#السلام_علی_المهدی_عج
امروز #شنبه برابر است با :
🗓 19 تیر 1400ه.ش
🗓 29 ذی القعده 1442ه.ق
🗓 10 جولای 2021 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_رب_العالمین
ای پروردگار جهانیان
بیانات در خطبههای نمازجمعه، ۸مرداد۷۸.pdf
270.4K
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران
۷۸/۰۵/۰۸
تحلیل فتنهی ۱۸ تیر ۷۸ توسط رهبر انقلاب اسلامی
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
ارتباط موفق_39.mp3
11.7M
#ارتباط_موفق ۳۹
🦠 بدبینی و سوءظن، بیماری وحشتناکی است که؛
بدونِ علائم ظاهری، هم توسط نفوس دیگران، قابل تشخیص است.
🔥عادت به عیبیابی، هیولایی را در درون انسان بیدار میکند؛
که وجودت را بقدری ناامن نموده،
که قطر دایرهی جذب تو را، به صفر میرساند.
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
@Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درس_اخلاق
#سردار_شهید
#مهدی_زین_الدین
در ستاد لشگر بودیم. #شهید_زین_الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد. نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست.
آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد.
آقا #مهدی با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد.
یکهو دیدم این برادر یک چاقوی ضامن دار از جیبش درآورد، گرفت جلوی #شهید_زین_الدین و با عصبانیت گفت : #حرف حساب یعنی این و چاقو را نشان داد.
خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا #مهدی می خندد .
با مهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت، گذاشت توی جیب او، بعد #دستی به سرش کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد.
ظاهرا این برادر #اختلافی با یکی از همشهریانش داشت که آقا #مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند .
بعدها #شهید_زین_الدین ایشان را #طوری ساخت و به راه آورد که شد #فرمانده یکی از گردانهای لشگر !
#روحش_شاد
#یادش_گرامی با ذکر#صلوات
#مجلس_روضه به مناسبت
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
شنبه ۱۹ مرداد بلافاصله بعد از نماز عشاء
بنیاد خیابان دکتر حسابی ، مسجد حضرت زینب سلام الله علیها
آمده بود مهمانی سر سفره هم نشسته بود اما دست به غذا نمی زد زن دایی پرسید : محمدعلی! مگر گرسنه نیستی؟
همانطورکه سرش پایین بود جواب داد: میتوانم خواهشی از شما بکنم!؟ میشود چادرتان را سرتان بکنید؟
آن روز یازده و دوازده سال بیشتر نداشت...
#حجاب|
#شهید_محمدعلی_رجایی🌷
#کتاب
#عصرهای_کریسکان #خاطرات_امیر_سعیدزاده #رزمنده_کرد_اسیر_در_چنگال
#ضد_انقلاب_کومله
#نویسنده_کیانوش_گلزار_راغب
#فصل_بیست و ششم
#قسمت ۷۱
#رنگ_رخسار
رنگ رخسار گویای حال زارم بود. موهای سفید سرم، صورت پوشیده از مو، قد خمیده و لباسهای مشکی و وصلهخورده تنم که در اثر تابش آفتاب قهوهایرنگ شده بود، به خوبی حال و روزم را نشان میداد.
در طول دوران اسارت شوهرم هرگز آرایش نکردم. در هیچ جشن و مجلس شادی شرکت نکردم. حتی به عروسی برادرم هم نرفتم. دو دست لباس مشکی داشتم که چپ و راست میپوشیدم و عوض میکردم.
اسارت سعید از چهار سال گذشت. خبر دادند قرار است اعدام شود. اطلاعات دلداریمان داد و گفت: «هر کاری لازم باشه برای آزادیش انجام میدیم. هر کسی رو بخوان میدیم تا مبادله انجام بگیره. چندین زندانی داریم که میتونیم با سعید مبادله کنیم. غصه نخورین. این جوری میخوان روحیه شما را بشکنن.»
بعضیها هم به شایعات دامن میزدند و میگفتند: «امکان نداره دموکرات سعید رو آزاد کنه.» افراد بانفوذ قول همکاری و سفارش به دموکرات را میدادند ولی کاری از دستشان برنمیآمد.
پرونده ی
ما در کمیته امداد بسته شد و حقوق و مزایامان به بنیاد شهید منتقل شد. مستمری اطلاعات قطع شد. کمیته امداد هم خدماتش را قطع کرد. همه ارگانها پذیرفتند سعید اعدام میشود. دیگر هیچ کس امیدی به آزادیاش نداشت. برابر شواهد و قراین پذیرفتیم احتمال اعدام قوت گرفته و کاری هم از دست کسی برنمیآید. معمولاً پروندۀ شهدا را به بنیاد شهید انتقال میدادند. ما هم باورمان شد سعید به کاروان شهدا پیوسته است.
