eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #یکشنبـــــہ ☀️ ۲۷ مـــــــرداد ۱۳۹۸ 🌙 ۱۶ ذی‌الحجه ۱۴۴۰ 🌲 18 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاذَالْجَـــــلاٰل‌ِوَالاِڪْـــــرٰامْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امیرالمؤمنین علی (ع) ▫️حضرت فاطمة الزهرا (س) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا 🍃دلـم مے‌خواهد بہ زمـان ِشمــا تبعیــــد شـوم "وُفـور ِنعمت بود" #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافع حرم #شهید_مصطفی_نبـــــی‌لو🕊🌹}•° 🔴 آخرین #توصیه_شهید در مورد مدافعان حرم ◽️به ما نگویید مدافعـان حـــــرم؛ چون جنگ سـوریه و عراق که تمام شود به ما می‌گویند حالا که حرمی در خطر نیست حالا این‌ها چه کار می‌کنند؟ ما مدافعان حرم نیستیم. ◽️ما #زمینه‌ساز_ظهـــــور هستیم، ما تا ظهـــور آقا امام زمان(عج) به مبارزه ادامه می‌دهیم، حالا می‌خواهد سوریـه و عـــــراق باشد و یا جنــــــگ با خــود اسرائیـــــل در فلسطین اشغالی باشد. ◽️هر جا نـــــدای مظلومـــی بلند شود ما آنجاییم، هر جا که برای زمینـه‌سازی ظهـــــور آقــــا احتیاجی به ما باشد ما آنجاییم، پس از همین حالا یـاد بگیرید فقط نگویید مدافعان حـرم؛ چون شکر خدا امروز حرم‌ها در امنیت است. 《ما زمینه ساز ظهوریم》 °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #برگی_از_خاطرات ◽️گفته بود کارتهای دعوت عروسی رو پخـــش کنید برای عروســـــی خودم رو می‌رسونم ... 🔻خودش رو رسوند امــا چه رسوندنـــــی... °•{مدافع حرم #شهید_امیر_سیاوشــــی🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_پانزدهم _چاره اے نبود باید می‌رفت
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ _اومدم جواب بدم کہ آنتݧ رفت و قطع شد.... با خودم گفتم الانہ کہ ماماݧ نگراݧ بشہ چندبار شمارشو📱 گرفتم اما نمیگرفت اخمام رفتہ بود تو هم در تلاش بودم کہ سجادے اومد سمتم😱 _چیزے شده خانم محمدے❓ _فقط آنتـݧ رفت قطع شد فقط میترسم ماماݧ نگراݧ بشہ گوشیش📱 و داد بهم و گفت: بفرمایید مـݧ آنتـݧ دارم زنگ بزنید کہ مادر از نگرانے در بیاݧ تشکر کردم🙏 و گوشے و گرفتم تصویر زمینہ ے گوشے عکس یہ سربازے بود کہ رو بازوش نوشتہ بود" مدافعـــــــــاݧ حــــــــــــرم"🍃🕊 خیلے برام جالب بود _چند دیقہ داشتم رو صفحه رو نگاه میکردم... خندید😁 و گفت: چیشد❓زنگ نمیزنید❓ کلے خجالت کشیدم😅 شماره‌ے مامان و گرفتم سریع جواب داد: بلہ بفرمایید❓ سلام ماماݧ اسماء‌ام آنتـݧ گوشیم📱 رفت با گوشے آقاے سجادے زنگ زدم نگراݧ نباش تا چند ساعت دیگه میایم خدافظ✋ نزاشتم اصـلݧ حرف بزنہ میترسیدم یہ چیزي بگہ سجادے بشنوه بد بشہ😐 _گوشے سجادے و دادم و ازش تشکر کردم🙏 سجادے بلند شد و رفت سر هموݧ قبرے کہ بهم نشـوݧ داده بود نشست و گفت: خانم محمدے فکر کنم زیاد اینجا موندیم شما دیرتوݧ شد اجازه بدید مـݧ یہ فاتحہ‌اے🍃 بخونم و بریم _نصف گل‌هایے💐 رو کہ خریده بود و برداشتم با یہ بطرے آب و رفتم پیش سجادے روے قبر و شستم، گلها رو گذاشتم روش و فاتحہ‌اے خوندم سجادے تشکر کرد🙏 و گفت: نمیدونم چرا قسمت نیست ما حرفامون و کامل بزنیم.🤔 _بلند شدیم و رفتیم سمت ماشیـݧ🚙 در ماشیـݧ رو برام باز کرد سوار ماشیـݧ شدم خودش هم سوار شد و راه افتادیم تو راه پلاک همش تکون میخورد مـݧ کنجکاو‌تر میشدم کہ بفهم چہ پلاکیہ.🤔 دلم میخواست از سجادے بپرسم اما روم نمیشد هنوز.