eitaa logo
امام زادگان عشق
93 دنبال‌کننده
15هزار عکس
4هزار ویدیو
333 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🌹🏴🌹 دلبستھ‌ۍ عشـق بستھ‌ۍ دنیـا نیست زندگۍ ختم بہ شھادت نشود زیبـا نیست 🥀 🥀 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ※ فیلمی که از مجلس یزید و سخنان روشنگرانه حضرت امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام الله علیها در لبنان ساخته شده و عربستان مانع از انتشار آن شد. ※کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود! ✘ زینب سلام‌الله علیها اولین رسانه‌ی کربلاست! ادامه‌ی این ماجرا با ماست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت شصت و هشتم فصل ششم برادران خوش‌زخم (۶) تا دو هفته کارم رفتن به بیمارستان بود من آشکار و جعفر پنهانی یکی دو ماه تحت درمان بودم تا عصا را کنار گذاشتم به جعفر با تحکم گفتم: "مامان را تنها نگذار! خانه باش" پذیرفت ولی با اکراه همان روز رضا نوروزی را دیدم گفت: "دو گردان از بچه‌ها را سازماندهی کرده‌ایم و به منطقه سومار می‌رویم. آنجا تحت امر تیپ ۲۷ هستیم. اگر آماده‌ای بیا" او را از فتح المبین و بیت المقدس می‌شناختم تا آن زمان چهار مرتبه مجروح شده و خم به ابرو نیاورده بود آرام و دلنشین بود فکر می‌کردم با حبیب حرف میزنم در تمام حالات و حرکات آینه تمام‌نمای حبیب بود به پادگان الله اکبر اسلام آباد رسیدیم مارش عملیات خبر از آغاز حمله‌ای به نام مسلم بن عقیل می‌داد پیوستن ما به تیپ ۲۷ برایم لذت بخش بود رضا نوروزی هم از سابقه کار من خبر داشت به پادگان که رسیدیم گفتند حاج همت برای معرفی فرمانده گردان می‌آید آمد و رضا نوروزی را به عنوان فرمانده کمیل و رضا زرگری را به عنوان فرمانده گردان فتح معرفی کرد جلو رفتم حاج‌همت بلافاصله مرا شناخت گرم در آغوش گرفت و به رضا سفارشم را کرد شدم مسئول اطلاعات عملیات گردان کمیل تا چند روز همان جا کار آموزش ستون کشی و رزم شب بود همراه با حال و هوای مناجات شبانه تا آنکه حاج همت پیغام داد برای تثبیت خط و مقابله با پاتک های دشمن به سومار برویم نزدیک ظهر بود به قرارگاه تیپ رسیدیم جای معطلی نبود از آنجا گردان فتح به محور راست منطقه و گردان ما به سمت چپ روانه شد قبل از حرکت، نیروهای اطلاعات عملیات تیپ وضعیت کلی منطقه را برای ما توجیه کردند طبق توجیه آنها ماباید به سمت راست ارتفاع گیسک و میان‌تنگ می‌رفتیم و در جایی به نام پاسگاه سفید پدافند می‌کردیم در تپه ها مستقر نشده بودیم که عراقی‌ها از جابجایی ما خبردار شدند ساعت ۱۱ شب بود در سنگر فرماندهی گردان دراز کشیده بودم که رضا نوروزی با عجله گفت: "یالا! راه بیفت برو جلو. عراقی‌ها تک کرده‌اند گفتم: "تنها" گفت: "نه! بی‌سیم زدند که مهمات ندارند و عراقی‌ها رسیده‌اند روی خط. برو کمک گروهان علی چیت‌سازیان. یک تویوتا مهمات هم با خودت ببر" سوار شدیم راننده دل‌دل می‌کرد که بیاید یا نه تاریکی شب و ناآشنایی با مسیر را بهانه کرده بود گفتم: "من راه را بلدم! تو بنشین کنار من." راه افتادیم از بلندی به سمت تپه‌های جلویی که کوتاه‌تر بودند سرازیر شدیم حتماً زیر دید و تیر عراقی‌ها بودیم لذا چراغ خاموش حرکت کردم هر از گاهی به چاله‌ای می‌افتادم یا به بلندی‌ای می‌خوردم تا جایی که راننده نگرانی‌اش آشکار شد: "برادر! حتماً راه را بلدی؟!" گفتم: "می‌بینی که! درست می‌رویم. ماشین را پشت یک شیار گذاشتم و از تپه بالا رفتم راننده همانجا ماند روی تپه نبرد تن‌به‌تن بود علی چیت‌سازیان همان نوجوانی که در اولین دیدار خیلی به دلم نشست، جانانه می‌جنگید. آرام و قرار نداشت با تیربار گرینوف یک‌ریز شلیک می‌کرد گاهی هم رجز می‌خواند خودم را به او رساندم و گفتم: "مهمات آورده‌ام! پایین تپه است." ... ◀️ ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا