eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|🌿🌹 #مدافع_‌حرم #حُر_مدافعان #شهید_مجید_قربان‌خانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #برگی_از_خاطرات ◽️مجید هیچ وقت اهل نماز و روزه و دعا نبود‌، اما سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد‌، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می‌خواند و حتی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند، خودش همیشه می‌گفت نمی‌دانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده‌ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم. ◽️در این مدتی که دچار تحول روحی و معنوی شده بود همیشه زمزمه لبش «پناه حرم، کجا می‌روی برادرم» بود؛ همیشه ارادت خاصی به حضرت زینب (سلام الله علیها) داشت. راوی 👈 خواهر شهید #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #مدافع_‌حرم #شهید_رحیم_کابلی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #وصیت_شهید ◽️شب‌های جمعه مرا هم به یاد بیاورید و در حق بنده دعا کنید. در صورت رضایت هر بزرگواری می‌تواند برایم یک روز روزه و ۱۷ رکعت نماز (یک روز کامل) به جا آورد ممنون می‌شوم. #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #مدافع_حرم #شهید_تاسوعای_حسینی #شهید_مصطفی_صدرزاده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #دلنوشته ▫️نگاهم کن و کمی از عشقت را در جانم بنشان... ▪️برای دل کندن از زمین... ▫️برای رفتن و حرکت کردن... ▪️برای عاشق شدن... ▫️برای پرواز دوباره به سوی آسمان... ▪️از همه خسته و زمین‌گیرم نگاهم کن که نگاهت مثل همیشه بلندم میکند و جانی دوباره می‌بخشد... #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻دفاع مقدس🔻 #شهید_علی_جعفری‌نیا🌷 《سالروز شهادت》 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_حسینی #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #دوشنبـــــہ ☀️ ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ 🌙 ۱۶ محـــرم ۱۴۴۱ 🌲 16 سپتامبر 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاقٰاضِـــــے‌َالْحٰاجٰاٺـــــ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام حســن (ع) ▫️امام حسین (ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا 🔹دلمان تنگ شما شده است .. برای سنگرتان... برای حسینیه گردان... برای عزاداری‌های بی‌ریایتان... برای شال عزایی که تا آخر محرم به کمر می‌بستید... 🔹کربلا را شما تکرار کردید .. .... #ســــــلامــ #صبحتون_حسینـی #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #تخریبچی #شهید_مرتضی_آقایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #فرازی_از_وصیتنامه ◽️خدایا من آرزوی شهادت دارم و از تو می‌خواهم شهادتم را به وسیله‌ی اصابت تیر به قلبم که برای امام حسین(علیه السلام) می‌تپد، قرار دهی تا شرمنده‌ی او نباشم و قلبم فدای قلب حسین(علیه السلام) شود. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_چهل‌ودوم علے بے حوصلہ و ناراحت یہ
