°•|🍃🌸
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ
#شهید_یـــــدالله_زنگنـــــه🕊🌹
◽️یک روز که با یدالله در مورد آرزوهایش در آینده و در جنگ صحبت میکردیم گفت :
《من دوست دارم که در جبهه مانند امام حسین(ع) به هنگام #شهادت سرم از بدنم جدا شود، تا روز قیامت با افتخار به امام حسین(ع) بگویم، من این سر را در راه تو و قرآن تقدیم کردهام》
📚منبع: کتاب سیرت شهیدان،
صفحه۱۲۵
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{ســـــردار هور
سرلشکر پاســـــدار
#شهید_علـــــی_هاشمـــــی🕊🌹}•°
✍ #بر_بال_سخن
🔻ســـــردار جـوان و عــرب خوزستانی شهید علی هاشمی، نماد حرکت متحد و هماهنگ اقوام در دوران دفاع از اسلام و انقلاب است.
« #امام_خامنهای »
🔘➼┅══┅┅───┄
📃 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ ⇩↯⇩
▫️ما این لباس سبـــــز را برای پایبندی انقلاب پوشیدهایم و باید با خونمـــــان سرخ گردد.
●فرمانده قرارگاه سری نصرت
●فرمانده سپاه ششم امام جعفرصادق (ع)
●طراح عملیات آبی _ خاکی
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{مدافـــــع حـــــرم
#شهید_رضا_کارگر_بـــــرزی🕊🌹}•°
📄 #بــرگـےازخــاطــراتــــ ⇩↯⇩
🍃رانندهاش میگفت: همه جا در حال مطالعه بود، هرجا هم که فرصت نمیشد، با هدفون دروس زبانش را گوش میکرد.
🍃یک بار بهشون گفتم، آقارضا شما همیشه مطالعه میکنید وقتی هم که میاید تو ماشین هدفون تو گوشتونه، حاجی بخدا دلمون پوسید از بس ساکتید.
🍃بعد راننده تعریف میکنه: دیگه ندیدم موقع با من بودن هدفون بزاره، برعکس کلی هم باهام حرف میزد و میخندید.
🍃بهشون گفتم: حاجی از درسها و مطالعههاتون عقب نمونید، حالا من یه چیزی گفتم؛ آقارضا بهم خندید و به گفتگو ادامه داد.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻ســـــردار دفاع مقدس🔻
#شهید_عبدالصـــالح_امینیـــــان🌷
《ســـــالروز شهـــــادت》
●فرمانده گردان محرم لشگر ۵ نصر
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
#عیدانه
✨وصال حیــــدر و یــــارش مبارک✨
💫وصال یـــــاس و دلـدارش مبارک💫
✨از الـــــطاف و عنــــایـــــات الهـی✨
💫رسیده حـــق به حقدارش مبارک💫
💖حلول ماه ذیالحجه
و ســـــالـــــروز پیـــــوند مبارک
حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س)
بـــــر شمــــــا خـــــوبـــــان مبــــــارک💖
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
✨بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ✨
📚 مجموعه داستانهای مذهبی
#مـــــذهبــــےهاعاشقـــــــتـــرن💖
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👈 #رمان_عاشقانه_دو_مدافع
💞 داستان عاشقانه مذهبی دو مدافع؛ داستان عاشقانه علی و دختری به نام اسماست که ....
این رمان در ۶۰ قسمت پارت بندی شده، امیدواریم مورد پسند شما عزیزان قرار بگیره..
📝نویسنــــــــده....↓↓
#خانم_علیآبـــــادی
🌷اینجا کانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
✨بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ✨ 📚 مجموعه داستانهای مذهبی #مـــــذهبــــےهاعاشقـــــــتـــرن💖 ــ
✨﷽✨
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع
════════ ✾💙✾💙✾
#قسمت_اول
تو آینه خودمو نگاه کردم
_نَه بابا اسماء خانوم بزرگ شدیا .!!!!👩⚖
_دیگه نمیتونستم در برابر اصرارهای مامان مقاومت کنم مخصوصا حالا که یه خواستگار💞 خیلی پیگیر برام اومده
_خدایا یعنی الان وقت تصمیم گیریه⁉️
این مسئله باعث شده بود، چند وقتی برم تو فکر🤔
از طرفی هر چقدر میگذشت اصرار مامان بیشتر میشد
_میگفت: خیلی اصرار دارن که بیان برای خواستگاری💞 هر چقدر میگم تو میخوای درس بخونی راضی نمیشن
_آخه مامان
_آخه نداره حالا بزار یه بار بیان ببینیم چی میشه
-ماماااااااان😐
نزاشت حرف بزنم رفت
_رفتم دنبالش مامان جان من هنوز میخوام درس بخونم📖 اصلا به ازدواج💞 فکر هم نمیکنم .