😅 سجادے باز ضبط و روشـݧ کرد ولے ایندفعہ صداے ضبط زیاد نبود مداحے قشنگے بود😭 "منو یکم ببیـݧ سینہ زنیمو هم ببیـݧ ببیـݧ کہ خیس شدم عرق نوکریمہ ایـ😭 دلم یہ جوریہ ولے پر از صبوریہ چقد شهید دارݧ میارݧ از سوریہ" اشک تو چشماے سجادے جمع شده بود😭 محکم فرموݧ و گرفتہ بود داشت مستقیم بہ جاده نگاه میکرد برام جالب بود چند دیقہ بینموݧ با سکوت گذشت تا اینکہ رسیدیم بہ داخل شهر اذاݧ و داشتـݧ میگفتـݧ جلوے مسجد🕌 وایساد سرش و برگردوند طرفم و گفت: با اجازتوݧ مـݧ برم نماز بخونم زود میام پیاده شد مـݧ هم پیاده شدم و گفتم مـݧ هم میام😁 _بعد از نماز از مسجد اومدم بیروݧ بہ ماشیـݧ تکیہ داده بود تا منو دید لبخند زد و گفت: قبول باشہ خانم محمدے تشکر کردم و گفتم همچنیـݧ🙏 سوار ماشیـݧ شدیم و حرکت کرد جلوے یہ رستوراݧ🏢 وایساد و گفت اگہ راضے باشید بریم ناهار بخوریم گشنم بود نگفتم و رفتیم داخل رستوراݧ و غذا خوردیم _وقتے حرف میزد سعے میکرد بہ چشمام👀 نگاه نکنہ و ایـݧ منو یکم کلافہ میکرد ولے خوشم میومد از حیایے کہ داشت.👌 _تو راه برگشت بہ خونہ بهش گفتم کہ هنوز خیلے از سوالاے مـݧ بے جواب مونده حرفم رو تایید کرده و گفت منم هنوز خیلے حرف دارم واسہ گفتـݧ و اینکہ شما اصلا چیزے نگفتید میخوام حرفاے شما رو هم بشنوم 😍 _اگہ خوانواده شما اجازه بدݧ یہ قرار دیگہ هم براے فردا بزاریم با تعجب گفتم: فردا❓زود نیست یکم از نظر مـݧ البتہ نظر شما هر چے باشہ همونہ گفتم باشہ اجازه بدید با خوانواده هماهنگ کنم میگم ماماݧ اطلاع بدݧ تشکر کرد رسیدیم جلوے در. میخواستم پیاده شم کہ دوباره چشمم افتاد بہ اوݧ پلاک حواسم بہ خودم نبود سجادے متوجہ حالت مـݧ شد و گفت:خانم محمدے ایشالا بہ موقعش میگم جریاݧ ایـݧ پلاک😂 و بہ خودم اومد از خجالت داشتم آب میشدم😓بدوݧ اینکہ بابت امروز تشکر کنم خدافظے کردم و رفتم کلید وانداختم درو باز کردم ماماݧ تا متوجہ شد بلند شد و اومد سمتم سلاااااااام ماماݧ جاݧ دستش و گذاشتہ بود رو کمرش و در اوݧ حالت گفت: _سلام علیکم خوش اومدے گونشو بوسیدم😘 و گفتم مرسے اومدم برم کہ دستم و گرفت و گفت کجا❓ازدستت عصبانیم خودمو زدم بہ اوݧ راه ابروهام و بہ نشانہ‌ے تعجب دادم بالا و گفتم: عصبانے براے چی❓ماماݧِ اسماء و عصبانیت❓شایعست باور نکـن ماماݧ جاݧ حرفایے میزنیا نتونست جلوے خندش و بگیره خبہ خبہ خودتو لوس نکـݧ بیا تعریف کـݧ چیشد اصـلݧ چرا رفتہ بودید بهشت زهرا😁❓ اومدم کہ جواب بدم تلفـݧ☎️ زنگ زد خاله‌ام بود. نجات پیدا کردم و دوییدم سمت اتاقم......🏃‍♀🏃‍♀ 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🍃🌸 #فرازی_از_وصیتنامه #شهید_غلامعلی_چرخنــــده🕊🌹 ◽️«خـــــدایا، خـــــدایا، تکه‌تکه‌ام کن و تکه‌هایم را به مادرم نرسان که او مــادر وهـــــب است و بدنـــــم را بســــوزان و خاکسترم را به صبـا بده تا چون صحابه عزیز پیامبر (ص) به فــــرات و دجلـــــه بپیوندم» ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{فرمانده مدافــــع وطــــن #شهید_شکرالله_فــــولادی🕊🌹}•° 🔴 فرمانده مردمی بودن یعنی چی... ◽️خیلی جاها رئیس و فرمانده بود ولی مردمی بود، اگر کسی اشتباه می‌کرد جوانب کار را می‌سنجید. صدها پرونده‌ای که باید به دادگاه می‌رسید را در همان کلانتری، سازشی، حل و فصل می‌کرد و اجازه نمی‌داد اختلافات بیخ پیدا کنند. ◽️برای جوانهایی که سر و کارشان به کلانتری می‌افتاد خیلی دل می‌سوزاند و تا آنجایی که می‌توانست راهنمایی‌شان می‌کرد. ◽️شهید شکرالله فـــــولادی فرمانده انتظامی قائمیـــه در استان فارس ۲۷ مرداد ۹۳ در درگیری با قاچاقچیان به #شهادت رسید. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #قسمت_پنجم ⬇️ 🔴 #نخستین_منزل ◾️ #نام_منزل⇦《بستان ابن معمّر (ابن عامر) به بطن نخله نیز مشهو