در بنیاد شهید از حقوق و مزایای بهتری برخوردار شدیم. بچهها امکانات آموزشی و بهداشتی مناسبتری دریافت کردند و مشکل مالی نداشتیم ولی ترس اعدام سعید عذابمان میداد. زندگیمان با آه و اشک و ماتم همراه شد. از طریق نفوذیهای اطلاعات هم خبردار شدیم احتمال اعدام سعید بیشتر از آزادی اوست. شب از طرف اطلاعات به منزلمان آمدند و گفتند: «احتمالاً حکم ابد براش بریدن و دیگه آزاد نمیشه.»
برادران سپاه گفتند: «با دموکرات وارد مذاکره بشین. سپاه حاضره یک میلیون دینار رشوه به دموکرات بده تا سعید رو آزد کنن.»
از نوع گفتار و بیانشان فهمیدم سعید اعدامی است. قطع امید کردم و دوران ناامیدیمان شروع شد. عذاب و رنج و سختی به جانم افتاد و پیشاپیش خانوادۀ شهید شدیم.
نگرانی و اضطرابمان ادامه داشت تا اینکه خاله غنچه تصمیم گرفت به ملاقات سعید برود. میخواست حضوری و با گوش خودش خبرها را بشنود.
از طرف دموکرات مأموری فرستاده بودند بیاید وضع و حال ما را از نزدیک ببیند. مردی به منزلمان آمد و برای اینکه به سعید سخت نگیرند محترمانه برخورد کردم. اجازه دادم وارد خانه شود و اوضاع را ببیند. خانه و امکاناتمان را از نزدیک دید و کلی تعجّب کرد . سفره پهن بود و عدسپلو داشتیم. روغن هم نداشتیم رویش بریزم. نگاهی به برنج خمیر شده انداخت و گفت: «به ما گزارش دادن رژیم بهترین امکانات رفاهی و آسایشی را در اختیارتان گذاشته.»
ـ این وضع و حالمانه. با چشمات ببین و قضاوت کن.
ـ گفتن خانۀ سه طبقه و استخر و ماشین و لوازم لوکس دارین.
خانهمان کلنگی بود و همان لحظه موشی از لای تیرهای چوبی سقف افتاد توی سفره و او دستپاچه شد و خندهاش گرفت. بعد گریه کرد و رفت.
یک هفته بعد، خاله غنچه با خوشحالی از ملاقات سعید برگشت و گفت: «قول دادن سعید رو آزاد کنن. به خدا قول قطعی دادن. گفتن به زودی آزاد میشه.»
باورم نشد. آنقدر خبرهای راست و دروغ شنیده بودم که هیچ خبری خوشحالم نمیکرد. چند روز بعد، از طرف سپاه آمدند و گفتند: «سعید آزاد شده و توی روستای بیتوش منتظر شماس.»
دستپاچه شدم و نمیدانستم چهکار کنم. اقوام به منزلمان آمدند و آماده رفتن به بیتوش شدند. من هم خواستم بروم که خاله غنچه جلویم را گرفت و گفت: «تو بمان و آشپزی کن. شب کلی مهمان داریم.»
دستی هم به صورتم کشید و به شوخی گفت: «بهتره این ریشای بلندتم کوتاه کنی. لباسای سیاهتم در بیار و عوض کن.»
در این مدت از بس لباسهای سیاهم را در سرما و گرما، چپ و راست پوشیده بودم و وصله زده بودم، رنگارنگ شده بود. لباسهای مشکیام را در آوردم و سوزاندم. عهد بستم تا آخر عمرم لباس مشکی نپوشم .
کوچه و خیابان پُر از جمعیت شد. هزاران نفر به استقبال سعید آمده بودند. فرصتی دست نمیداد از نزدیک ببینمش. دل به دریا زدم و موج جمعیت را شکافتم و جلو رفتم و بغلش کردم. چشمم به جمالش روشن شد. پیشانیام را بوسید و اشک در چشمانش حلقه زد. صورتی پژمرده و دندانهای پوسیده و اندامی لاغر، موهای ژولیده و رنگی پریده و چشمانی گودافتاده، دلم را لرزاند. خوشحال شدم و عهد بستم دیگر نگذارم تنهایی جایی برود.
ادامه دارد...
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
⬅️خداحافظ 4 عزیز سفرکرده!
🔸️با رضایت خانوادههای 4 گروگان غریب حاج احمد متوسلیان، تقی رستگار، سیدمحسن موسوی و کاظم اخوان، امسال هم سالگرد آن عزیزان، همچون 39 سال گذشته، به خوشی و فراموشی گذشت و رفت!
طی حدود 30 سال گذشته، بهلطف خدا توفیق شد در ایران، سوریه و لبنان، کاملا خودجوش پیگیر این پرونده شوم.
🔸️صدالبته با هزینۀ شخصی بدون یک ریال مساعدت و کمک از جانب سفارت فعال جمهوریاسلامی ایران در بیروت و ارگان های ذینفع و اشخاص پرنفع و پرسود! نه خانه و دفتر شخصی در ژنو، نه بیت و ساختمان در بیروت و نه حقوق چندهزار دلاری ماهانه با حق ماموریت منطقۀ جنگی و خطر!