_خوب فکر کن اسماءجان بلاخره که باید یه روز ازدواج کنی تا کی خواستگارات و رد کنم دختر ⁉️
-مث اینکہ خیلی دوست داری من زودتر از اینجا برمااااااا😳
-اخم کرد و گفت اصلا خودت میدونی
-قهر نکن مامان خوشگلم چشم😊
-پس زنگ☎️ بزنم بهشون؟؟؟
صداے اذان بلند شد🍃✨
از فرصت استفاده کردم مامان اجازه بده نماز بخونم بعد
بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا📿 رو گفتم و ازش خواستم کمکم کنه
مامان انگار منتظر بود ک نمازم تموم شه سریع اومد تو اتاقو گفت
اسماء جان بگم بیان⁉️
اووووف باشه اما بگم من هیچ قولی نمیدماااااااا😐
آخر هفته قرار بود بیان واسه خواستگاری💞
زیاد برام مهم نبود که قرارہ چه اتفاقی بیفته حتی اسمشم نمیدونستم، مامانم همین طور گفته بود یکی میخواد بیاد....😳
فقط بخاطر مامان قبول کردم که بیان برای آشنایی ....
ترجیح میدادم بهش فکر نکنم😐
_عادت داشتم پنج شنبهها برم بهشتزهرا پیش #شهید_گمنام
شهیـــ🌷ــدی که شده بود محرم رازا و دردام، رفیقی که همیشه وقتی یه مشکلی برام پیش میومد کمکم میکرد ...
《فرزند روح الله》🍃✨
این هفته برعکس همیشه چهارشنبه بعد از دانشگاه رفتم بهشتزهرا، چند شاخه گل گرفتم کلی با شهید جانم حرف زدم☺️ احساس آرامش خاصی داشتم پیشش
_بهش گفتم: شهید جان فردا قراره برام خواستگار💞 بیاد.....
از حرفم خندم گرفت ههههه😄
خوب که چی الان این چی بود من گفتم.. ...
من که نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماما....😉
احساس کردم یه نفر داره میاد به این سمت پاشدم
دیر شده بود سریع برگشتم خونه
تا رسیدم مامان صدااااام کرد😲
-اسمااااااااء
_(ای وای خدا) سلام مامان جانم✋
_جانت بی بلا فردا چی میخوای بپوشی❓
_فردا🤔
_اره دیگه خواستگارات میخوان بیاناااااا
اها.....
یه روسری و یه چادر مگه چه خبره یه آشنایی سادست دیگه عروسی که نیست....😳😂
این و گفتم و رفتم تو اتاقم
یه حس خاصی داشتم نکنه بخاطر فردا بود⁉️
وای خدا فردا رو بخیر کنه با این مامان جان من...
همینطوری که داشتم فکر میکردم خوابم برد...😴
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍خانم علیآبـــــادی
════════ ✾💙✾💙✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
May 11
°•|🍃🌸
#کلام_ناب
🔴 #شهـــــدا مایهی رونق حیات معنوی کشور
▫️#شهدا مایهی رونق حیات معنویاند در کشور. حیات معنوی یعنی روحیـــــه، یعنی احساس هویـــت، یعنی هدفـداری، یعنی به سمت آرمــــــانها حرکت کردن، عدم توقــــــــــف؛ این کار شهداست.
#حضرت_آقا
#اَللّهُمَّ_احْفِظْ_قٰائِدَنا_الاِمٰام_خٰامِنهایٖ
#جانمان_فدای_رهبرمان_سیدعلی💚
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
🔴 #مهریه_همسران_شهدا_چه_بود
💖 مهریه همسر
🕊 #شهید_ابراهیم_همت
◽️ بنا به درخواست همسر شهید هیچ
مهریهای در نظر گرفته نشد.
💖 مهریه همسر
🕊 #شهید_سیدمحسن_صفوی
◽️ شهادت سید محسن صفوی
💖 مهریه همسر
🕊 #شهید_جهان_آرا
◽️ یڪ سڪه طلا
💖 مهریه همسر لبنانی
🕊 #شهید_مصطفی_چمران
◽️ یڪ جلد ڪلام الله مجید و یڪ لیره لبنانی
💖 مهریه همسر
🕊 #شهید_جلال_افشار
◽️ یڪ چڪ با مبلغ بسیار پایین
مبلغ چڪ پس از ازدواج به فرمانده سپاه اصفهان تقدیم شد تا خرج رزمندگان در جبههها شود.
