eitaa logo
امام زادگان عشق
91 دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
350 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁شب اول رمضان سال 94 ریف ادلب بودیم، تکفیری ها متوجه شده بودن فرمانده اون منطقه هست ، برای همین برای سرش جایزه گذاشتن، من میخواستم اخبار و با پخش کنم ولی اجازه نداد،😕 : مثل اینکه هنوز باور نکردی من زن ذلیلم، اگه خانومم متوجه بشه دیگه اجازه نمیده بیام سوریه، گفتم سید اگه برای سر من جایزه میذاشتن به همه عالم میگفتم😅 با خنده بهم گفت: روزي که اومد سراغت بدون اون روز نفس میکشی ولی مردی متوجه شدم نمیخواد اجـــــر عملـــــش کم بشه✅ از اون زمان تا لحظه شهادتش کنارش بودم ولی ندیدم این ماجرا رو برای کسی تعریف کنه ( )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تامل_در_جبهه ✍ خاطره ای از حجت‌الاسلام قرائتی... 🔸رفتم خونه پدر سه شهید یه خورده احوالپرسی کردم گفتم کجا وضو بگیرم ؟! 🔹گفت که دو سه تا پله باید بری پایین. 🔸 رفتم وضو گرفتم دیدم پیرمرد حوله آورده.. 🔹گفت حوله آوردم دست و صورتت روخشک کنی.. 🔸 گفتم حدیث داریم اگر وضو رو گرفتید و جای اون رو خشک نکنید ثوابش سی برابره!. 🔹پدر سه شهید جواب داد حدیث نداریم که اگه یه پیرمرد با درد پا براتون حوله آوردم خیطش نکنی؟! 🔸گفتم من علم دین دارم فهم دین ندارم! 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌸اگر واقعا دنبال شهادت هستی اَللّهُمَّ ارزُقْنا الشَّهادت را به قلبت بچسبان نه به پشت موبایلت 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟 چشمک ...! 🔻 شهید ناصرکاظمی رابطه روحی ویژه ای با مادرش داشت. مادر ناصر تعریف می‌کرد: یک شب وقتی ناصر مهمانم بود صحبت از شهادت او پیش آمد با هم راحت بودیم و این حرف‌ها اذیتمان نمی‌کرد به اوگفتم باید به من قول بدهی اگر شهید شدی در سرازیری قبر بهم چشمک بزنی. گفت: قول می‌دهم قول مردانه. 🚩 شهید که شد وقتی داشتند توی قبر می‌گذاشتنش با زحمت خودم را به بالای سرش رساندم و گفتم: ناصر، مادر، قولت که یادت نرفته عزیزِ مادر؟ خدا می‌داند همان موقع چشمانش یک بار باز و بسته شد. همه شاهد این ماجرا بودند و صدای صلوات و تکبیر قطعه 24 را پُر کرد. من از پسرم راضی هستم او تا لحظه آخر هم پای قولش ایستاد. ✍🏻خاطره ای از شهید ناصر کاظمی 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا