eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
┄✿❀🌹❀✿┄ 💢 #کلام_شهید 👈 بدانید ▫️امروز هم پیام شهیدان اگر به گوش ما برسد از ما خوف را و حزن را برطرف خواهد کرد ▫️آنهایی که دچار خوفند، آنهایی که دچار حزنند این پیام را نمی گیرند، نمی‌شنوند ▫️وَالّا اگر صدای شهیدان را بشنویم خوف و حزن ما هم محو خواهد شد 💠 به برکت صدای شهیدان این حزن و خوفِ ما را از بین خواهد برد و بهجت و شجاعت و اِقدام را برای ما به ارمغان خواهد آورد.🌺🌿 〰〰〰〰〰〰〰〰 ⬅️ #شهیدِ_دفاع_مقدس ⬅️ #شهیدِ_مدافع_حرم 🔻#شهید_حمید_کیهانی🌹🍃 🔻#شهید_سید_مصطفی_صادقی🌹🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
••┈•❖✨﷽✨❖••┈• ✅ #رهبر_معظم_انقلاب 📸 شهدای هویزه بودند که به ملت ما جان دادند و خون‌ها را در رگ‌ها به جوش آوردند ✨اللهم احفظ قائدنا الامام خامنه ای✨ #شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
#عڪــــس_نــوشتــــہ👆 ـ------------------------------------- ✍ #خــاطــــراتــــ_شــھــــدا⇧ ❣« نماز باحال »😍 #خاطره_ای از #شهید_عبدالحسین_برونسی🌹🍃 🌅تصویــــر بــاز شــود👆 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🔸کربلای چهار و قصه #آن_آشنای_نفوذی (۳) بعد از عملیات #الی_بیت_المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد،
🔸کربلای چهار و قصه (۴) کاشف به عمل آمد، در روز سوم و چهارم دی ماه سال ۱۳۶۵، که مصادف با عملیات بود، یک (بسیار معروف) که با خانواده در مسافرت کیش به سر می برد، جانشینی در کسوت لباس را به جای خود در قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) گمارد... که ... القصه... حالا بگردید یک به این اطلاعات را پیدا کنید تا شود هر که در او غش باشد... در ضمن! همگان بدانند، بازی همه جا جواب نمی دهد! 🍃🌸↬ @shahidane1
🔹🔹🔷💠🔷🔹🔹 ✨احساس میکنم که تحملِ درد و غم و خطر و مصیبت در راهِ خدا مهم ترین و اساسی ترین لازمه تکامل در این حیات است.🌸✨ #شهید_دکتر_مصطفی_چمران🌹🍃 #عارف_شب_های_نبرد 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🌹 #لحظه_های_جـــــــاودانه 🌹 4⃣ ⇦ #مادران_شهید 🔸قول داده بود چشمش که به کعبه می افتد دعا کند که فر
🌹 #لحظه_های_جـــــــاودانه 🌹 5⃣ ⇦ #پیر_مردها 🔸پیر بود ولی مایه ی شادی همه ما بود، عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد. 🔸وقتی شهید شد بچه ها تصمیم گرفتند به تلافی آن همه محبت، پیشانی او را غرق بوسه کنند. 🔻پارچه را که کنار زدیم پیکر بی سر او دل همه ما را آتش زد... 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖‌‌
شـھیـــــــدانــــــہ
#شهــــــداےمــــداح👆 #شمــــــــاره(3⃣1⃣) 🍃🍃🌹 💠 #دعــــای_شهیــــد ▫️ بارالها! تو را همی شکر که
#شهــــداےمــــــداح👆 #شمــــــاره(4⃣1⃣) 🍃🍃🌹 #فرازےازوصیتنــــامه👇 💠 «ما راه کربلا را با خون خود جارو کرده ایم تا بتوانید به راحتی از این راه ها به زیارت قبر حضرت #سیدالشهدا{ع} بروید 🔹ولی در آنجا نیز این حقیر را از دعای خیر خود فراموش نکنید و از مولا بخواهید که این حقیر را در راه خودش بپذیرد » ـ≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥ 👈 مداح دلسوختهٔ #امام_حسین{ع} "#شهید_حسین_مصطفایی"🌹🍃 شادے_روحش_صلوات 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌸 #دلت_بارونیه_دردهای_دردی دلت می خواست اصلا برنگردی زمانی که جماعت مرد می خواست دو تا پاهات و بابا هدیه کردی #جانبازے #مردان_بی_ادعا ♿️➼‌┅═💔═┅┅───┄ 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته👇 #قسمتــــ_سیوششم۳۶🔻🔻 👈 این داستان⇦‌《با من سخن بگو》 ❣✨اوایل به حس ها