💖 مهریه همسر
🕊 #شهید_مهدی_باڪری
◽️ سلاح ڪلت ڪمری شهید و یڪ جلد ڪلامالله مجید
💖 مهریه همسر
🕊 #شهید_ناصر_کاظمی
◽️ یڪ سڪه طلا به عشق امام خمینی(ره)
💖 مهریه همسر
🕊 #شهید_حسن_غفاری
◽️ زیارت شهرهای مڪه، مدینه، مشهد،
سامرا، ڪربلا، نجف، ڪاظمین
ڪه همگی انجام شده و مهریه ادا شده است.
💖 مهریه همسر
🕊 #شهید_صادق_عدالتاڪبری
◽️ یڪ سفر حج
💖 مهریه همسر
🕊 #شهید_محسن_حججی
◽️ ۱۲۴ هزار صلوات، حفظ قرآن، ۵ سکه طلا و ۱۴ شاخه گل نرگس
به عشق امام زمان (عج)
#همسران_شهـــــدا_عاشقترند
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســـــالروز_ازدواج_آسمانیـــــها💞}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{بسیجی وارسته
#شهید_محمدجعفر_شکرپور🕊🌹}•°
📃 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ
▫️آنها که مرگ را انتهای کار انسان میدانند و مرده را تمام شده میپندارند تنها و تنها، نتیجه بیایمانی آنها است و بس و اِلا چگونه ممکن است کسی که به زندگی آخرت و آیات قرآن کریم ایمان دارد، چنین فکر کند؟
هیهات؛ بس بیایمانند !!
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
#دلنوشتـــــہ
🔻زینب جان!
ای الگوی صبر و وفا
▫️ شرمندهایم
▫️شرمندهایم که بهای حسینی شدن ما "بیحسین" شدن تو بود
▫️و شرمندهتر از آنکه تو بیحسین شدی و ما "حسینی" نشدیم...!
▫️و حسین و یارانش تا پای جان بر سر پیمان مانند تا عهد و وفا، عدالت و آزادی، عشق و عرفان، برابری و برداری را ترجمانی ماندگار برای همه اعصار و قرون نمایند؛ تا من، تا تو، تا همهی ما چگونه ماندگاری را بیاموزیم..
" #ڪُلُّنٰاعَبّٰاسَڪَیٰازِینَبــْـــ"
#ماهمهعباستوهستیمزینبجان
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{ســـــردار والامقام
#شهید_مرتضـی_زارعدولابی🕊🌹}•°
📄 #بــرگـےازخــاطــراتــــ
🍃 گردان مرتضے به #گردان_لوطیها معروف بود. هر یڪ از فرمانـدهانِ گردانها ڪہ به دلایلے نیروهایشان را رد مےکردند، آنها را به این گردان مےفرستادند. علیرغم شیطنتهاے رزمندگان، این گردان یکے از بهترین گردانهای خط شڪن بودند.
🍃 این گروه در صبحگاه و آموزشے شرڪت نڪرده و نامنظم بود. قبل از آغاز عملیات والفجر یڪ، چند تن از فرماندهان شکایت گردان مرتضے را بہ شهید نجفی رستگار مےبرند..
🍃 حاج کاظم گفت: از شنیدن این سخنان ناراحت شدم و مرتضے را خواستم که برای توضیح بیاید.
🍃 او لباس رزم مرتب و پوتین به پا نمےکرد لباسش را بر روی شلوار
مےانداخت و با یک کتانے گردانش را فرماندهے میکرد.
🍃 یک ربع بعد با همان نوع پوشش به اتاق فرماندهی آمد و گفت: سلام علیکم حاج آقا؛ با دلخوری و صدای بلند شروع
به اعتراض کردم و گفتم: «این چه وضع گردان است همه از گردان شما ناراضیند
و شکایت دارند…»
🍃 مرتضے تا انتهاے صحبتها آرام بـود و به سخنانم گوش میداد. وقتی حرفهایم تمام شد جلوتـر آمد و گفت:
🍃 داداش! بسیجے از مسجد آوردن هنر نیست اگر از کوچه و خیابان بسیجے را به جبهه آوردی هنر است. اگر از من ناراضے هستید حکمم را تحویل مےدهم..
