🌸 ﷽ 🌸
#طنـــــز_جبھـــــہ
❤️ پسرخاله زن عموی باجناق
🔹یک روز سیدحسن حسینی از بچههای گردان رفته بود ته درهای برای ما یخ بیاورد. موقع برگشتن، عراقیها پیش پای او را با خمپاره هدف گرفتن، همه سراسیمه از سنگر آمدیم بیرون، خبری از سید نبود، بغض گلوی ما را گرفت بدون شک شهید شده بود.🌹😭
🔻آماده میشدیم برویم پائین که حسن بلند شد و لباسهایش را تکاند، پرسیدیم: «حسن چه شد⁉️»
🔸گفت: «با حضرت عزرائیل آشنا درآمدیم،👥 پسرخاله زن عموی باجناق خواهرزاده نانوای محلمان بود.😬
🔷خیلی شرمنده شد، فکر نمیکرد من باشم والا امکان نداشت بگذارد بیایم. هرطور بود مرا نگه میداشت!»😂😂😂
#لبخندهای_خاکی
#شوخ_طبعیها
#طنز
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🌷﷽🌷
#پروفایل⬆️
💚اینکه میگویم دمـــادم
مذهبیها عاشـــــقترند
💛با دلیــل میگویـــــم که
آنها واقعا عاشـــــقترند
💜هـــــر کـــــه الگویــــــش
مولا علی و فاطمه است
💙بریقین هم میتوان گفت
که آنها عاشــــــــــقترند
#مذهبی
#عاشق
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدونهم 👈این داستان⇦《 بیعرضه؟... 》 ــــــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدودهم
👈این داستان⇦《 اولاد نااهل 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📎بدون اینکه نفس بکشه بیوقفه حرف میزد ... و مادرم هم از این طرف تلاش میکرد تلفن📞 رو از دستم بگیره ...
بهت گفتم تلفن رو بده ...
🔹این بار اینقدر بلند گفت که عمه هم شنید ... ضربان قلبم خیلی بالا رفته بود 💓... یه قدم رفتم عقب ...
خوب ... میگفتید عمه جان ... چی شد ادامه حرفتون؟... دیگه حرف و سفارش دیگهای ندارید❓ ...
حسابی جا خورده بود ...😳
- مرد اگه مرد باشه چی؟ ... اون باید چطوری باشه؟ ... به مادر من که میرسید از این حرفها میزنید ... به شوهر خودتون که میرسید ... سر یه موضوع کوچیک ... دو تا برادرهاتون ریختن سرش زدنش ...😨
🔻- این حرف ها به تو نیومده ... مادرت بهت ادب یاد نداده توی کار بزرگترها دخالت نکنی❓ ...
🔸- اتفاقا یادم داده ... فقط مشکل از میزان لیاقت شماست ... شما لیاقت عروس نجیب و با شخصیتی مثل مادر من رو ندارید ... مادر خودتون رو هم اونقدر دق دادید که میگفت ... الهی بمیرم از شر اولاد نااهلم راحت بشم ...😔
🔹راستی ... زن دوم برادرتون رو دیدید؟ ... اگه ندیدید پیشنهاد میکنم حتما ببینید ... اساسی بهم میاید ...
این رو گفتم و تلفن📞 رو قطع کردم ... مادرم هنوز توی شوک بود ... رفتم توی حال، تلفن رو بزارم سر جاش ... دنبالم اومد...
🔻کی بهت گفت؟ ... پدرت؟ ...
خودم دیدمشون ... توی خیابون با هم بودن ... با بچههاشون ...
چشمهاش بیشتر گر گرفت 😨...
بچه هاش❓ ... از اون زن، بچه هم داره؟ ... چند سالشونه؟...