🔻 سی و هفتم ۳۷ 👈این داستان⇦ ‌《 تلخ ترین عید 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▫️توی در خشک شدم ... و مادربزرگم مبهوت که چرا یهو حالتم... صد و هشتاد درجه تغییر کرد ... چشم هایی که از شادی می درخشید ... منتظر تکانی بود ... تا کنترل اشک از اختیارم خارج بشه ... و سرازیر بشه ...😭 - چی شدی مادر؟ ... خودم رو پرت کردم توی بغلش ... - هیچی ... دلم برات خیلی تنگ شده بود بی بی ...💔 بی حس و حال بود ... تا تکان می خورد دنبالش می دویدم... تلخ ترین عید عمرم ... به سخت ترین شکل ممکن می گذشت ... بقیه غرق شادی و عید دیدنی و خوشگذرانی ... من ... چشم ها👀 و پاهام ... همه جا دنبال بی بی ... اون حس ... چیزهایی بهم می گفت ... که دلم نمی خواست باور کنم ...▪️ عید به آخر می رسید ... و عین همیشه ... یازده فروردین ... وقت برگشت بود ...🗓 پدر ... دو سه بار سرم تشر زد ... - وسایل رو ببر توی ماشین 🚙 ... مگه با تو نیستم؟ ... اما پای من به رفتن نبود👣 ... توی راه ... تمام مدت ... بی اختیار از چشم هام اشک می بارید😭 ... و پدرم ... باز هم مسخره ام می کرد ... - چته عین زن های بچه مرده ... یه ریز داری گریه می کنی ...❓ دل توی دلم نبود ... خرداد و امتحاناتش تموم بشه ... و دوباره برگردیم مشهد ...✨🍃 هفته ای چند بار زنگ می زدم و احوال بی بی رو می پرسیدم📞 ... تا اینکه بالاخره کارنامه ها رو دادن ... 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 ـ ـ 🍃💠🍃 🍃🌸↬ @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#دعــاےفرج به نیابت از 👈سردار رشیــداســلام🔻 #شهیــدمحمــدجــــھان_آرا🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #شبتون_شهدایی💔🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹 #سلام_امام_زمانم💗 بیا ڪہ بے تو نہ سحـر را طاقتے اسٺ و نہ صبـح را صداقتے؛ ڪہ سحـر بہ شبنم لطف تو بیدارمیشود و صبح، بہ سلام تو از جا برمے‌خیزد #السلام_علیک_یااباصالح_المهدی🌸 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 ❤️دل سپرده ام به خاطره ها 💠گاهی ورق میزنم آلبوم خنده هایتان را و آرام می شوم با نم اشکی که میغلتد به روی گونه هایم... #سلام_بر_شهدا #شهــــــدا_همیـــشه_نگـــاهے ┄┅✿❀✨🌹✨❀✿┅┄ 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖ سلامـــــ #صبحتون_شهــــــدایی🌹