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ چونم و گرفت و سرمو آورد بالا اشک تو چشماش حلقہ زده بود😢 سوالشو دوباره تکرار کرد ایندفعہ یہ بغضے تو صداش بود طاقت نیوردم دستشو گرفتم و گفتم: قبول میکردم علے مثل الاݧ کہ... کہ چے❓❓ بغضم ترکید، توهموݧ حالت گفتم، مثل الاݧ کہ راضے شدم برے...😭 باورم نمیشد ایݧ حرفو مݧ زدم ؟؟ کاش میشد حرفمو پس بگیرم کاش زماݧ فقط یکدیقہ بہ عقب برمیگشت علے اشکامو😭 پاک کرد و سرم و چسبوند بہ سینش دوباره صداے قلبش💗 میشنیدم پشیموݧ شدم از حرفے کہ زدم تو دلم گفتم: الاݧ وقت در آغوش گرفتنم نبود علے، دارے پشیمونم میکنے، چطورے ازت دل بکنم چطورے؟؟؟😔😭 با صداش بہ خودم اومدم. اسماء اینطورے راضے شدے؟؟؟ با گریہ و اشک؟؟؟ با چشماے غمگیـݧ؟؟؟😭 فایده‌اے نداشت مـݧ حرفمو زده بودم نمیتونستم پسش بگیرم. ازش جدا شدم سرمو انداختم پاییـݧ و گفتم: مـݧ تصمیممو گرفتم...😔 فقط بگو کے میخواے برے؟؟؟ بگو بہ جوݧ علے راضیم برے؟؟ إ علے گفتم راضیم دیگہ ایـݧ حرفا ینے چے⁉️ ݧه بگو بہ جوݧ علے علے دارے پشیمونم میکنیا 😣 دیگہ چیزے نگفت ... علے نمیخواے بگے کے میخواے برے؟؟ آهے کشید و آروم گفت: جمعہ شب پس واقعیت داشت رفتنش تو ایـݧ یکے دو ماه دنبال کاراش بود...😔 بہ من چیزی نگفته بود چرا؟؟؟؟؟ احساس کردم سرم داره گیج میره نشستم رو صندلے و چشمامو بستم 😑 زماݧ از دستم خارج شده بود نمیدونستم چند روز تا رفتنش مونده باصداے آروم کہ کمے هم لرزش قاطیش بود پرسیدم: علے امروز چند شنبست⁉️ چهارشنبہ فقط سہ روز تا رفتنش زماݧ داشتم. باید چیکار میکردم؟؟ ما هنوز عروسے هم نکرده بودیم قرار بود تولد امام رضا عروسیمونو بگیریم و ماه عسل بریم پابوس آقا.😔 جلوے چشمام سیاه شد از رو صندلے افتادم دیگہ چیزے نفهمیدم.. چشمامو باز کردم همہ جا سفید بود یادم نمیومد چہ اتفاقے افتاده و کجام از جام بلند شدم اطرافمو نگاه کردم هیچ کسے نبود تازه متوجہ شدم کہ بیمارستانم...🏥 با سرعت از تخت اومدم پاییـݧ و سمت در اتاق حرکت کردم، متوجہ سرم تو دستم نشده بودم ،سرم کشیده شد،سوزنش دستم و پاره کردواز دستم خارج شد💉 سوزش شدیدے و تو تمام تنم احساس کردم آخ بلندے گفتم، سرم گیج رفت و افتادم زمیـݧ پرستار با سرعت اومد داخل اتاق رو زمیـݧ افتاده بودم لباسم و کف اتاق خونے شده بود ترسید و با صداے بلند بقیہ پرستارها،رو و صدا کرد😱😲 از زمیـݧ بلندم کردݧ و لباسامو عوض کردݧ و یہ سرم دیگہ وصل کردݧ از پرستار سراغ علے و گرفتم گفت رفتـݧ دارو هاتونو بگیرݧ الاݧ میاݧ مگہ چم شده ⁉️ افت فشار شدید و لرزش بدݧ اگہ یکم دیرتر میاوردنتوݧ میرفتیـݧ تو کما خدا رحم کرده.😳 لبم و گاز گرفتم و یہ قطره اشک از گوشہ ے چشمم روے بالش بیمارستاݧ چکید.😢 علے با شتاب وارد اتاق شد چشماش قرمز شده بود و پف کرده بود معلوم بود هم گریہ کرده😭 هم نخوابیده بغضم گرفت.خستہ شده بودم از بغض و اشک کہ ایـݧ روزا دست از سرم بر نمیداشت .خودمو کنترل کردم کہ اشک نریزم اومد سمتم رو بہ پرستار پرسید: چیشده خانم⁉️ چیزے نشده پس همکاراتوݧ... پرستار حرفشو قطع کرد و خیلے جدے گفت از خودشوݧ بپرسید آمپول آرام بخشے رو داخل سرم زد و از اتاق رفت بیروݧ... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 #مدافع_‌حرم #شهید_حسن_غفاری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #کلام_شهید ◽️همیشه می‌گفت دوست دارم با زبان روزه و تشنه لب مثل آقا اباعبدالله شهید شوم و اگر فرصتی باشد با خون خودم بنویسم "‌قائدنا خامنه‌ای‌". ◽️و از طرفی می‌گفت: دوست دارم چهره من را غیر از این که حالا هستم ببینید، و سفارش می کرد اگر من شهید شدم نگذار بچه‌ها صورت من را ببینند. ◽️همان شد که حسن می‌خواست، با زبان روزه، و بر اثر خمپاره شهید شدند که از صورتش چیزی باقی نمانده بود.. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