🔻فکر میکردم از همه چیز خبر داشته باشه ... اما نداشت ... هر چند دیر یا زود باید میفهمید ... ولی نه اینطوری و با این شوک ... بهم ریخته بود و حالا با شنیدن این هم حالش بدتر شد ... اون شب ... با چشمهای خودم ... خورد شدن مادرم رو دیدم ...⚡️😔😔
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#ازنســــݪفــــــاطمیــــــون↯↯
●°•|دل در پنــــــاه زینـــــب از
آوارگـی رست|•°●
●°•|پیمان یاری با ابالفضــــــل
علــی بســـــت|•°●
●°•|افراشت در هرسو به عزت
بیرق خـــــون|•°●
●°•|در هر کجـــا پیچید نـــــام
فاطمیــــــون|•°●
🔸🔹🔶🔷
🔻تیپــــــــ فاطمیــــون🔻
▒ مدافـــع حــــرم ▒
#شهیــد_روحاللــہ_امیــــرے 🌺
《ســــالــــروزشهــــادتــــ》🕊
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
📣📣#تــــوجــــــــــــــہ⇩⇩⇩📣📣
دوستانی که موفق نشدهاند
⇦( رمان مدافع عشق)
و ⇦(داستاننسلسوخته)
و ⇦(رمان بدون تو هرگز)
و ⇦(عاشقانهای برای تو)
و ⇦(عاشقانه دو مدافع)
و ⇦(مجنون من کجایی)
و ⇦(عشق که در نمیزند)
را از اول مطالعه کنند میتوانند با زدن بر روی هشتگ(#) رمان مورد نظر را از اول سرچ کرده و مطالعه نمایند....☺️
با تشکر
📚➼┅══┅┅───┄
👈 #رمان_مدافع_عشق
👈 #داستان_نسل_سوخته
👈 #رمان_بدون_تو_هرگز
👈 #رمان_عاشقانهای_برای_تو
👈 #رمان_عاشقانه_دو_مدافع
👈 #رمان_مجنون_من_کجایی
👈 #رمان_عشق_که_در_نمیزند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
➣ @Zahrahp
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
May 11
#فــرازے_از_وصیتنــــامــہ↯🔻↯
💚~بــارالــها!
من ماننـــد آن کسی هــستم که روز به روز خشکــ و فرسـوده میشود
💛از تو مـیخواهم که با آبی و نسیـــــم حیاتی، کویـــر دلم را دگـربار به دشت صحرایی پــرنشاط و بیگناه و بدون آلودگــی از همــه نظر پاکـــ گردانی و طـــــعم شیرین عبادت را به من نالایق بچشــانـــی.♡
🔶خــــــادم_الشھــــــدا
#شهیــــدمحمــــــدسلیــــمانــے🌹🍃
《ســالروزشهــــادتــــــــــ》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
shahid.ali.khalili.apk
1.9M
#نــــرمافــــزار_اندرویــــد
《شهیــد علــی خلیــلی》
شامل↯↯↯
🔻زندگینامه شهید
🔻خاطراتی از شهید
🔻نامه شهید به رهبر انقلاب
🔻گالری عکسهای شهید
#شهید_علی_خلیلی🌹🍃
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#نــــرمافــــزار_اندرویــــد 《شهیــد علــی خلیــلی》 شامل↯↯↯ 🔻زندگینامه شهید 🔻خاطراتی از شهید 🔻ن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅✨ ﷽ ✨🔅
#کلام_نور
🌺 قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى ۗ وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ
🍃 گفتاری پسندیده [در برابر نیازمندان] و گذشتی کریمانه [نسبت به بد زبانی و خشم آنان] بهتر از بخششی است که به دنبالش آزار باشد، و خداوند بی نیاز و بردبار است
#سوره_بقره_آیه_۲۶۳
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🌹🌸🌾
#بــر_بــــاݪ_سخــــن ↯♢↯
🔷《اگر چه چشم هایم و دست و پایم و سر و سینه ام را از من گرفتند اما یک چیز را نتوانسته اند بگیرند و آن ایمان هدفم است که عشق به الله و عشق حسین و رهبر و اسلام است...》
ـ~°~°~°~°~°~°~°~°~°~°~
#شهیــدحمیـدرضاپـورزرگــرے🌹🍃
《ســالروزشهــــادتــــــ♡》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃
#طنـــــز_جبھـــــہ
🔹شاید برای اولین بار بود که میخواست بین رزمندگان سخنرانی کند. چهره رسمی بخود گرفته بود و راست راست خود را به تریبون رساند و با جملات ادبی شروع به تمجید از رزمندگان کرد و میگفت:
🔺《درود بر شما رزمندگان، شما بسیجیها مرغان آغشته به عشقی هستید که جایتان در این دنیای خاکی تنگ است و روح پروازتان…. 》🕊
🔸حوصله همه سر رفته بود ولی به رسم ادب تحمل میکردیم تا سخنرانی تمام شد.
🔻مجری باید کسالت را از مراسم برمیداشت و چه خوب این کار را کرد.
او پشت تریبون رفت و گفت:
✅《آری، بسیجیان مرغان آغشته به عشقی هستند… که البته هیچگاه تخم نمیگذارند..》😍🕊
و همین کافی بود تا مجلس از خنده منفجر شود و حالت عادی بخود بگیرد.😂😂
#لبخندهای_خاکی
#شوخ_طبعیها
#طنز
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
✨﷽✨
#بر_باݪ_سخـــــن
💢 بر همه واجب است مطیع فرمایشات مقام معظم رهبری که همان #ولایت_فقیه میباشد، باشند.