🍃🌹 💢 چه تنگ است معبرها ؛ بـرای ڪسی ڪہ شما راهنمایش نباشید #تخریب_چی #مردان_بی_ادعا •┈۰••✾✨💖✨✾••۰┈• 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 #شهیدعاشــورا...⇩⇩ 🔳 عصر #عاشورا در جریان مراسم سوگواری حضرت سید الشهداء (ع) مقابل حسینیه حضرت #امام_صادق (ع) شهرستان تربت جام توسط #نارنجک پرتاب شده از سوی فریب خوردگان به #شهادت رسید این دانشجوی شهید با فداکاری و نثار جان خویش به استقبال #شهادت رفت و از وقوع فاجعه ای هولناک در تجمع  سوگواران حسینی جلوگیری کرد و به سوی معبود خویش پر گشود . ▫️برخی دیگر از حاضران در مراسم  اضافه می کنند #شهید_لرزان با مشاهده نارنجک ، فداکارانه خود را بر روی نارنجک انداخته و در نتیجه بیشترین ترکش ها به وی اصابت کرده و به #شهادت می رسد. ⇦ لازم به یاد آوریست که این حادثه در در ساعت ۲۰ و ۴۵ دقیقه روز چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۸۷ روی داد #شهیــد_میلاد_لــرزان🌹🍃 💔⇦《ســــالــــروزشهــــادت》 #شهرستان_تربت_جام ┅═✼✨❉✨❉✨✼═┅ 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌸 ✨نَحنُ شیعَه عَلی ابن اَبی طالب✨ 💠 بار آخری که می خواست برای مبارزه با داعش اعزام شود، وصیتنامه اش را تکمیل کرد و از وسایل شخصی خود هر آنچه را که دوست داشت به دیگران بخشید! چند تا چفیه دور دوخته و زیبا داشت که به طلبه ها بخشید. از همه حلالیت طلبید. 💠 از یک شیخ نجفی قبری در وادی السلام برای خودش گرفته بود که هر سحر به آنجا میرفت و مشغول عبادت و دعا میشد‌. 💠 معمولا وقتی جای مهمی می رفت، بهترین لباس هایش را می پوشید‌. برای آخرین سفر هم بهترین لباس هایش را پوشید و به سمت سامرا حرکت کرد ... #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری #انت_فی_قلبی_یا_شهید #امام_حسین #شهادت •┈┈••✾❀🕊🌹🕊❀✾••┈┈• 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 ⬅️ فرازی از #وصیت_نامه_شهید ﷽ ━━━━━✨🌹✨━━━━━ ✍ از خانم زهرا (س) می خواهم که از خدا بخواهد که از سر تقصیر ما بگذرد تا هر چه زودتر به اون عشقی که وارد سپاه شدم، برسم. 🔻#شهادت #شهادت #شهادت #شهید_مصطفی_صفری_تبار #یـادشون‌_بـا‌_ذڪر‌_صـلـوات 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#رمــــــان_مــدافــع_عشــــق❤️ #قسمتــــ_چهلوپنجم۴۵🔻🔻 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💞 و ششم ۴۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎همان طور که هاج و واج نگاهت می کنم😳 یک دفعه مثل دیوانه ها می خندم. زهرا خانوم دست دراز می کند و یقه ات را کمی سمت خودش می کشد. – علی معلومه چته؟! مادر این چه کاریه؟ می خوای دختر مردم بدبخت شه؟ نمیگی خانواده اش الآن بیان چی می گن⁉️ خونسرد نگاه آرامت😊 را به لب های مادرت دوخته ای. دو دستت را بلند می کنی و می گذاری روی دست های مادرت. – آره می دونم دارم چی کار می کنم. زهرا خانوم دو دستش را از زیر دست هایت بیرون می کشد و نگاهش👀 را به سمت حسین آقا می چرخاند. – نمی خوای چیزی بگی؟ ببین داره چی کار می کنه. صبر نمی کنه وقتی رفت و برگشت دختر بیچاره رو عقد کنه❗️ او هم شانه بالا می اندازد و به من اشاره می کند که: – زن؛ چی بگم؟ وقتی عروسمون راضیه.👌 چشم های گرد زهرا خانوم سمت من برمی گردد.😶 از خجالت سرم را پایین می اندازم و اشک شوقم را از روی لبم پاک می کنم. – دخترم…عزیز دلم! من که بدِ تو رو نمی خوام. یعنی تو جداً راضی هستی؟ نمی خوای صبر کنی وقتی علی رفت و برگشت تکلیفت رو روشن کنه❓ فقط سکوت می کنم و او یک آن می زند پشت دستش و می گوید: – ای خدا! جوونا چشون شده آخه⁉️ صدای سجاد در راه پله می پیچد که: – چی شده که مامان جون اینقدر استرس گرفته😳 همگی به راه پله نگاه👀 می کنیم. او آهسته پله ها را پایین می آید. دقیق که می شوم اثر اشک را در چشمان قرمزش😢 می بینم. لبخند لب هایم را پر می کند. پس دلیل دیر آمدن از اتاقش برای خداحافظی، همین صورت نم خورده از گریه هایش بود. زینب جوابش را می دهد: -عقد داداشه⁉️ سجاد با شنیدن این جمله هول می کند. پایش پیچ می خورد و از چند پله آخر زمین می افتد. زهرا خانوم سمتش می دود. – ای خدا مرگم بده! چت شد❓ 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ـ ـ ✨💖✨ 🍃🌸↬ @shahidane1
🍃🌹 💎 از #شهيد_بابايى پرسيدند: عباس جـان چه خبر؟ چه كار ميکنى؟ گفت: به نگهبانى #دل مشغوليم که #غيرازخدا كسی وارد نشود. 💫 #نگهبان_دلت_باش •┈┈•❀🕊❤️🕊❀•┈┈•  🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌸 💠 #کلام_شهید 🔹عرصه زمان را خدا برای تکامل من و تو گسترده است. 🔹تا حالا از خودت پرسیدی که داری چطور از عمرت استفاده می کنی؟ #عارف_شب_های_نبرد #شهید_سید_مرتضی_آوینی🌹🍃 #شهدا_همیشه_نگاهی ━━━━🔹💠🔷💠🔹━━━━ 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 💢 #تلنگر میدان مین ...! دنیاے ما زمینےها هم این روزها میدان #مین شده‌است! اما ره‌‌آورد این میدان ، نه #شـهادت است و نه #جانبازے! ⬅️ اینجا غفلت کنے پا روی مین و ایمان و آبرو بر زمین...❕ 💣➼‌┅═💥═┅┅───┄ 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 #کلام_شهید ✍ «به پهلوی شکسته #فاطمه_زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.» #شهید_حمید_رستمی #شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات #حجــــــــاب ▫️✨▫️✨▫️✨▫️✨ 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹 📣 #اذان_معجزه_آسای #شهید_ابراهیم_هادی ─┅═✨🌹✨═┅─ 💠 در یک سحرگاهی در یک جای بحرانی از جنگ، تصمیم می گیرد #اذان بگوید. همه به او می گفتند: «چه شده که الان می خواهی #اذان بگویی؟» ولی او دلیلش را برای هیچ کسی توضیح نمی دهد و با صدای بلند مشغول #اذان گفتن می شود. 💠 وقتی که #اذان می گوید: به سمت او تیراندازی می کنند و یکی از تیرها به گلوی او می خورَد. همه می گویند: «چرا این کار را انجام دادی؟!» بعد او را داخل سنگر می برند و در حالی که خون از بدنش جاری بود، کمک های اولیه امدادی را برایش انجام می دهند. 💢 اذانی نابهنگام که تا آن لحظه، حکمتش بر کسی روشن نبود و این #اذان معجزه آسا، ۱۸ عراقی را همراه با فرماندهان خود، وادار به تسلیم کرد و بدینگونه سرنوشت عملیات را به نفع سپاه اسلام، رقم زد! #شهید_ابراهیم_همت #یادش_با_ذکر_صلوات ─┅═✨🌾🌹🌾✨═┅─ 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 ⬅️ فرازی از #وصیت_نامه_شهید ﷽ ━━━━━✨🌹✨━━━━━ ✍ امروز حسین زمان یاری دهنده می‌خواهد و بدا به حال کسانی که ندای #هل_من_ناصر_ینصرنی حسین زمان خود را بشنوند و به یاری او نشتابند. ▫️هر جا حرف #بدگویی و #غیبت بود، تذکر می داد و اگر ادامه پیدا می کرد مجلس رو ترک می کرد. #شهید_عبدالله_قربانی #یـادش_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#سیــــــــره_شهــــــدا👆 #شمــــــــــــــاره(1⃣1⃣)🔻🔻 ━━━━━💠🌸💠━━━━━ 💢《بی‌تجربه نبود، مسافر بود》