🔸️این را برای آن عزیزان مومن و مسلمان و معتقد به قیامت! میگویم که در مرکزی مطالعاتی و پژوهشی که مثلا باید حقایق دفاع مقدس و شهدا را صادقانه و بدون دروغ و تحریف ثبت کنند، دور هم نشستند و مدعی شدند:"ما اسناد موثقی داریم که داودآبادی برای ادعاهایی که دربارۀ 4 گروگان دارد، میلیاردها تومان از جایی پول گرفته و هرآنچه میگوید، فقط برای کسب منافع شخصی است و بس!"
🔸️الله اکبر.
فقط خدای شاهد و شهدا میدانند بنده از 21 میلیارد تومان (دهۀ 60 نه امروز) که از سال 1361 تا 1379 فقط به بهانۀ پیگیری سرنوشت آن 4 عزیز، خرج شد، و در نهایت حتی یک برگ هم بهعنوان نتیجۀ 18 سال هزینه، تحویل هیچکس داده نشد، چیزی عایدم نشد.
و متاسفانه بخاطر همین اندک توان شخصی که برای پیگیری این ماجرا گذاشتم، از طرف برخی بستگان آنان، مورد تهمت، غیبت، اهانت، تهدید و فحاشی حضوری و در فضای مجازی قرار گرفتم که همه را به خدای احکم الحاکمین و خود شهدایشان واگذار میکنم.
🔸️طی حدود 30 سال گذشته، بدون ریالی هزینه از بیتالمال مسلمین، توانستم 3 کتاب مستند و موثق دربارۀ آن عزیزان سفر کرده منتشر کنم:
* کمین جولای 82
* 37 سال
* راز احمد
که خدا را بر این توفیق شاکرم.
🔸️امسال که این واقعه وارد چهلمین سال خود شد، فقط برای خودم، به انتهای ماجرا دست یافتم و وجدانم راحت شد.برای همین دیگر به هیچ وجه دنبال ماجرایی که انتهای آن را میدانم و از بازیهای کاملا شخصی که هیچ ربطی به مصلحت انقلاب و نظام ندارد، فاصله میگیرم.
🔸️فقط از آن رزمندۀ پردرجه! که مدعی شد بنده برای این کارها میلیاردها تومان گرفتهام، خواهش میکنم اسناد و مدارک آن را اول منتشر کند و سپس به محاکم قضایی تحویل دهد، تا به جرم اختلاس در خون شهدا، محاکمه و محکوم و مجرم و مجازات شوم!
🔹️قطعا من نیز آنچه را مدعی شدید، حلال نخواهم کرد و در پیشگاه عدلالهی، که نه درجه و مقام و جایگاه و رتبه و ... جایی دارد، نه وکیل و لباس، شکایت خویش را از این غیبت و تهمت ارائه خواهم داد.از امروز همۀ پستهای خود را که در رابطۀ آن 4 عزیز منتشر کردم، حذف میکنم و آنان را از شرّ وجود خود مصون مینمایم!
🔹️از این به بعد، کار را به آنان که منتظر هستند برای صفای دلشان و هوای نفسشان 4 عزیز هموطن، بجای شهادت و سُکنا در بهشتالهی، 40 سال در بند و زندان و شکنجۀ وحشیان باشند، واگذار میکنم.
🔸️بخاطر کم کاریها و سوءاستفادههای احتمالی این سالها:
حلالم کن حاج احمد متوسلیان
حلالم کن سیدمحسن موسوی
حلالم کن تقی رستگار
حلالم کن کاظم اخوان
و خداوند اجر مومنان را ضایع نمیکند
⚡حمید داودآبادی
19 تیر 1400
Gomnam-Haftegi930703[01].mp3
15.1M
🏴 روضه شهادت امام جواد علیه السلام
حاج میثم مطیعی
🏴 امام جواد عَلَیْهِ السلام:
▪️مَنْ اتَمَّ رُكُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ.
▪️هركس ركوع نمازش را بهطور كامل و صحيح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.
📕 الکافي ج 3 ص 321
#لیلة_الدفن
#وحشت_قبر
نماز و واعدنا👇🏽🌹 فرداشب 🌹
🌱نماز دهه اول ذی الحجه🌱
🔅امام باقرعلیه السلام می فرمایند:
هیچگاه نماز دهه اول ذی الحجه را ترک نکنید، و اگر این نماز را بخوانید، در ثواب اعمال حاجیان شریک خواهید بود، هر چند که به حج نرفته باشید.
(سید بن طاووس، الاقبال، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۳۵)
🌴 کیفیت نماز 🌴
نماز دهه اول ذی الحجه در ده شب اول این ماه (از غروب آخرین شب ماه ذیقعده تا شب عید قربان) و بین نماز مغرب و عشاء باید خوانده شود.
🔅این نماز دو رکعت است.
در هر رکعت بعد از تکبیره الاحرام ابتدا سوره حمد
و بعد سوره اخلاص
و سپس باید آیه ۱۴۲ سوره اعراف
(وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً وَ قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ)؛خوانده شود.
#التماس_دعا