فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🔗
🕊
#چهارشنبههای_امام_رضایی 🌿
آقای شنوایِ
حرفهای دلم🌿
از فاصله هزارکیلومتری …
به شما سلام❤️
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
🌸🔗 🕊 #چهارشنبههای_امام_رضایی 🌿 آقای شنوایِ حرفهای دلم🌿 از فاصله هزارکیلومتری … به شما سلام❤️ ➕ دع
-خوشابهحالِخیـالیکهدرحرممانده ..
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
دیدی..؟!
بعضیوقتاپوچمیشی..'
خالیمیشی..'
هیچحرفینداریبزنی..'
ازعالموآدمخستهمیشی..'
ازخودت..'
ازگناهات..'
دلتآغوشخدارومیخواد..!!
خودخداگفتهبیاپیشخودم..'
#چیبهترازاین..؟!✨
رویائمههمحسابکنیم..
هیچوقتازمحضرشون..؛
دستخالیبرنمیگردیم..!!∞
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
کسانۍکہبراۍهدایت دیگران؛
تلاشمۍکنند،بہجاۍمردن..
"شهیدمۍشوند":)🕊
[ - استادپناهیان🎙]
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
•یہمشتےمیگفت:
یادٺباشہ...!
صبحڪِازخواببلندشدۍ،
اولویتتسلامکردݧبہامامزمان‹عج›باشہ!
نہرفٺنسراغگوشے...
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
تلفظ صحیح چهارمین روز هفته کدام است؟
چارشنبه ، چاهارشنبه
چهارشنبه ، چارشمبه
هیچکدوم نیست.
سه شنبه صحیحه.
چهارمین روز هفته سه شنبه هست! 😐😂😂😂😂
#خنده_حلال
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
استاد دانشگاه داشت برگه یکی از شاگرداشو تصحیح میکرد. دید که نوشته: جواب در پشت صفحہ!!!
رفت پشت صفحه، دید نوشته: اگه بلد بودم، همونجا مینوشتم!!!
آوردمت اینجا خلوت باشه و بگم: جان مادرت، به آیندم رحم کن 😂😂😂
#خنده_حلال
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
به حیف نون میگن: با بالش جمله بساز.
میگه: یه گنجشک دیدم با تفنگ زدم به بالش!😃
میگن: نه این بالش، اون یکی بالش.
میگه: با تفنگ زدم به اون بالش!😃
میگن: اصلأ بالش رو بی خیال شو؛ با تشک جمله بساز!
میگه: تو شک داری زدم به بالش؟!😃
میگن: نمیخواد، اصلأ با پتو جمله بساز!
میگه: پَه تــو شک داری زدم به بالش!😃
میگن: آقا اصلا با تخت جمله بساز!
میگه: خیالت تخت، زدم به بالش! 😂😂🤣😂😆😃
#خنده_حلال
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا] #رمان_ضحی #قسمت_دویست خداروشکر مثل ما نیستن ماتابخوایم یه دختر شوهر بدی
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا]
#رمان_ضحی
#قسمت_دویست_ویکم
کتونیش روازپادرآوردوجلوی ژانت گذاشت: بپوش
ژانت امتناع کرد:لازم نیست من خودم یه کاری میکنم_خب منم یه کاری میکنم دیگه تواینو بپوشپات زخمیه این کتونی راحته بپوش بیخود چونه نزن
به صحنه زیبای ایثارمیان این دورفیق خیره شده بودم که کتایون پرسید: چیه عین نور افکن وایسادی بالا سرمون
خندیدم:داشتم به صفات نوظهورت نگاه میکردم!طلبکارگفت:من همیشه بخشنده بودم!
_آره ولی نه این مدلی
توهمیشه یه پولی میدادی برای کمک
امااینجا که پولت بدردنمیخوره رفاهت رو دادی برای کمک
یعنی خودت ازاون نعمت گذشتی بخاطر دیگریاین درجه بالاتریه نسبت به بخشندگی که مابهش میگیم ایثار
ژانت گیج گفت:شماباید توی هر موقعیتی فارسی حرف بزنیدومنوحرص بدید؟
دستهام رو به حالت تسلیم بلند کردم: ببخشید
ببخشیدرضوان نگاهی به لاشه کتونی پاره ژانت انداخت وروبه کتایون گفت:
حالا چی میخوای بپوشی؟
_اگرآقاداداشت تشریف بیاره از چمدونم کفشمو برمیدارم
رضوان به شوخی پشت چشمی نازک کرد: آقاداداشم نوکر سرکار الیه نیستا!