🍃🌹 #سیــــــــره_شهــــــدا👆 #شمــــــــــــــاره(2⃣1⃣)🔻🔻 ━━━━━💠🌸💠━━━━━ ▫️پدر #شهید می گفتند: زمانی که #شهید بزرگوار قرار بود به جبهه مقاومت #اعزام شود، در پاسخ به این سوال که هنوز رهبری #فتوای_جهاد نداده است، ▫️گفت: «مگر حتما باید عرصه تنگ شود تا آقا اذن جهاد بدهد، قبل از آنکه عرصه تنگ شود باید برویم تا آقا #اطمینان_خاطر یابند.» #شهید_مدافع_حرم #شهید_حسین_هریری #یـادش_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات ۰─═ ✨🍃🌸🍃✨═─۰ 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌸 ❄برف باریده بر این جاده و جایت خالیست دست در دست من اما... رد پایت خالیست ❄روی این جاده یخ بسته ی بی مقصد آه چقدر جاذبه ی گرمِ صدایت خالیست 👈 #شهید_محمدتقی_سالخورده🌹🍃 #یـادشون‌_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات ┄┅┅✿❀🌹❀✿┅┅┄ 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 💠 بعضی ها از آبِ گل ‌آلود ماهـی ... ! نَه ... ! راه معراج می‌گیرند ...👌 #مردان_بی_ادعا ┅═✼✨❉✨❉✨✼═┅ 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_ سی و هفتم ۳۷ 👈این داستان⇦ ‌《 تلخ ترین عید 》 ــــــــــــ
🔻 ۳۸ 👈این داستان⇦《می مانم》 🌼دیگه همه بی حس و حالی بی بی رو فهمیده بودن ... دایی... مادرم رو کشید کنار ... 🌸- بردیمش دکتر ... آزمایش داد ... جواب آزمایش ها اصلا خوب نیست ... نمونه برداری هم کردن ... منتظر جوابیم ... 🌹من، توی اتاق بودم ... اونها پشت در ... نمی دونستن کسی توی اتاقه ... همون جا موندم ... حالم خیلی گرفته و خراب بود ... توی تاریکی ... یه گوشه نشسته بودم و گریه می کردم ... نتیجه نمونه برداری هم اومد ... دکتر گفته بود ... بهتره بهش دست نزنن ... سرعت رشدش زیاده و بدخیم ... در واقع کار زیادی نمی شد انجام داد ... فقط به درد و ناراحتی هاش اضافه می شد ... 🍁مادرم توی حال خودش نبود ... همه بچه ها رو بردن خونه خاله ... تا اونجا ساکت باشه و بزرگ ترها دور هم جمع بشن... تصمیم گیری کنن ... 🌼برای اولین بار محکم ایستادم و گفتم نمیرم ... همیشه مسئولیت نگهداری و مراقب از بچه ها با من بود ... 🌸- تو دقیقی ... مسئولیت پذیری ... حواست پی بازیگوشی و ... نیست ... 🌷اما این بار ... هیچ کدوم از این حرف ها ... من رو به رفتن راضی نمی کرد ... تیرماه تموم شده بود ... و بحث خونه مادربزرگ ... خیلی داغ تر از هوا بود ... خاله معصومه پرستار بود با چند تا بچه ... دایی محسن هم یه جور دیگه درگیر بود و همسرش هفت ماهه ☺️باردار ... و بقیه هم عین ما ... هر کدوم یه شهر دیگه بودن ... و مادربزرگ به مراقبت ویژه نیاز داشت ... 👈دکتر نهایتا ... 6 ماه رو پیش بینی کرده بود ... هم می خواستن کنار مادربزرگ بمونن و ازش مراقبت کنن ... هم شرایط به هیچ کدوم اجازه نمی داد ... 💐حرف هاشون که تموم شد ... هر کدوم با ناراحتی و غصه رفت یه طرف ... زودتر از همه دایی محسن ... که همسرش توی خونه تنها بود ... و خدا بعد از 9 سال ... داشت بهشون بچه می داد ... ❣مادرم رو کشیدم کنار ... - مامان ... من می مونم ... من این 6 ماه رو کنار بی بی می مونم ... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . ....🌸 🍃🌹↬ @shahidane1