‌°•|🌿🌹 #مدافع_‌حرم #حجت_خدا #شهید_محسن_حججی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #دلنوشته ◽️گاهے یـڪ نگاه آنقدر مهربـــان است که چشــم هرگز رهایش نمی‌کند ◽️گاهے یڪ رفاقت آنقــدر ماندگار است که زمـــــان حریفش نمی شود ◽️و گاهے یڪ نفــر آنقدر عزیز است ڪه قلـب رهایش نمی‌کند... #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #شهید_بهرام_پوراسفندیاری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #سیره_شهید ◽️بهرام فرد معتقد به اسلام و علاقمند به خدمتگزاران جمهوری اسلامی و عاشق امام بود، بیشتر وقتها روزه می‌گرفت و به مادرش که از ایشان سوال کرده بود چرا اینقدر به خودت فشار می آوری و شبها نماز و روزها را روزه می‌گیرید می‌گفت: 《با عبادت انسان کامل می‌شود و قابل شهادت می‌گردد》و در میان اقوام همیشه بیشتر سکوت ملایمی داشت و بیشتر عمل می کرد تا حرف بزند. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 👆👆 🔸 به دنبال بی تفاوتی مسؤولان بازگشت نام بر تارک کوچه‌ پس کوچه‌های شهر توسط جوانان 💔🍃 🌹🍃 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #شهیدانه ◽️راوی می‌گفت : دختر دانشجو اومده بود کنار این عکس زیرش امضا زده بود ... 《ای سر و پا من بی سر و پا کنار عکس تــــــــــو تازه خودم و پیدا کردم》 #شوق‌_پرواز‌_بده‌_روح‌_زمین‌گیر‌_مرا #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻مدافـــــع حـــــرم🔻 #شهید_جهانپور_شریفی🌷 《سالروز شهادت》 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_حسینی #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #سه‌شنبـــــہ ☀️ ۲۶ شهریور ۱۳۹۸ 🌙 ۱۷ محـــرم ۱۴۴۱ 🌲 17 سپتامبر 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یااَرْحَـــــم‌َالرّاحِمیـــــٖنْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام سجـاد (ع) ▫️امام باقــــر (ع) ▫️امام صادق (ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا تو عجب تنگه‌ی عابِرڪُشی اے #مَعبــَـــــرِ_عِشــــــــــق ڪه به جز ڪشته‌ی عاشـق نڪند از تـــــو عبـــــور ...! #ســــــلامــ #صبحتون_حسینـی #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #مهندس #شهید_مصطفی_ابراهیمی_مجد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #فرازی_از_وصیتنامه ◽️بگذاريد بعد از مرگم بدانند كه همانطور كه اساتيد بزرگمان می‌گفتند 《نوكر محال است صاحبش را نبيند من نيز صاحبم را، محبوبم را ديدار كردم》 ◽️از آن ديدار به بعد چون ديگر تا اين لحظه او را نديده‌ام؛ تمام جگرم سوخته است و اكنون به جبهه می‌روم تا پيروزی اسلام را نزديك سازم و راه را جهت ظهور آن حضرتش باز سازم و اميدوارم كه آن حضرت حكومتش را در زمان حياتم ببينم. ◽️و خدايا اگر مرگ بين من و او حائل شد مرا از قبر خارج ساز، هنگاميكه ظهور آن حضرت انجام گرفت در حاليكه كفن بر تن دارم و ... ◽️بدانيد كه امام زمانمان حی و حاضر است و او پشتيبان همه شيعيان می‌باشد. از ياد او غافل نگرديد. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_چهل‌وسوم چونم و گرفت و سرمو آورد
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ علے صندلے آورد و کنارم نشست لبخندے بهم زد😊 و گفت: خوبے اسماء؟؟میدونے چقد منو ترسوندے؟؟😳 حالا بگو ببینم چیشده بود مݧ نبودم؟؟ لبخند تلخے زدم😏 و گفتم:‌ مݧ چرا اینجام علے؟؟ازکے؟؟؟الاݧ ساعت چنده⁉️ هیچے یکم فشارت افتاده بود دیروز آوردیمت اینجا، نگراݧ نباش چیزے نیست ساعت ۴ بعدازظهره.. مامانم اینا کجاݧ❓ ایـݧجا بودݧ تازه رفتݧ علے امروز پنج شنبست باید بریم بهشت زهرا🌷🍃 تا فردا هم زیاد وقت نیست بریم... با تعجب نگاهم کرد😳 و گفت: یعنے چے بریم؟؟؟ دکتر هنوز اجازه نداده بعدشم مݧ جمعہ جایے نمیخوام برم.. بہ حرفش توجهے نکردم سرمم یکم مونده بود تموم بشہ از جام بلند شدم. سرمو از دستم درآردم و رفتم سمت لباسام👖👚 اومد سمتم،اسماء دارے چیکار میکنے؟؟بیا بخواب💤💤 علے مـݧ خوبم ،برو دکترم و صدا کـݧ اجازه بگیریم بریم... کجا بریم اسماء⁉️ چرا بچہ بازے در میارے؟؟؟ بیا برو بخواب سرجات... علے تو نمیاے خودم میریم، لباسامو برداشتم و رفتم سمت در ، دستم و گرفت و مانع رفتنم شد⛔️ آه از نهادم بلند شد، دقیقا هموݧ دستم کہ سوزݧ سرم 💉، زخمش کرده بود و گرفت دستم و از دستش کشیدم و شروع کـردم بہ گریہ کردݧ😭 گریم از درد نبود از، حالے کہ داشتم بود درد دستم و بهانہ کردم اصلا منتظر یہ تلنگر بودم واسہ اشک ریختـݧ علے ترسیده بود و پشت سر هم ازم معذرت خواهے میکرد😔 دکتر وارد اتاق شد رفتم سمتش ،مثل بچہ‌ها اشکام😭 و با آستیݧ لباسم پاک کردم و رو بہ دکتر گفتم: آقاے دکتر میشہ منو مرخص کنید ؟؟ مݧ خوب شدم دکتر متعجب😳 یہ نگاه بہ سرم نصفہ کرد یہ نگاه بہ مـݧ و گفت: اومده بودم مرخصت کنم اما دخترجاݧ چرا سرم و از دستت درآوردے؟؟ چرا از جات بلند شدے⁉️ آخہ حالم خوب شده بود😊 از رنگ و روت مشخصہ با ایـݧ وضع نمیتونم مرخصت کنم ولے مـݧ میخوام برم. تو خونہ بهتر میتونم استراحت کنم🛌 با اصرارهاے مݧ دکتر بالاخره راضے شد کہ مرخصم کنہ علے یک گوشہ وایساده بود و نگاه میکرد اومد سمتم و گفت بالاخره کار خودتو کردے ⁉️ لبخندے از روے پیروزے زدم😊 کمکم کرد تا لباسامو پوشیدم و باهم از بیمارستاݧ رفتیم بیروݧ بخاطر آرام بخشے کہ تو سرم زده بودݧ یکم گیج میزدم سوار ماشیـݧ🚙 کہ شدیم بہ علے گفتم برو بهشت زهرا... چیزے نگفت و بہ راهش ادامہ داد. تو ماشیـݧ خوابم برد😴 ،چشمامو کہ باز کردم جلوے خونہ بودیم پوووووفے کردم و گفتم : علے جاݧ گفتم کہ حالم خوبہ ،اذیتم نکـݧ برو بهشت زهرا🌷🍃 خواهش میکنم آهے کشید و سرشو گذاشت رو فرموݧ و تو هموݧ حالت گفت: اسماء بہ وللہ مـݧ راضے نیستم😔 بہ چے؟؟ ایـݧ کہ تو رو، تو ایݧ حالت ببینم .اسماء مـݧ نمیرم کے،گفتہ مـݧ بخاطر تو اینطورے شدم، بعدشم اصلا چیزیم نشده کہ ، مگہ نگفتے فقط یکم فشارت افتاده❓ سرشو از فرموݧ بلند کرد و تو چشمام نگاه کرد👀 چشماش کاسہ‌ے خوݧ بود طاقت نیوردم ، نگاهم و از نگاهش دزدیدم😑 ماشیـݧ رو روشـݧ کرد و حرکت کرد تمام راه بینموݧ سکوت بود . از ماشیـݧ🚙 پیاده شدم، سرم گیج میرفت اما بہ راهم ادامہ دادم ... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 #شهید_عبدالمجید_صدف‌ساز ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #برگی_از_خاطرات ◽️یک هفته قبل از عملیات فتح‌المبین من و برادرم و خواهرم در منزل بودیم که مجید با تبسم خاصی که بر لب داشت به مادرم گفت: «من مثل علی‌اکبر امام حسین(علیه السلام) شهید می‌شوم» ◽️بعد دستش را روی سرش گذاشت و ادامه داد: «تیر عراقی‌ها به سر و چشمم می‌خورد، مادر مرا ببخش که این حرف را می‌زنم، ولی به خاطر وضعیتی که سر و صورت من پیدا می‌کند، دوست ندارم در غسالخانه بالای سر من حاضر باشی و مرا در این وضعیت ببینی». ◽️بعد از مادرم خواست تا او را حلال کند، مادرم نیز گفت: «از همین حالا تو را حلال می‌کنم» و به گریه افتاد. روز بعد به همراه مجید به «بهشت علی» رفتیم تا او بر سر مزار دوست شهیدش محمد افخم فاتحه‌ای بخواند. ◽️به من وصیت کرد او را در کنار دوستش به خاک بسپاریم. آن جا نیز قبری خالی بود که روی آن را با ورقه‌ی حلبی پوشانده بودند. مجید ورقه را برداشت و به دقت درون آن را نگاه کرد و بعد حرفش را تکرار و تأکید کرد. ◽️سرانجام وعده‌ی او در عملیات فتح‌المبین محقق شد و در دشت عباس در تپه‌ی چشمه یک، یک گلوله‌ی کالیبر ۷۵ تیربار به چشم راست او خورد و از پشت سرش خارج شد و او به آرزوی دیرینه‌اش رسید و در کنار مزار دوست شهیدش به خاک سپرده شد. راوی 👈 برادر شهید #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
13.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•|🌿🌹 #کلیپ 🎞بیانات مهم رهبر انقلاب در پی حذف نام شهدا از معابر توسط برخی شهرداری های مفسد و افسادطلب.. ◽️امام خامنه‌ای: 《انگیزه‌های بسیار شدیدی وجود دارد برای اینکه یاد شهدا به فراموشی سپرده شود...》 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #منادی_وحدت #ماموستا #شهید_سیدمحمد_شیخ‌ااسلام ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #زندگینامه ◽️ماموستا شیخ الاسلام منادی وحدت بود، اگر در جایی از منطقه بین مذاهب، فرق و اقوام مختلف مشکل و یا اختلافی پیش می‌آمد قدم پیش می‌گذاشت و باعث ایجاد وحدت و انسجام دوباره بین مردم می‌شد. ◽️وی تمام عمر خود را در راه ایجاد تقریب مذاهب اسلامی در منطقه صرف کرد تا جاییکه در این راه شهید شد و شهادتش بزرگترین سند این ادعا می‌باشد. ◽️ماموستا شیخ‌الاسلام هیچوقت از خواندن نماز شب نمی‌گذشت و حتی در اواخر عمرش نیز با وجود کهولت سن، اقدام به برگزاری کلاس‌های تفسیر قرآن در ماه مبارک رمضان می‌کرد که شهرت ویژه‌ای پیدا کرده بود. ◽️سرانجام فعالیت‌های علمی، دینی و فرهنگی ماموستا شیخ‌الاسلام و تلاش‌های خستگی‌ناپذیرش در راه اعتلای وحدت کلمه و دین اسلام باعث شد تا هدف کینه‌توزان و دشمنان اسلام قرار گیرد و در ۲۷ رمضان (شب قدر) سال ۱۳۸۸ بعد از اقامه نماز مغرب در مقابل مسجد سیدقطب سنندج به‌ دست عوامل مزدور به فیض شهادت نایل آید. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #شهید_محمدحسن_اسماعیلی_چکوسری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #فرازی_از_وصیتنامه ◽️خدایا سعی می‌کنم ایمانم را قوت بخشم تا به‌ جنگ با کافران بروم و جهاد‌ کنم و اجر این جهاد را در شهادت می‌بینم. ◽️امانتی بودم از تو نزد پدر و مادرم و باید یک روز می‌آمدم و فکر می‌کنم آن روز رسیده و چه روز زیبایی که‌ خورشید نور خود را چنان تابان کرده، که‌ انسان را متحیر می‌کند. ◽️خواهرانم سیاهی چادر شما کوبنده‌تر از سرخی‌ خون من است؛ همچون‌ حضرت‌ زینب‌(س) که ادامه دهنده‌ی راه حسین(ع) بودند، ادامه‌ دهنده‌ی راه برادرانتان باشید. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻دفاع مقدس🔻 #شهید_صفر_محمدی_راد🌷 《سالروز شهادت》 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_حسینی #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #چھارشنبـــــہ ☀️ ۲۷ شهریور ۱۳۹۸ 🌙 ۱۸ محـــرم ۱۴۴۱ 🌲 18 سپتامبر 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاحَـــــےّیـاقَیـّــــوُمـ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام ڪاظم (ع) ▫️امام رضــــا (ع) ▫️امام جــواد ‌(ع) ▫️امام هــادی ‌‌(ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا بر سینه می‌زنیم ڪہ مبادا درون آن غیر از  #حسـین  خانه کند عشق دیگری ... #ســــــلامــ #صبحتون_حسینـی #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سردار #شهید_حاج‌علیرضا_موحد_دانش 🔺فرمانده تیپ ۱۰ سیدالشهدا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #برگی_از_خاطرات 🔴 حضور اشتباهی در چادر دشمن و قطع دست ◽️عملیات «بازی دراز» بود. صبح عملیات، حاج علی برای بیدار کردن بچه‌ها، به سمت یکی از چادرها رفت، غافل از اینکه شب قبل عراقی‌ها پاتک زده، چند تا از چادرها را گرفته بودند. ◽️وقتی حاجی وارد چادر شد، سربازان عراقی او را به رگبار بستند، خیلی سریع پشت یکی از صخره‌ها سنگر گرفت، اما لغزش پا روی ریگ‌ها باعث سقوط او شد و در اثر اصابت سر به تخته سنگی، برای مدتی بیهوش شد. ◽️پس از به هوش آمدن، یکی از عراقی‌ها نارنجکی را به سمت او پرتاب کرد. حاجی که قصد داشت نارنجک را به سمت دشمن بازگرداند، آن را در دست گرفت اما نارنجک منفجر شد و دست حاج علی را از مچ قطع کرد. ◽️در همین حین ما با شنیدن صدای تیر انفجار متوجه جریان شدیم و به سمت چادرها رفتیم و پس از به عقب راندن عراقی‌ها حاج علیرضا موحد دانش را یافتیم. ◽️همه بچه‌ها با دیدن آن صحنه به یاد کربلا و علقمه و عملدار لشگر امام حسین (ع) افتادند. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_چهل‌وچهارم علے صندلے آورد و کنارم
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ جاے همیشگیموݧ قطعہ‌ے سردار ایوبے پلاک🌷 شونہ بہ شونہ‌ے علے راه میرفتم شهیدم و پیدا کردم و نشستم کنار قبرش اما ایندفعہ نه از گل یاس خبرے بود نه از گلاب و آب😔 علے میخواست کنارم بشینہ کہ گفتم: علے برو پیش شهید خودت ابروهاشو داد بالا و باتعجب😳 گفت: چرا؟؟؟ خوب حالا اونجا هم میرم نه برو اے بابا،باشہ میرم میخواستم قبل رفتنش بہ درد و دل کردنش باشهیدش نگاه کنم، یقیݧ داشتم کہ حاجتشو از اوݧ هم خواستہ و بیشتر از اوݧ بہ ایݧ یقیݧ داشتم کہ حاجتشو میگیره🍃 رفت و کنار قبر نشست اول آهے کشید، بعد دستشو گذاشت رو پیشونیش و طورے کہ مݧ متوجہ نشم اشک میریخت😭 پشتمو بهش کردم کہ راحت باشہ. خودمم میخواستم باشهیدم🌷 درد و دل کنم سرمو گذاشتم رو قبر خاک‌هاے روے قبرش و فوت کردم از کارم خندم گرفت😁 مثل بچہ‌ها شده بودم .