کتایون ریز خندید:حالا
رضوان مشتی به بازوش زدولی قبل از اینکه دهن باز کنه ژانت با تهدید گفت:
یک کلمه دیگه فارسی حرف بزنید همتونو میکشم!باخنده به این جو صمیمی حاکم بر اثر این آشنایی چند روزه نگاه میکردم و حظ میبردمکاش میشد همیشگی باشه
اما افسوس که
ازدوراول چرخ و بعد راکب و همراهانش که همانا احسان و رضا و حسین باشن پیداشون شد عجیب اینکه برعکس هربار سبحان و حنانه دیر کرده بودن و گروه آخر بودن
نزدیکتر که شدن کتایون رو به احسان گفت: میشه لطف کنید اون چمدون رو بهم بدید؟
احسان متعجب گفت:الان؟اجازه بدید نیم ساعت دیگه میرسیم موکبی که میخوایم امشب بخوابیم
اونجا بازش کنم اینجا که نمیشه
کتایون فوری گفت:آخه من تا اونجا چکار کنم!
احسان نگاه گنگش روبین من ورضا چرخوند و من شرح ماوقع دادم
همین که دست احسان رفت برای باز کردن بار رضا مچ دستش رو گرفت:
نمیخواد داداش اینجا سخته بذار برسیم موکب اونجا بازش کن
آبجی جان
شماکتونی توبده به خانوم
نشستم و بی هیچ سوالی کتونی هام رو در آوردم و مقابل کتی گذاشتم ولی نپوشید
بجاش پرسید:پس خودت چی؟
رضاکتونی هاش روازپادرآوردومقابلم روی زانو نشست: بیاخواهر اینا رو پات کن
این دوتاجورابم لول کن بزار پشت پات که لق نزنه تابرسیم موکب
اشاره ای به پاهای برهنه اش کردم: خودت چی؟لبخندی زد: توفیق اجباری شد بقیه مسیرو اینجوری بریم
خودمم میخواستم اینکارو بکنم
ژانت باخجالت لبش رو به دندون گرفت:من واقعا شرمنده ام کاش اینجوری نمیشد
اصلا نمیدونم چراپاره شدو
رضا با همون لحن آرومش گفت:اشکالی نداره دشمنتون شرمنده راحت باشید
منم راحتم
بلندشدوچفیه ش روازدورگردن پایین کشید و دوردست پیچید:احسان بریم موکب پارسالیه یاهمون همیشگی؟!
احسان هم متفکر دستی به محاسنش کشید و جواب داد:_به نظرم موکب پارسالیه برا خانوما راحتتره
رضاازدور برای سبحان وحنانه که دوشادوش هم نزدیک میشدن دست بلند کردوبا خنده رجز خوند:حاجی خیلی به سرعتت مینازیدی چی شد؟اینهمه ماروکاشتی اینجا!
سبحان لبخندی زد:هنوزدرگیر زن و زندگی نشدی، یکه و یالغوزی!
خودتی وخودت
بیخود رجزنخون
بروهروقت مردشدی بیا
راه افتادیم ورضا دستی به پشت سرش کشید وباصدایی که ازخنده خش افتاده بود گفت:
تاهل چه ربطی به سرعت داره بیخودناکار میکنی مومن
_ربطش اینه که وقتی حاج خانومت برای بار دهم هوس فلافل میکنه باید براش گیر بیاری وگرنهولش کن من چی دارم میگم شما چه میفهمید این چیزا رو
پیرپسرای بی هنر آواره!
با خنده گفتم:حاج آقا گناه دارن انقد اذیتشون نکن
باخنده تسبیحش روبه شونه احسان کوبید:
اذیتشون میکنم عذب موندن تااین سن دختر عمو اذیتشون نکنیم چکار میکنن؟
ایناکه مثلاقشرمذهبی جامعه ان وداره سی سالشون میشه مجردمیچرخن براخودشون
وای به حال بقیه
دردبی پولی وبی شغلی ام که ندارن
شمابپرس چه مرگشونه!
