eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #گذری_بر_زندگی_شهدا #شهید_محمودرضا_بیضـــــائی #قسمت_دوم ◽️اوایل دهه‌ی هفتاد وقتی تازه به محل آ
🔷🔹🔹 #گذری_بر_زندگی_شهدا #شهید_محمودرضا_بیضـــــائی #قسمت_سوم ◽️معمولا توی اتاق پذیرایی درس می‌خواندیم..... پذیرایی‌مان اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم و مواقعی که می‌خواستیم درس بخوانیم اجازه‌ی ورود به آن را داشتیم. ◽️یک شب بعد از نصف شب برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم محمودرضا قبل از من آنجاست، اما درس نمی‌خواند! ◽️به نماز ایستاده بود. آن موقع دوازده، سیزده سال بیشتر نداشت؛ جاخوردم، آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. ◽️فردا شب باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم؛ چند شب پشت سر هم همین طور بود..... یک شب حدود دو ساعت طول کشید!! ◽️صبح به او گفتم نماز شب خواندن برای تو ضرورتی ندارد، هم کسر خواب پیدا می کنی و صبح توی مدرسه چرت می‌زنی و همین که تو هنوز به تکلیف نرسیده‌ای و نماز واجب نداری چه برسد به نماز شب، آن هم این جوری..... ◽️صحبت که کردیم، فهمیدم طلبه‌ای در مورد فضیلت نماز شب برای محمودرضا صحبت کرده و محمودرضا چنان از حرفهای آن طلبه تحت تأثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه می‌داد..... ◽️بخاطر مدرسه‌اش، نهایتا مانع نماز شب او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند؛ ولی محمودرضا آن نمازها را واقعا با حال می‌خواند. ◽️هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم هست..... 👈 ادامه دارد ... #یاد_شهدا_با_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍃 🔻مــــــدافــــع حــــرم 🌹🍃 ↯↯ ♡《روی سنگ قبرم چیزی ننویسید واگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید“تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی “حتما چنین کاری بکنید چون من از روی پر نور و باجمال خجالت میکشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود ولی آن نوگلان پرپر روی دشتها و کوهها بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانکها له کردند…》♡ •{ بمنــــاسبتــــــــ 🍃🌹}• ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂 🍃 •‌{ مایہ سرافرازے و سربلندے پیـــــش پروردگــــــــاࢪ اســـــٺ}•✌️ ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از ⇩⇩ 🔻شهیــــد امنیـــــت🔻 #شهید_هادی_سهامــــی_زیبافر🌷 《سالروز شهـــــادت》 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #یکشنبـــــہ ☀️ ۱۹ خــرداد ۱۳۹۸ 🌙 ۵ شــــوال ۱۴۴۰ 🌲 9 ژوئـــــن 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاذَالْجَـــــلاٰل‌ِوَالاِڪْـــــرٰامْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امیرالمؤمنین علی (ع) ▫️حضرت فاطمة الزهرا (س) #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا ‌《تـو مقـدس‌تر از آنے ڪہ بہ دستـــم آیـے بہ وصــــ❤️ـــال تو بہ جــز پــاڪ شدن‌ راهــــــــے نیســـــٺ ...》 #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے🌷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔸 #شھیــدادواردو_آنیــــلــے(مہدی) 《همه چیز وابسته به #خداست پس وقتی که بخواهیم ارزش های اخلاقی را به عمل در آوریم #ثروتمندبودن در درجه دوم [اهمیت] است》 •{بمنــــاسبتــــــــ #ســالــــروزولادتــــــــــــ🌸🍃}• ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂 •{ #شھید_حاج‌حسین‌_خـرازی🍃🌹}• ⇦ #جنــــــــــگــــ [ معامله #باخــــداستــــ♡] #خــــدا⇦خریــــــدار... #مــــــــا⇦فــروشنــــــده #سنــــد‌⇦قــــــرآن #بـَھــــــــاء⇦بــھشتــــــــ♡ ⇦ #مانجنگیدیم ⇦ #دفاع‌کردیــم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🕊🌸 🕊🌸 🌸 🔻مدافـــــع حـــــرم #شهید_حاج‌عقیـــل_خلیلـــی‌پور💔🍃 💠 شهید حاج عقیل خلیلی زاده از شهدایی بود که همرزمان او در جبهه مقاومت سوریه با توسل به نام شهید، گره عملیات‌ها را باز می‌کردند و همچنین سردار سلیمانی این شهید را پیش قراول شهدای مدافع حرم نامیدند. •{ بمنــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــ🍃🌹}• ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_از_سوریه_تا_منا ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ #قسمت_هجدهم 🔹بعد از کمی سکوت خوابش برد