بیݧ خنده بغضم گرفت لبخند رو لب داشتم اما اشک میریختم😭 حالم و نمیدونستم از خودش خواستم تو انتخابم کمک کنہ کمکم کرد و علے و انتخاب کردم❤️ حالا هم اومده بودم علیم و بسپرم بهش، بگم مواظبش باشہ بگم علے کہ بره قلبم و هم با خودش میبره، کمکش کـݧ خوب ازش نگهدارے کنہ🍃 باصداے علے بہ خودم اومدم اسماء بستہ دیگہ پاشو بریم هوا تاریک شده🌄 بلند شدم، تمام چادرم خاکے شده بود خاک چادرم و با دستش پاک کرد و مݧ بالبخند تلخے بهش نگاه میکردم😳 چند قدم که برداشتم سرم گیج رفت، اگہ علے نگرفتہ بودم با صورت میخوردم زمیݧ عصبانے شد و با صدایے کہ هم عصبانیت هم قاطیش بود گفت:😡 بیا، خوبم خوبمت ایـݧ بود؟؟ چیزے نیست علے از گشنگیہ خیلہ خوب بریم ... روبروے یہ رستوراݧ وایساد دیگہ از عصبانیت خبرے نبود نگاهم کرد و پرسید: خوب خانمم چے میخورے اوووووووم، فلافل.🌭 فلافل؟؟؟؟؟؟ آره دیگہ علے فلافل میخوام آخہ فلافل کہ ...🌭 حرفشو قطع کردم .إ مگہ از مݧ نپرسیدے؟؟ هوس کردم دیگہ خیلہ خب باشہ عزیزم فلال و خوردیم و رفتیم سمت خونہ‌ے علے اینا وارد خونہ کہ شدیم ماماݧ علے زد تو صورتش و گفت: خاک بہ سرم اینجا چیکار میکنید؟ اسماءجاݧ حالت خوبہ دخترم⁉️ پشت سر اوݧ بابا رضا اومد و با خنده گفت: سلام، منظور خانم ایـݧ بود کہ خدارو شکر کہ مرخص شدے و حالت خوبہ 😊 خوش اومدے دخترم بعد هم رو بہ علے کرد و با اشاره پرسید :قضیہ چیہ؟ علے شونه‌هاش و انداخت بالا و گفت: نمیدونم😳 بابا با اصرار خودش مرخصش کردم لبخندے زدم و گفتم: حالم خوبہ نگراݧ نباشید😊 راستے فاطمہ کجاست؟؟ ماماݧ علے دستشو گذاشت رو شونم و گفت:خستہ بود خوابید 😴 تو هم بروتواتاق علے استراحت کـن چشمے گفتم و همراه علے از پلہ‌ها رفتم بالا در اتاقو برام باز کرد وارد اتاق شدم و رو تخت نشستم‌ اومد سمتم و چادرم و از سرم در آورد و آویزوݧ کرد لباسام بوی بیمارستان و میداد و حالمو بد میکرد🤢 لباسامو عوض کردم یہ نفس راحت کشیدم☺️ دستے بہ موهام کشیدم .موهام بهم ریختہ بود، دستام جوݧ نداشت اما نمیخواستم علے بفهمہ . شونه رو برداشتم و کشیدم بہ موهام علے شونه رو از دستم گرفت و خودش موهام و شونہ کرد احساس خوبے داشتم اما یہ غمے تو دلم بود😔 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🍃🌹 #دانشجو #شهید_عبدالحکیم_قرجه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #فرازی_از_وصیتنامه ▫️حیات انسان در این دنیا جاودانه نیست، باید توشه‌ آخرت را مهیا کنیم تا به آن دنیای جاودانی دست‌ خالی نرویم خدمت به اسلام‌ و وطن وظیفه همه ما مسلمانان است؛ در این کار نیک هم خیر معنوی و هم‌ خیر دنیوی است. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #آتش_به_اختیار ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 وقتی مسئولین غافل‌اند 🔹نه شلوغ کردند نه داد و بیداد.. وقتی دیدند نهادهای مسئول حواسشون نیست آتش به اختیار عمل کردند.... دمتون گرم، دل خانواده شهدا رو شاد کردید. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌹‌ #شهید_محمد_حسن_رنجبر_تیلکی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #برگی_از_خاطرات ▫️شهید محمدحسن در عین اشتغال‌ زیاد، به‌ عبادت اهمیت ویژه‌ای می‌داد. از ابتدای بلوغ هم نماز می‌خواند‌ و هم روزه می‌گرفت؛ ◽️استاد کارش می‌گفت روزی محمدحسن طبق دستور، جهت‌ خرید‌ جنس‌ به بازار رفت.. آن‌ روز را روزه بود، به همین جهت‌ از شدت‌ گرسنگی و بی حالی بیهوش شد و نقش‌ زمین گشت. وقتی به هوش آمد و فهمید آب به دهانش ریختند به‌ شدت ناراحت شد و روزه‌ی خود را نگهداشت. ‌‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