بالبخندلبم روبه دندون گرفتم:چی بگم والا
سبحان سربلند کردونگاهی به چهره سربه زیر ومثلاخجالت کشیده هر سه شون انداخت و بعد به حسین اشاره کرد:
اون که هیچی
باز یه عزمی کرده ولی روی خوش نمیبینه!
البته بازم مقصره ها
اینهمه بهش میگم خب قحط النسا که نیست برویه دختر بدرد بخور پیدا کن گوشش بدهکارنیست
رضوان با خجالت خودش رو بین من و کتایون پنهان کردوآهسته خط ونشان کشید:خفه ت میکنم سبحان
صبرکن
ولی سبحان همچنان ادامه میداد:
ولی مثلاالان این داداش ماروبپرس تااین سن رسیدی چرایه خواستگاری نرفتی؟
دنبال چی هستی؟اربعین هم میای؟
ای اربعین به کمرت بزنه!
جمع خندیدواحسان مشت محکمی به بازوی رضازد:خدا بگم چکارت کنه بازسردرددل این حاجی روبازکردی!سبحان دوباره از من پرسید: یا همین قل جنابعالی
بہ قلمِ #شین_الف
【 ݥڪٺݕۮࢪسشۿۮݳ🇵🇸 】
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا] #رمان_ضحی #قسمت_دویست_ویکم کتونیش روازپادرآوردوجلوی ژانت گذاشت: بپوش ژا
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا]
#رمان_ضحی
#قسمت_دویست_ودوم
این چشه که زن نمیگیره؟
منتظر چیه؟
سری تکان دادم: والا چی بگم دل ما هم خونه از دستش
با نگاه رضا دلم هری ریخت
نگران از اینکه الان کسی ذهنش معطوف من بشه و حرفی زده بشه به تقلا افتادم تا بحث رو عوض کنم:
حاج آقا شما براشون دعا کنید سرعقل بیان!
میگم الان استراحت کنیم تا دو
بعد راه بیفتیم کی میرسیم کربلا ان شاالله؟
رضا جواب داد:
ان شاالله بی حرف پیش حول و هوش ۱۰ صبح باید برسیم
میدونید که فردا شب شب اربعینه و کربلا غلغله
حرم که اصلا هیچی
اگر بخوایم بریم زیارت باید قبل غروب بریم
سری تکون دادم و نگاهم رو ازش گرفتم اما با کتایون که با خنده تند تند جملات بین ما رو برای ژانت ترجمه میکرد چشم تو چشم شدم و با نگاه بهم فهموند از علت پریشانیم آگاهه
یعنی بقیه هم متوجهش شدن؟!
...
روشنایی کم کم قدم به افق این جاده ی خاکی میگذاشت و هوا از سردی به گرمی تعدیل میش
مقابل موکبی به فتوای حاجی ایستادیم و صبحانه خوردیم
تخم مرغ پخته و چای خیلی شیرین و نان و پنیر
روی فرش های پهن شده زیر آسمان خدا
چه حس جذابی بود
چه حس نو و بدیعی بود
رضا میپرسید "موکب اونطرف جاده حلیم میدن کسی میخوره براش بگیرم؟"
و ما راضی از نان و پنیر و تخم مرغ و چای خیلی شیرین میگفتیم "نه"
صبحانه که صرف شد سبحان اشاره ای به ساختمان پشت این فرشها کرد: یه ساعت اینجا بخوابیم خستگیمون دربره
بعد راه بیفتیم
دیگه چیزی نمونده به کربلا
قبل ظهر وارد بشیم خیلی خوبه تا قبل شلوغی خودمونو برسونیم خونه ی سید اسد
نگاه متعجب ما رو که دید توضیح داد: سید اسد رفیق کربلایی منه
ما کلا هربار بیایم کربلا میریم اونجا
حالا اگر مشکل ندارید بریم داخل استراحت، ساعت هفت و نیم همه بیرون باشن که دیگه یه نفس تا خود کربلا بریم ان شاالله
جمعیت کوچکمون ان شااللهی گفت و وارد فضای کوچک اتاقک روبرومون شدیم و هنوز تن رو زمین نگذاشته خواب شیرین بغلمون گرفت
از جذابیتهای این سفر همینه که اونقدر کم استراحت میکنی که استراحت شیرین میشه و لذت بیشتری ازش میبری!