‌°•|🍃🌸 ⬇️ 🔴 ◾️ ⇦《تنعیم》 ◽️ ⇦این نام برگرفته از کوهی است به نام «ناعم» که در سمت چپ این منطقه است. ◽️ ⇦ همان روز هشتم ذی‌الحجه، ۱۸ شهریور ماه، ۵۹ شمسی ◽️ ⇦چند ساعت ◽️ ⇦داشتن درختان و نخل زاران، داشتن آب کافی ◽️ ⇦برخورد با کاروان بحیربن ریسان که کالاهایی را برای تبریک آغاز حکومت یزید به شام می‌فرستاد. امام دستور مصادره‌ی کالاها را صادر کرد. بار این شتران زعفران و حلّه و لباس بود. امام به شترداران فرمود هرکس با ما بیاید کرایه و لباس او را می‌پردازیم و هر کس بخواهد به یمن بازگردد به اندازه ی مسیر طی شده کرایه‌اش را خواهیم پرداخت. گفته‌اند در این منزل عبدالله بن عمر (فرزند خلیفه‌ی دوم) با امام ملاقات کرد و امام را از رفتن به کوفه بر حذر داشت و به امام گفت: به خدا می‌سپارمت، تو در این راه کشته می‌شوی و سه بار ناف امام را بوسید؛ احتمال است که دیدار کننده عبدالله مطیع باشد نه عبدالله عمر، در این دیدار اشاره به طومارها و نامه‌های همراه امام شده است. 🔘➼‌┅══┅┅───┄ 🔴 ◾️ ⇦《صفاح》 ◽️ ⇦به کناره و حاشیه کوه می‌گویند. معلوم می‌شود این ناحیه در دامنه کوه است. ◽️ ⇦احتمالا روز بعد یعنی نهم ذی‌الحجه امام به این محل وارد شده‌اند. (معادل ۱۹ شهریور ماه ۵۹ شمسی) ◽️ ⇦توقف امام در این محل کوتاه بوده است. ◽️ ⇦کنار جاده و مسیر اصلی بود. سمت چپ راه کسانی که از مُشاش وارد مکه می‌شدند. ویژگی مناطق کوهستانی را داشت. ◽️ ⇦۱. امام را در این منزلگاه با سپر بر دوش دیده بودند و قبایی بر شانه. از زبان فرزدق است که: لقیتُ الحسین بارض الصفاح، علیه الیلامق و الدّرق ۲. عبدالله بن عمروبن عاص در این محل سراپرده‌ای داشت. گویا فرزدق در این محله با عبدالله دیدار داشته است. ۳. برخی ملاقات فرزدق را با اباعبدالله در این منطقه دانسته‌اند که دقیق به نظر نمی‌رسد. ۴. امام در سخنانی کوتاه تسلیم خود را در برابر قضا و اراده‌ی الهی بیان کرد. ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{بسیجی دلاور #شهید_امیرحسین_صاحب‌هنر🌹}•° 🔴 عکسی که کمتر کسی آن را ندیده است و بیانگر این معناست "جوانان مؤمن و متدین بسیجی، با تعقل و تفکر و بر اساس ارزشها و اندیشه‌های ناب اسلامی، جهاد در راه خدا را در سایه توسل به ائمه اطهار و معصومین علیهم السلام و پیروی از ولایت فقیه انتخاب کردند. ◽️اهل قرائت و تلاوت قرآن بود. از هر فرصتی برای حفظ سوره‌های قرآن استفاده می‌کرد. ریشه‌های اعتقادی امیرحسین، قرآنی بود. دنبال کسب هنر خوشنویسی و نقاشی بود. تصویر امام موضوع اکثر نقاشیهایش بود، خط هم که می‌نوشت همه‌اش شعارهای انقلابی و جملات معنوی بود. ◽️از سپاه عازم جبهه شد؛ علاوه بر سلاح، قلم نیز به دست گرفت و به خطاطی و نقاشی در جبهه‌ها پرداخت، تابلوهای زیبایی نوشته و در جاده‌های مناطق عملیاتی نصب می‌کرد. ◽️ابتکارات زیادی داشت از جمله : ترسیم تصویر امام روی تانکرهای نفت جزیره لاوان و نوشتن عبارت زیبای "سقای دشت کربلا" روی تانکر های آب. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #دلنوشته پنجـــــره زیبـــــاست اگـــــر بگذارنــــد چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند من از اظهار نظرهای دلــــــــــم فهمیدم عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند و خدا عاشـــــ❤️ـــــق او شد.. °•{حجت خدا #شهید_محسن_حججی🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻مدافــــع امنیــــت🔻 #شهید_عباسعلی_جوهری_نعیمی🌷 《ســـــالروز ولادت》 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