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 🔹ساکش آماده بود، انگار همیشه آماده‌ی مأموریت بود. هر چه اصرار می‌کرد استراحت کنم قبول نکردم. ناهار فسنجان درست کردم خیلی دوست داشت. به زهرا بانو و باباهم گفتم بیایند. 🔸توی اتاق تنها بودیم. کیفم را آوردم و تسبیح را به او نشان دادم. ــ صالح جان... این تسبیح📿 رو خانوم یکی از شهدای مدافع حرم بهم داده. دفعه‌ی قبلی که رفتی، باهاش برای سلامتیت صلوات می‌فرستادم، با خودت ببرش.😔 🔹دستم را بوسید و گفت: ــ ای شیطون😜 از همون موقع دلتو دادی رفت؟؟!! می‌خوام پیش خودت باشه که دوباره برا سلامتیم صلوات بفرستی.📿 🔸تسبیح را به تخت آویزان کردم. بغض داشتم و صالح حال دلم را می‌فهمید. دستش را زیر چانه‌ام گرفت و گفت: ــ قول میدم وقتی برگردم هر چقدر دوست داشتی مسافرت ببرمت. تو فقط منو ببخش. بخدا دست خودم نیست. اعلام اعزام کنن باید بریم.😕 🔹بغضم ترکید و توی آغوش مردانه‌اش جا گرفتم. تو فقط برگرد.😭 سالم و سلامت بیا پیشم من قول میدم ازت هیچی نخوام. مسافرت فدای یه تار موی تو. من صالحمو می‌خوام، صحیح و سالم... 🔸نوازشم کرد و آنقدر بی صدا مرا در آغوشش گرفت که خودم آرام شدم و از او جدا شدم و به آشپزخانه رفتم که غذا را وارسی کنم. همه هوای دلم را داشتند و زیاد پا پیچم نمی‌شدند. 🔹غذا خورده شد، چه خوردنی.😖 فقط حیف و میل شد و همه با غذایمان بازی می‌کردیم. حتی صالح هم میل چندانی نداشت. بخاطر دل من بیشتر از بقیه خورد اما مشخص بود که رفتارش تصنعی است. 🔸هر چه از لحظه‌ی بدرقه بگویم حالم وصف ناشدنی است. زیر لب و بی وقفه صلوات می‌فرستادم و آیة الکرسی می‌خواندم. قرآن و کاسه‌ی آب آماده بود. رفتم از توی اتاق کوله‌اش را بردارم که خودش آمد و گفت: سنگینه خوشگلم.😊 خودم بر می‌دارم. 🔹به گوشه‌ای رفتم و به حرکاتش دقیق شدم. چشمانم می‌سوخت و گونه‌ام خیس شد. هر چه سعی کردم نمی‌توانستم جلوی اشکم را بگیرم.😭😭 🔸مهدیه😔 تو رو خدا گریه نکن. بند دلم پاره میشه اشکت و می‌بینم. سریع اشکم را پاک کردم و لبخندی زورکی به لبم نشاندم.☺️ ــ قولت که یادت نرفته؟ برایم احترام نظامی گذاشت و گفت: ــ امر امر شماست قربان...👋🏻 🔹گونه‌اش را بوسیدم و گفتم: ــ آزاد...😘 و هر دو خندیدیم. میلی به خداحافظی نداشتیم. بی صدا دست هم را گرفتیم و از اتاق بیرون آمدیم. این بار بابا هم با پدر صالح همراه شد. برگشته بود و از توی شیشه‌ی عقب اتومبیل، آنقدر نگاهم کرد که پیچ کوچه را رد کردند. 🔸دلم فرو ریخت و سریع به داخل خانه و اتاقمان دویدم.💔 زجه زدم و های های گریه کردم. انگار بی‌تابی سلما اینبار به من رسیده بود. سری قبل، من محرم دلتنگی سلما بودم و حالا زهرا بانو و سلما هر چه می‌کردند نمی‌توانستند مرا آرام کنند. حالم خیلی بد بود و انگار اتاق برایم تنگ و تنگ‌تر می‌شد. روی تخت نشستم و چنگ انداختم به تسبیح.📿 🍃اللّٰهُمَ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدِاً وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ...🍃 ✍ ادامه دارد ... ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ 👇👇 ➣ @MODAFEH14 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🔷🔹🔹 🔺 #پوستـــــرشهـــــدایی #شماره⇦۱۲ 《 #شهــــــــــادت چشم نمےخواهـــــد دیـدن مےخواهـــــد》 #شهیـد_احمدرضـــــا_احـــــدی🌷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂🌸 🍂🌸 🌸 #ســـــردار‌رشید‌اسلام #شهید_داریــــوش_ریزونــــدی💔🍃 🔴پهلوانی که دشمن برای سرش جایزه گذاشت 💌 #فرازےازوصیتنـــــامہ از شما می‌خواهم اگر جسمم برگشت، در قبر، چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که کورکورانه به این راه نرفتم، دستانم را باز بگذارید تا راحت‌طلبان و دنیا‌پرستان ببینند که چیزی با خود به آن دنیا نمی‌برم و مشتانم را گره کنید، تا ملحدان و منافقان بدانند که حتی جسم بی‌جانم نیز نخواهد گذاشت، حتی لحظه‌ای آرامش به خود ببینند.. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