و دیگه بجای از این پهلو به اون پهلو غلتیدن و فکر و خیال هنوز روی رختخواب رو زیارت نکرده میری که رفته باشی
...
هرچه به کربلا نزدیکتر میشدیم حسی توامان از حرارت و نشاط زیر پوستم میدوید و گاهی با هیجان به اوج میرسید
کم کم جمعیت متراکم ترمیشدوهروله وسینه زنی دسته جمعی،زیبایی این رودخروشان رو دوچندان میکرد
قبل ازبلندشدن کامل آفتاب ازجاده پردار و درخت منتهی به کربلا گذشتیم اماقبل ازورود به سفارش رضاآقایون بادستهای گره کرده دور خانمهاحلقه زدن ومابااین حصاروارد سیل جمعیت شدیم تاهم روگم نکنیم وبا نامحرمی برخورد نکنیم
فشارجمعیت به حدی بودکه جزحرکت مستقیم هیچ راهی نبودجمعیت اززیرپلی باغریوحیدر حیدرگذرکردوبه روی پل بلنددیگه ای رسید
سبحان نسبت به منزل رفیقش جهت میدادو تلاش میکردیم ازجمعیت طوری بیرون بزنیم و راه فرعی های شهر رو در پیش بگیریم
ژانت آهسته رو به من میگفت:توعمرم اینهمه آدم یکجا ندیده بودم!این شهر به اندازه اینهمه آدم جاداره؟سری تکان دادم:چی بگم!
به هر ترتیبی بودانتهای پل از جمعیت جدا شدیم و وارد خیابانی شدیم که ردیف مغازه های مختلف داشت و بعد ازباریکه راهی وارد محلات پشتی شهرشدیم که خلوت تر بود
کوچه پس کوچه های باریک کربلا رو طی کردیم تا رسیدیم جلوی در خانه خشتی و زیبایی که با برگ ها سبز شده بود و سبحان زنگ کوچکش رو به صدا در آورد
چشمی چرخاندم
انگاراینجا به عکس نیویورک، پاییز کمی دیرتر شروع میشه وکربلا هنوزهوای تابستان به سر داره!روحانی سید نسبتا جوانی در رو به رومون بازکردوسبحان روبغل گرفت
بعدباپسرهادست دادودعوتمون کردداخل
فضای حیاط بافضای کوچه کاملا متفاوت بود
پرازدارودرخت وگل وبسیار زیبا
به داخل خونه دعوت شدیم واز پذیرایی گذشتیم وازپله هابالا رفتیم
طبقه ی دوم منزل چندین اتاق داشت که دوتاش متعلق به مابود
سیداسدبادست سرویس بهداشتی هارو نشان داد و گفت راحت باشیم و برگشت پایین
ما هم وارد اتاقی که بهمون داده بودند شدیما
انگار میزبان تعداد ما رو میدونست که دقیقا پنج دست رخت خواب روی زمین پهن کرده بود و روی تک میز اتاق چندین بسته لیوان آب خنک گذاشته بود
قبل از هر کاری کمی از اون آب خنک خوردم و پنکه ی سقفی گرد و کوچک اتاق رو روشن کردم
همین که سر جام دراز کشیدم حنانه هم وارد شد: بچه هاحاجی میگه تاقبل اذان ظهر ما از حمام استفاده کنیم بعدش آقایون
پرسیدم:آب اینجاجواب میده؟!
_آره مشکلی ندارن خداروشکر
کتایون بی هواگفت:
آخ چرخ موندتوحیاط؟
من اینجادیگه چمدونمو میخوام
میخوام دوش بگیرم
رضوان گفت:بذارزنگ بزنم احسان
حنانه حرفش روقطع کرد:نمیخوادهمین الان سبحان گفت دارن میرن پایین وسایل چرخ روبیارن بالاحالافعلا هرکی وسایلش پیششه بیاد بره حموم بعدازظهرمیخوایم
بہ قلمِ #شین_الف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، ماه بندگی و مهمانی خدا بر تمام مسلمین جهان مبارک باد.