🔻چون دشمنان اسلام کمر همت بستند تا ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند و مگذارید که یک بار دیگر هم شیعه و شیعیان تنها بمانند همچون تنهایی مولایمان حضرت علی و درد دلهایشان با چاه و مادرمان حضرت زهرا در بین در و دیوار و اربایم اباعبدالله الحسین در کربلا و …🍃✨
▒ مدافـــع حــــرم 🔻
#شهیــد_محمـــــد_اتابـــــه 🌹🍃
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدودهم 👈این داستان⇦《 اولاد نااهل 》 ـــــــــــــــــــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻
#قسمتــــ_صدویازده
👈این داستان⇦《 ۱۵ سال 》
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🖇دیگه نمیدونستم چی بگم ... معلوم بود از همه چیز خبر نداره ... چقدرش رو میتونستم بهش بگم؟ ... بعد از حرفهای زشت عمه ... چقدرش رو طاقت داشت اون شب بشنوه ...😳
یهو حالت نگاهش عوض شد ...
دیگه چی میدونی؟ ... دیگه چی میدونی که من ازش خبر ندارم❓ ...
چند لحظه صبر کردم ...
میدونم که خیلی خستهام ... و امشب هم به حد کافی برای همه خوب بوده ... فردا هم روز خداست ...🍃✨
نه مهران ... همین الان ... و همین امشب ... حق نداری چیزی رو مخفی کنی ... حتی یه کلمه رو ...😔
🔹از صدای ما، الهام و سعید هم از توی اتاق شون اومدن بیرون... با تعجب بهم زل زد ...😳
تو میدونستی❓...
🔸فکر کردی واسه چی پسر گل بابا بودی و من آشغال سر راهی؟ ... یه سر بزرگ مشکل بابا با من همین بود ... چون من میدونستم و بهش گفتم اگه سر به سر مامان بزاره و اذیتش کنه به دایی محمد میگم ... اونها خودشون ریختن سر شوهر عمه سهیلا و زدنش ... شیشههای ماشینش رو هم آوردن پایین ...🚘
🔻عمه، 2 تا داداش داشت ... مامان، 3 تا داره با پسرهای بزرگ خاله معصومه و شوهرش میشن 6 تا... پسرخالهها و پسرعموهاش به کنار ...
زیر چشمی به مامان نگاه کردم ... رو کردم به سعید ...😒
- اون که زنش رو گرفته بود ... اونم دائم ... بچه هم داشت... فقط رو شدنش باعث میشد زندگی ما بره روی هوا ... و از هم بپاشه ... برای من پدر نبود ... برای شما که بود ... نبود❓...
💢اون شب، بابا برنگشت ... مامان هم حالش اصلا خوب نبود... سرش به شدت درد میکرد🤕 ... قرص خورد و خوابید ... منم رفتم از بیرون ساندویچ خریدم ...🌭🌭
شب همه خوابیدن ... اما من خوابم نبرد ... تا صبح، توی پذیرایی راه میرفتم و فکر میکردم 🤔... تمام تلاش این چند سالم هدر رفته بود ... قرار بود مامان و بچهها هیچ وقت از این ماجرا با خبر نشن ...😐
🔹مادرم خیلی باشعور بود ... اما مثل الهام ... به شدت عاطفی و مملو از احساس ... اصلا برای همین هم توی دانشگاه، رشته ادبیات رو انتخاب کرده بود ... چیزی که سالها ازش میترسیدم ... داشت اتفاق میافتاد ...😱
🔸زن دوم پدرم از مخفی موندن خسته شده بود ... گفته بود ... بابا باید بین اون و مادرم، یکی رو انتخاب کنه ... و انتخاب پدرم واضح بود ... مریم، 15 سال از مادرم کوچکتر بود ...😳
۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰
#ادامــــــہ_داردـ ـ ـ
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
☘ ﷽ ☘
#سیـــــره_عملے_شھیـــــد
🔷 پیادهروی اربعین را چندین سال بود که انجام میداد. حتی کاروانهای زیارتی را ترتیب میداد و کسانی هم که بیبضاعت بودند را از هزینه شخصی خودش به زیارت میبرد.
🔹شهادتطلبی، شجاعت، ایثار و خدا ترسی حاج رضا زبانزد خاص و عام بود. طوری که در زمان جنگ همیشه در خودش آمادگی شهادت را حفظ کرده بود.
🔹از دهه شصت تا قبل از شهادتش مراسم غسل و کفن و دفن اموات را فیسبیلالله انجام میداد.
▒ مدافـــع حــــرم ▒
#شهیـد_حاجرضــــا_ملایـــــے 🌹🍃
《ســــالــــروزولادتــــــــ》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃
#فــــرازےازوصیتنــــامــہ⇩↯⇩
✍ خدایا ! وابستگی های دنیایی را از من دور کن و برایم بی ارزش قرار بده تا بتوانم زود از آن بگذرم.
