#یادت_باشہ ❣
یادم میاد یه شب آقا حمید خیلی دیر کرده بود!!
هر شب معمولا راس ساعت هشت و نیم
خونه بود.اگه دیر میکرد زنگ میزد دلیلشو میگفت😇
ولی....
یہ شب خیلی منتظر موندم ساعت از هشت و نیم هم گذشت نه و نیم شد نیامد.. دلشوره امانم را بریده بود😭 با خودم گفتم شاید جلسه داره یا یه کار ضروری براش پیش اومده
هی خودم را با این حرفا آروم میکردم💔
ساعت تقریبا ده و ربع بود ایشون اومدن خونه هیچ وقت #یادم نمیره که برای در باز کردن در اون شب چه ذوقی کردم. 😍
در و باز کردم ایشون وارد خونہ شد
همین که اومد آنقدر استرس داشتم که سوالاتم شروع شد...🌺
حمید آقا کجا بودی؟؟؟؟😔
چرا دیر کردی ؟؟؟😞
ایشون اول جوابم رو نمیدادن ولی من اصرارم خیلی زیاد شد و ایشون مجبور شد که بگه....✨
که ایشون با لبخند و آرامش گفت:☺️
_یه نیازمندی سر کوچمون میشینہ هرشب که میام یه چی براش میخرم یا بهش یه مقدار پول میدم✨
ولی امشب دستم خالی بود تنونستم از خیابون و کوچه خودمون بیام چند تا خیابون و دور زدم تا شرمنده اون بنده خدا نشم 😊
برا همین تو ترافیک موندم شرمنده که دیر کردم و شما نگران شدین 😔
اون شب کلی افتخار کردم به داشتن حمید و این افتخار من بہ ایشون همیشگی است ❤️
#صبحتون_پرازعطروبوی_شهدا
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
⚘ شادی ارواح طیبه شهداء صلوات⚘
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••