هر دختر #دهه_نودی_سفیر_یک_شهید
🌱🌱🌱
💠هیات شهید گمنام با همکاری سرای راهبردی نورهان و ایستگاه انقلاب برگزار می کند:
🌺گلافشانی دختران ولایت🌺
⚜عهد دختران ۸ تا ۱۲ ساله با عمه سادات در عید ولایت به نیابت از سادات شهید
⚜از گل دختران دهه نودی دعوت می شود در آیین گل افشانی حرم بی بی، عید ولایت را به ایشان تبریک بگویند.
🔴هر دختر دهه 90ی
عکس یکی از #سادات_شهید را به همراه خواهد داشت
⚜زمان اجتماع:
🔻جمعه ۱۴۰۲/۴/۱۶
🔻ساعت ۵ عصر
▪️برای قرار گرفتن در صف های گل افشانی، به آیدی زیر پیام دهید:
@Helia_4831
برای نظم بهتر برنامه و اذیت نشدن دختران عزیزمان مهلت ثبت نام:
شنبه ۱۴۰۲/۴/۱۱
🌹『هردهه۹۰ی༆سفیریکشهید』🌹
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🕊
تجربه نزدیک به مرگ رهبر معظم انقلاب بعد از ترور نافرجام ایشان
ششم تیر ماه، سالروز ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب در مسجد ابوذر
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔰 #اطلاعیه| مراسم قرائت دعای پر فیض عرفه در جوار ۱۴ شهید گمنام کوه خضر نبی (ع).
سخنران: حجت الاسلام زند
با نوای: سیداحمدحسینی نژاد
🔻 چهارشنبه ساعت ۱۷
با ما همراه باشید👇
قرارگاه فرهنگی و پایگاه شهدای گمنام
🔴 فضیلت شب عرفه
🔵 علّامه مجلسی رضوان الله علیه مينويسد ؛
🌕 روِیَ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنَّ الدُّعَاءَ فِی لَیْلَةِ عَرَفَةَ مُسْتَجَابٌ ، وَ مَنْ أَحْیَاهَا بِالْعِبَادَةِ فَلَهُ أَجْرُ عِبَادَةِ مِائَةٍ وَ سَبْعِینَ سَنَةً ، وَ هِیَ لَیْلَةُ الْمُنَاجَاةِ مَعَ قَاضِی الْحَاجَاتِ ، وَ مَنْ تَابَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ قُبِلَتْ تَوْبَتُهُ .
🔹از حضرت رسول صلّى الله عليه و آله منقول است كه در شب #عرفه دعا مستجاب است و كسى كه آن شب را به عبادت بسر آورد ، أجر صد و هفتاد سال عبادت دارد ، و آن شبِ مناجات با قاضى الحاجات است و هرکس در آن شب توبه كند توبهاش مقبول است .
📚 زاد المعاد / باب ۵ ، فصل ۲
🇮🇷🇮🇷 #وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت سی و پنجم
فصل سوم
بلدچی شانزده ساله (۱۳)
جمعیت با اشاره دست حبیب، همچنان نشسته بودند و بیحرکت به مهتاب خیره ماندند که یک تکه ابر سیاه، مانند نقاب، مقابل مهتاب، کشیده شد و به قدری تاریک شد که دیدن نفر بغلدستی هم ممکن نبود.
باور نمیکردم اما "وجعلنا..." کار خودش را کرده بود.
معطل نکردیم و بی صدا از چپ و راست کمین عبور کردیم
و آنها متوجه نشدند.
مهتاب همچنان پشت ابر سیاه پنهان بود.
باز رعد زد و دل آسمان ترکید و باران رحمت الهی در دشت فرود آمد.
ضربآهنگ گامها تندتر شد.
از کمین دور شده بودیم و با گردان عمار به سمت خاکریز زینالقوس میرفتیم.
باران همچنان میبارید و عدهای که این امداد الهی را نشانه فضل در این عملیات، میدیدند هنگام راه رفتن گریه میکردند.
من گریهام نگرفت.
دلهره داشتم.
اتکا و اعتماد بیش از حد حبیب به من، کار دستم داده بود.
درست است که در شبهای قبل در شناساییها، عملکرد خوبی داشتم، اما آن شبها این مسیر را با ۴ تا ۶ نفر دیگر میآمدیم و برمیگشتیم و حالا ۷۰۰ نفر فقط از راهکار ما میآمدند و حتماً هزاران نفر هم در راهکارهای دیگر به سمت دشمن روانه شده بودند.
گاهی به خودم تشر میزدم؛ "اگر عملیات قبل از رسیدن به خاکریز زینالقوس لو برود، همه از چشم من میبینند و از محاسبه نادرست من در مسیر.
منی که باید هنوز پشت میز درس و مدرسه مینشستم و باید پختهتر و کاملتر میشدم و بعد می آمدم تا بلد راه شوم."
داشتم با خودم کلنجار میرفتم که ابر سیاه، کنار رفت و مهتاب باز هم به ما خندید.
حبیب به قیافه من خیره شد.
استرس داشتم.
صدایم میلرزید.
این را حبیب در رنگ پریده و صدای بریدهام، دید.
پرسید: "خوشلفظ! چیزی شده؟"
با قطب نما چند بار گرا گرفتم و گفتم: "اشتباه آمدهایم! گم کردهایم!"
انتظار داشتم در آن فضای آرام، داد بزند و عصبانی شود.
اما خیلی آرام گفت: "قطبنما را بده!"
گرا را چک کرد و پرسید: "مگر شبهای شناسایی قبل، اینجا را ندیده بودید؟"
گفتم: "بعد از کمین و جاده باید به یک برآمدگی میرسیدیم. این برآمدگی اینجا نیست!"
گفت: "نگران نباش! من کنارت هستم. درست آمدهایم من اینجا را از بالای دکل ابوذر دیده بودم."
در همین لحظه، شهبازی صدایش زد: "سلمان۵! سلمان!"
حبیب، صدای شهبازی را شنید.
نخواست پیش من بگوید که؛ "گم کردهایم" مبادا اضطراب من بیشتر شود.
دور شد.
رفت کنار و با شهبازی صحبت کرد.
بی کد و رمز.
آنقدر آرام که انگار از منزلش به خانه برادرش زنگ میزند.
نزدیک او شدم و گوش تیز کردم؛
شهبازی داشت میگفت: "درست است! فقط بگذارید عمار و مقداد هم بنشینند سر سفره."
بغضم ترکید.
گریهام گرفت.
و مدد خداوند را با ذره ذرهی وجودم حس کردم.
عقبعقب رفتم و با خودم خلوت کردم.
حبیب برگشت. دید دارم گریه می کنم.
گفت: "درست آمدهایم؛ عزیزم! حاج محمود هم این را تایید کرد."
◀️ ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