🍃🌹🍃
#ماه_بندگی | #ماه_خدا
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
ماه شعبان ماه من است🌿
و ماه رمضان ماه خدا💕✨
|پیامبر اکرم•ص•|
#شعبان
#رمضان
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
#رهبرانهـ💕
•|: ما عکس تو را🥰
به کوی و میدان زدهایم👌
تصویر تو را🌱
به پرده جان زدهایم💖
•|: در صفحهیِ👇
قاموس لغت، بعد از تو😌
بر معنی عشق💚
خط بطلان زدهایم❌
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
هدایت شده از افـ زِد ڪُمیـلღ
پایان شعبان رسیده
مرا پاڪ ڪن حسین
.
این دل
براے ماه خدا روبراه نیسٺ
🌙 #ماه_رمضان
🌹یاد آوری اعمال قبل از خواب🌹
حضرت رسول اکرم فرمودند هر شب پیش از خواب :
👌😘
1. قرآن را ختم کنید
(=٣ بار سوره توحید)
💙
2. پیامبران را شفیع خود گردانید
(=۱ بار: اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم، اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین)
💛
3. مومنین را از خود راضی کنید
(=۱بار: اللهم اغفر للمومنین و المومنات)
💞
4. یک حج و یک عمره به جا آورید
( ۱ بار: سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر)
❤️
5. اقامه هزار ركعت نماز
(=٣ بار: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» )
😍
آیا حیف نیست هرشب به این سادگی از چنین خیر پربرکتی محروم شویم ؟
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
پایان فعالیت امروز🦋
شبتون شهدایی🌗✨
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
✋🏻روزمون رو با نام خدا و سلام به چهارده معصوم شروع میکنیم
💛بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ💛
السلام علیکَ یا رسولَ الله🧡🍀
السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین💛☘
السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ❤️🌿
السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی💙🌱
السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ💚🥀
السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ♥️🌱
السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ💖🌱
السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ🧡🍃
السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ💛🍃
السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی❤️🍀
السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ💙🌿
السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی💚🌿
السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری♥️🌿
السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان🌼💖🥀
و رحمة الله و برکاته🌙🙃🖐🏽
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌱✨اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌱✨
#شادی_روح_شهدا_صلوات
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
【 ݥڪٺݕ ۮࢪس شۿۮݳ 】
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
دوباره ماه خدا و بهار قرآن شد
دوباره ماه صفا دادن تن و جان شد
دوباره شوق سحر، هر غروب هم افطار
دوباره موسم شادی اهل ایمان شد
حلول ماه رمضان مبارک🌿
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه بندگی
ماه رمضاݩ!😍
آماده ای؟🧐😌
#ماه_رمضان #رهبرانه
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
animation.gif
134.8K
#رمضان
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
سلام رفقا✋
حلول ماه مبارک رمضان رو بهتون تبریک میگم❤️
امیدوارم که بخوبی از این ماه پربرکت بهره ببرید😊💜✨
التماس دعا دارم 🙂🌸
#ٲڶڶۿݥ_عجڶ_ڵۉڵێڪ_ٲڵڧࢪڄツ
#اللهم_احفظ_قائدنا_الامام_خامنه_ای_بظهور_حجتک❤️
{دعای بعد از هر نماز در ماه رمضان}
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
دعای روز اول
ماه مبارک رمضان 🌙
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَهِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ.
پنج شنبه💠
۳ فروردین ۱۴۰۱ 🗒
۱ رمضان ۱۴۴۴ 🌙
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------
حلول ماه مبارک رمضان را خدمت شما عزیزان و تمام مسلمانان جهان تبریک عرض میکنم ⚘🌹⚘التماس دعای مخصوص از همه عزیزان 🤲
➕ دعــــوت شـــــهــــدا هستیـــــد 👇
-------•••🕊•••-------
@Iran_gavi🌱
-------•••🕊•••-------