🍃 حاج کاظم گفت: با حرف مرتضی گویے از خواب غفلت بیدار شدم و کمی آرام گرفتم..
راوی 👈 #شهید_کاظم_نجفیرستگار
●فرمانده گردان حضرت قاسم
●لشکر ۱۰ سیدالشهـدا
°•{نــشــــربمنـــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتـــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻دفــــاع مقــــدس🔻
#شهید_حسیـــــن_کامیـــــابی🌷
《ســـــالروز شهـــــادت》
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#یکشنبـــــہ
☀️ ۱۳ مــــــرداد ۱۳۹۸
🌙 ۲ ذیالحجه ۱۴۴۰
🌲 4 اوت 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یاذَالْجَـــــلاٰلِوَالاِڪْـــــرٰامْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امیرالمؤمنین علی (ع)
▫️حضرت فاطمة الزهرا (س)
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
°•{ســــردار رشید اسلام
#شهید_حبیبالله_رحیمیخواه🌹}•°
🔴 رزمنده با اخلاصی که در حالـــــت #سجـــــده و رو به قبله #شهیـــد شد
🔹ساعت ۳:۳۰ بامداد از خواب بلند شدم و برای سرکشی نگهبانها رفتم، دیدم شهید رحیمیخواه در اتاق نیستند.
🔹بیرون رفتم. یک نفر کنار پادگان در تاریکی دیده میشد. نزدیک که رفتم دیدم خودش است که با یک بیست لیتری "که پایین آن را تعدادی سوراخ ایجاد کرده بود" در حال دوش گرفتن است.
🔹برگشتم و پس از چند دقیقه که آمدند، سوال کردم کجا بودی؟ گفت رفتم غسل #شهادت کنم. گفتم: مثل اینکه خبری در مورد شهادت شما رسیده است.
🔹بعد از آن مشغول نماز شب شد. صبح در حالی که به طرف خط حسینیه در حرکت بودیم، گلوله خمپاره کنار ماشین ما فرود آمد و تمام اطراف ما گرد و غبار شد. به هر طوری بود ماشین را کنترل و متوقف کردم.
🔹پایین رفتم دیدم همه بچهها مجروح روی زمین افتادهاند و شهید رحیمیخواه به صورت سجده و رو به قبله قرار گرفته بود و به شهادت رسیده بود.
🔻قائممقام فرمانده گردان جندالله لشکر ۵ نصر
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸
#بر_بال_سخن
▫️میگفت اگه میـــخوای شکـــــرگذار نعمتهای خدا باشی باید با ادمای ساده زیست و مؤمن رفت و آمد کنی ...
▫️و برکـــت زندگیـــت و، از رفت و آمد با آزادهها وجانبازان و مخصوصاً سادات و شهـــــدا بگیری ...
راوی 👈 همسر شهید
°•{مدافــــع حــــرم
#شهید_مصطفـــی_عـــــارفی🕊🌹}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_اول تو آینه خودمو نگاه کردم _نَه
✨﷽✨
#داستان_مذهبی
#رمان_عاشقانه_دو_مدافع
════════ ✾💙✾💙✾
#قسمت_دوم
چیزے نمونده بود ڪه از راه برســـن
من هنوز آماده نبودم مامان صداش در اومد
_اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الانه که از راہ برسـن انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو.😠
_وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الا... (یدفہ زنگ و زدن )😶
دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے مامان در امان باشم😓
سریع حاضر شدم نگاهم افتاد به آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے
سنم و یکم برده بود بالا 😣
با صداے مامان از اتاق پریدم بیروݧ🏃
عصبانیت تو چهرهے مامان به وضوح دیده میشد 😠
گفت:راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده😑
خندیدم گونشو بوسیدم😘 و رفتم آشپز خونه
اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت ☹️
صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ
مهمونارو میشناسہ
همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس من
چاے و ریختم مامان صدام کرد
_اسماء جان چایے و بیار☕️
خندم گرفت مثل این فیلما 😂
چادرمو مرتب کردم وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم
به جناب خواستگار که رسیدم
کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیرون 😳 آقاےسجادے❗️😳
ایـݧجا چیکار میکنہ❓😕
ینی این اومده خواستگارے من❓😱
واے خدا باورم نمیشہ😶
چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم
مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق
دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود😩😥
اما چاره اے نبود باید میرفتم .....🚶🚶
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ خانم علیآبـــــادی
════════ ✾ 💙 ✾ 💙 ✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286