسین من😍 ... اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ... .😭😭 اتوبوس🚎 راه افتاد ... من رو ندیده بود ... بسم الله الرحمن الرحیم ... به من گفتن ... شروع کرد به صحبت کردن و من فقط نگاهش👀 می‌کردم ... هنوز همون امیرحسین سر به زیر من بود ... بدون اینکه صداش بلرزه یا به کسی نگاه کنه ...👌 ✍ ... ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 👇👇 ➣ @zahrahp ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #پنج‌شنبه‌های_دلتنگی ◽️ #پنجشنبه ڪه می‌آید... ●•°باز دلتنـــــگ شهیـــــــدان می‌شوم ●•°بی قـــــرار یـــــاد یـــاران می‌شوم ●•°یــاد آنانی ڪه مجنـــــون بوده‌اند ●•°تشنه ارونـــد و ڪــــارون بوده‌اند #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 📃 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ #شهید_حمیـــــد_استبـــــرقی🕊🌹 ▫️جبهه را تقویت کنید و با آمدن به جبهه قدرت اسلام را به کفار نشان دهید و باقدرت به او بفهمانید که رهبر ما سالار شهیدان حسین بن علی (ع) است که با ۷۲ تن یار خود در راه اعتلای اسلام قطعه قطعه شد و با سرافرازی #شهید گشت و ننگ ذلت را نپذیرفت. ▫️ما پیرو ائمه‌ای هستیم که کشته شدن سعادتشان و #شهادت کرامتشان است. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #بــــرگــےازخاطــــراتــــــ ▫️یکبار از من پرسید: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه‌ات میمانی؟ ▫️گفتم: از همان ابتدای زمانی ڪه حقوقم را می‌گیرم؛ منتظرم ڪه موعد بعدی پرداخت حقوق ڪی میرسه! ▫️آهی از سر حسرت کشید و گفت: اگر مردم این انتظاری را ڪه به خاطر مال دنیا و دنیا می‌کشند، ڪمی از آن را برای #امام_زمان(عج) می‌کشیدند ایشان تا حالا #ظهور کرده بودند ... 🔻امـام منتظـر نــدارد😔 ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_محمـــــود_رادمهـــــر🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ #شهید_غلامعلی_پیچـــــک🕊🌹 ▫️جنازه من را روی مین‌ها بیندازید تا منافقین فکر نکنند که ما در راه خدا حتی از جنازه‌مان هم دریغ می‌کنیم، مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است.. ▫️بگذار بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی، بنام حکومت خمینی با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد. 《ما از سرنگونی نمیترسیم از انحراف میترسیم》 #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #شهیـــــدانہ نامشان در دنیــــــا " #شهیــد است و در آخرت #شفیــــع" بہ امیــــــد شفـــــاعتشــان... °•{مدافعان حرم #شهید_مرتضی_کریمـــــی🕊🌹 #شهید_مجید_قربانخانـــــی🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
mirdamad-shahadat-emam-javad-88-02.mp3
6.27M
🎧🎧🎧 #فایل_صوتی 📃 کدر شده آسمون . . . 🎤🎤 سیدمهدی #میرداماد 🔳 زمینه #جوادالائمه 🔳 شهادت #امام_جواد(ع)😭😭 #پیـشنهاد_ویــژه_دانـــلود💯 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴 🏴 🏴 #تسلیت ●از سینه‌ی پرسوز زمان خون می‌ریخت ●در بـــاور خاک بی‌امان خون می‌ریخت ●از زهر جفــا تشنه چو جان داد جــــواد ●از گوشه چشــم آسمان خون می‌ریخت ◼️شهـــــادت‌ امـام‌ جواد (علیـه‌السلام‌) تسلیت‌ باد ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #جمعـــــہ ☀️ ۱۱ مـــــرداد ۱۳۹۸ 🌙 ۳۰ ذی‌القعده ۱۴۴۰ 🌲 2 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #اَللَّهُـمَّ‌صَلِّ‌عَلی‌مُحَمَّـدٍﷺوَآلِ‌مُحَمـَّدﷺ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️حضرت بقیة‌الله الاعظم (عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا شـهادٺ‌↓ داستانــ ݥـاݩدگارِ•♡• آنـهایـے اَسـت ڪِـه فَـهمـیدند... 《 دݩیا جای ݥاݩدن نِیستـــــ 》 #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🏴 ــــــ 🏴 ــــــ 🏴 #شهادت‌جوانترین‌امام‌برشماتسلیت‌باد #بــربــال‌سخـــن‌امـــام 🌱نعمتى كه سپاسگزارى نشود، مانند گناهى است كه آمرزيده نشود. (نِعمَةٌ لا تُشكَرُ كَسَيِّئَةٍ لا تُغفَرُ) 🍁ميزان الحكمه جلد6 صفحه 13 { نشـــربمناسبتــــ #ســالــروزشهــــادتـــــــــ💔🍃} ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•|🍃🌸 °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_مهـــــدی_عزیـــــزی🕊🌹}•° ✍ #بر_بال_سخن 《 #ما_عزادار_حسينيم》 🔹هيچگاه از مال دنيا براط خودش چيزی نخواست. می‌گفتم تو آينده نمی‌خواهی؟ همه را نبخش! 🔹می‌گفت: اينها را كه می‌دهم برای خودم می‌ماند. بعد شهادتش تازه متوجه علت كارهای خير مهدی و احسان‌هايش شديم. 🔹هيچ وقت لباس نو نمی‌پوشيد. ميلاد و مراسم جشن‌ها، دو تا لباس رنگی داشت و باقی سال مشكی. يكبار گفتم: مهدی جان لباس رنگی بپوش، همه فكر می‌كنند كه ما عزاداريم. 🔹گفت: کی گفته ما عزادار نيستيم؟! ما تا قيام قيامت عزادار حسين(علیه السلام) و زهرا(سلام الله علیها) و فرزندانش هستيم. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_واقعی #رمان_عاشقانه‌ای_برای_تو 💖═══════💖═══════💖 #قسمت_بیست‌ویکم 《دعوتنامه》 📌فردا،
✨﷽✨ 💖═══════💖═══════💖 《غروب شلمچه》 📌اتوبوس توی شلمچه ایستاد ... خواهرها، آزادید. برید اطراف رو نگاه کنید ... یه ساعت دیگه زیر اون علم ...🏴 از اتوبوس🚎 رفت بیرون ... منم با فاصله دنبالش ... هنوز باورم نمی‌شد ... . صداش کردم ... نابغه شاگرد اول، اینجا چه کار می‌کنی⁉️ ... . برگشت سمت من ... با گریه گفتم:😭 کجایی امیرحسین⁉️... . جا خورده بود ... ناباوری توی چشم‌هاش موج می‌زد😳😳 ... گریه‌اش گرفته بود ... نفسش در نمی‌اومد ... . همه جا رو دنبالت گشتم ... همه جا رو ... برگشتم دنبالت ... گفتم به هر قیمتی رضایتت رو می‌گیرم که بیای ... هیچ جا نبودی ... .😔 اشک می‌ریخت😭 و این جملات رو تکرار می‌کرد ... اون روز ... غروب شلمچه🌅 ... ما هر دو مهمان شهدا🌷 بودیم ... دعوت شده بودیم ... دعوتمون کرده بودن ... . ✍ ⇩↯⇩ 💖═══════💖═══════💖 👇👇 ➣ @zahrahp ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