🔹خدایا ! تو به من قدرت و توفیق دادی تا با دشمنان دین در سختترین شرایط بجنگم. پس ختم زندگی دنیاییم شهادت در راه خود (حق) باشد و در لباس سبز پاسداری، تا در کنار دوستان شهیدم آرام گیرم.
🔰ســـــردار والامقام
#شهید_سعیـــــد_قهـــــاری 🌹🍃
《ســــالــــروزولادتــــــــ》
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
﷽
#رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز
#زندگے_نامه
شهید سیدعلی حسینی
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ ••
🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸
#قسمت_بیستوهفتم
《 حمله زینبی 》
🖇بیچاره نمیدونست ... بنده چند عدد سوزن و آمپول💉 در سایزهای مختلف توی خونه داشتم ... با دیدن من و وسایلم، خنده مظلومانهای کرد و بلند شد، نشست ... از حالتش خندهام گرفت😁 ...
🔹- بزار اول بهت شام بدم ... وسط کار غش نکنی مجبور بشم بهت سرم هم بزنم ...😁
🔸کارم رو شروع کردم ... یا رگ پیدا نمیکردم ... یا تا سوزن رو میکردم توی دستش، رگ گم میشد ...
🔻هی سوزن رو میکردم و در میآوردم ... میانداختم دور و بعدی رو برمیداشتم ... نزدیک ساعت 3 صبح بود که بالاخره تونستم رگش رو پیدا کنم ... ناخودآگاه و بی هوا، از خوشحالی داد زدم ...😍😃
- آخ جون ... بالاخره خونت دراومد ...💉
🔹یهو دیدم زینب توی در اتاق ایستاده ... زل زده بود به ما ... با چشمهای متعجب و وحشت زده بهمون نگاه میکرد ... خندیدم و گفتم ...😳😁
🔸- مامان برو بخواب ... چیزی نیست ...
انگار با جمله من تازه به خودش اومده بود ...
🔻- چیزی نیست؟ ... بابام رو تیکه تیکه کردی ... اون وقت میگی چیزی نیست؟ ... تو جلادی یا مامان مایی؟ ... و حمله کرد سمت من ...😡😵
🔻علی پرید و بین زمین و آسمون گرفتش ... محکم بغلش کرد...
🔹- چیزی نشده زینب گلم ... بابایی مرده ... مردها راحت دردشون نمیاد ...
🍃سعی میکرد آرومش کنه اما فایدهای نداشت ... محکم علی رو بغل کرده و برای باباش گریه میکرد😭 ... حتی نگذاشت بهش دست بزنم ...
✨اون لحظه تازه به خودم اومدم ... اونقدر محو کار شده بودم که اصلا نفهمیدم ... هر دو دست علی ... سوراخ سوراخ ... کبود و قلوه کن شده بود ...😱😔
✍ ادامه دارد ...
•┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈•
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال🔰
👉 @MODAFEH14
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
🕊﷽🕊
#دݪنوشتـــــہ
🔴 دلخراشترین دلنوشتهی یک پسر برای شهیدان داخل مدرسه
🔻من میخواهم در آینده #شهید بشوم …
معلم پرید وسط حرف علی و گفت: ببین علی جان موضوع انشاء این بود که در آینده میخواهید چکاره بشید،
باید در مورد یه شغل یا کار توضیح میدادی !!! مثلا پدر خودت چه کاره است ؟
🔻آقا اجازه … #شهید …🌺
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
❣﷽❣
#دلنوشتـــــه
خدایا....❤ ️
هیچ نسبتی با #شـهــدا ندارم...
اما دلم به دلـشانـ💞 بند است
خون سرخشـان بد جوری پاگیرم کرده...
میدانم لایق #شهادت نیستم😔
اما آرزویش را داشـتن که عیب نیست
فریاد مـــــیزنم تو را
در لابلای نوشته هایم 📝
شاید انعکاسـش جواب تو باشد
اما میدانم پاســـــخم میدهی👌
وقتی شرمنده تر از همیشه بگویم
#شهدا_شرمنده_ام😔😔
#با_بصیرت_ها_لایق_شهادتند
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1
Narimani-bade-shohada.mp3
10.18M
🕊🌷🕊🌷🕊
🔴 شهدا بعد شما کاری نکردم...
●|خوش به حال شهدا که پر کشیدن
●| شور
●| کربلایی سید رضا نریمانی
●| توشه راهیان نور
#پیـشنهاد_ویــژه_دانـــلود💯
____✨🌹✨____
🆔 @shahidane1