#کتاب
#عصرهای_کریسکان #خاطرات_امیر_سعیدزاده #رزمنده_کرد_اسیر_در_چنگال
#ضد_انقلاب_کومله
#نویسنده_کیانوش_گلزار_راغب
#فصل_بیست و هفتم
#قسمت۷۴
بعد از عملیات، قرارگاه رمضان و سپاه و اطلاعات و نیروی انتظامی پیگیر ماجرا میشوند بفهمند عملیات قلعه دیزه توسط کدام نهاد و ارگان انجام پذیرفته است. هر چه پیگیری میکنند به نتیجهای نمیرسند. برایشان عجیب است عملیاتی با این وسعت انجام بگیرد و دولت جمهوری اسلامی نداند کار چه کسی بوده است.
بعد از یک هفته آقای ابوالقاسم از ارومیه تماس میگیرد و تلفنی میگوید: «فردا صبح ساعت هشت بیا دفترم.»
صبح
زود به ارومیه میرسم و به دفتر ابوالقاسم میروم. بعد از روبوسی و احوالپرسی و چاق سلامتی میگوید: «سعید شنیدی تو قلعه دیزه عملیات شده؟»
ـ خوب دشمنه دیگه، میزنن، میکوبن. شما اونا رو میزنین، اونا شما رو میزنن. جنگه دیگه، کاری نمیشه کرد.
ـ مسئله اینه که هیچکی نمیدونه عملیات کار کی بوده. میگویم: «مگه میشه عملیات بشه و شما ندونین کار کی بوده؟»
میخندد و میگوید: «سعید باور کن نمیدونیم کار کی بوده.»
بعد رو به من میکند و میخندد و دوستانه میگوید: «سعید جان کار تو بوده؟»
ـ نه بابا چه ربطی به من داره؟ تازه آزاد شدم. شایدم حالا طرفدار دموکرات شده باشم! آخه چهکارهام که بدون هماهنگی عملیات کنم؟
ـ این نوع عملیاتها فقط از عهدۀ تو برمیآد. چون ابزار و عواملش رو داری.
بعد می خندد و دستی به صورتش میکشد و میگوید: «این تن بمیره کار تو نبوده؟»
ـ آره کار من بوده!
ـ چرا با من هماهنگ نکردی؟
ـ اگه با شما هماهنگ میکردم قضیه لوث میشد و از ارزش میافتاد. شما فکر کردین تحت تأثیر افکار دموکرات قرار گرفتم. اگه میخواستم به کشورم خیانت کنم دو سال اسارت کومله و چهار سال اسارت دموکرات رو تحمل نمیکردم. در تمام عملیاتهای
کردستان همراه شهدا بودم و بهترین دوستانم شهید شدن. دو برادرم شهید شده، خواستم ثابت کنم تا آخر پای آرمانهای نظام جمهوری اسلامی وایسادم و برای عقیدهام احترام قائلم. من همرزم شهید باکری و شهید صالحی و شهید علیپور و شهید عظیمی و شهید عمرملا و صدها شهید دیگر بودم که تکتک لحظاتم با خون اونا رنگین شده. میتونم تمام مقرهای دموکرات رو تو عراق نابود کنم و به آتش بکشم ولی کسی رو نکشتم تا بفهمن کینهای نیستم. کومله و دموکرات عددی نیستن. ما دشمنان بزرگتری مثل آمریکا و اسرائیل داریم.
ـ برای این عملیات چقدر پول خرج کردی؟
سیصدهزار تومان.
دست توی کشویش میکند و سه میلیون تومان پول نقد مقابلم میگذارد. میگوید: «این هزینه عملیاته، ببر بین بچهها تقسیم کن.»
هفتۀ بعد از طرف اطلاعات به هتل تهران دعوت میشوم و یک سری کتاب و جزوه و اشل جدید کاری در اختیارم میگذارند تا مطالعه کنم و اطلاعاتم را به روز برسانم. تمام اطلاعاتی را که در دوران اسارت از گروهکها جمعآوری کردهام در اختیارشان می گذارم به سردشت بازمیگردم. قرار است همکاری جدیدی با واحدم شروع کنم که سُعدا مانع میشود.
ـ لیلای چهارماهه رو تو بغلم تنها گذاشتی و اسیر کومله شدی. مینای یهساله رو بغلم تنها گذاشتی و اسیر دموکرات شدی، حالا پنج سالش شده. هیچ وقت مانع رفتنت به جبهه نشدم. در دوران جنگ کمتر شبی در منزل ماندی. دائم در خطر بودی. اصلاً نفهمیدی بچهها چطور بزرگ شدن. چه زخم زبانها که نشنیدم. چه حقارتا که نکشیدم. بین در و همسایه کلی طعنه شنیدم. بیحرمتی کشیدم و دم نزدم. دانشگاه لیلا تموم شده و میخواد
ازدواج کنه، یک بار به مدرسه بچهها سر زدی؟ اصلاً مدرسهشون رو بلدی؟ بچهها دارن دوران بلوغ رو طی میکنن. هیچ وقت طعم پدری رو نچشیدن. نمیخوای چند سالی کنارشان باشی؟ نمیخوای حس پدری نصیبشون کنی؟ همیشه مثل یتیم بزرگ شدن. میخوای دوباره دلهره و دوری و بیخبری نصیبمون کنی؟ اگه جنگ هنر بود، تو وظیفهات رو به خوبی انجام دادی. هزاران فحش و دشنام و بیحرمتی شنیدیم. جاش و تخم جاش و بی پدر و مزدور و خودفروش و دشمن کُرد به اندازه کافی شنیدیم. تلاش کن شغل آرامی پیدا کنی و به تربیت بچههات مشغول بشی. دیگه تحمل استرس و دوری نداریم.
بچهها دورهام میکنند و میگویند: «بابا دیگه نمیذاریم از ما دور بشی.»
یک سالی با کارگری و کاسبی اموراتم را میگذرانم. با بخشنامۀ ستاد رسیدگی به امور آزادگان در آموزش و پرورش استخدام میشوم و به عنوان معلم کلاس اوّل ابتدایی سر کلاس درس میروم.
از پنجره کلاس درس به کوه بردهسور خیره میشوم و به تی ان تی سردشت لبخند میزنم. نمیتوانم بچهها را آرام کنم. به یاد دوران کودکی خودم و شهید مصطفی میافتم.
⬅️ ادامه دارد. . . . .
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
✨اولین باری که به کربلا می رفتیم...،
🔅بارها شنیده بودیم دعا تحت قبه ی امام حسین(ع) رد خور نداره و به هدف استجابت می رسه...
✨همه زائرها هدفشون این بود که یک بار هم که شده برسند کنار شیش گوشه ارباب و آرزو کنن...
🔅قبل از رسیدن هرکس آرزوهای بزرگش رو جمع و جور می کرد تا از خدا بخواد...
✨بالاخره رسیدیم کنار ضریح آقا اباعبدالله(ع)،غوغایی بود...
🔅کنار حسین وایساده بودم و صدای مناجاتش با خدا به گوش همه می رسید...
✨هی میگفت،فقط شهادت ...،و هی تکرار می کرد...
🔅امام حسین (ع) رو واسطه کرده بود و پافشاری می کرد...
✨بهش گفتم حسین از آقا بخواه سال دیگه عرفه و اربعین قسمتمون بشه دوباره بیایم کربلا...
🔅نگاهم کرد و گفت :نه،خیلی دیره تا سال دیگه... فقط شهادت...
✨حالا تازه می فهمم که راست می گفتند...
🔅اگر دل آدم آماده باشه دعا زیر قبه ردخور نداره...
✍راوی : مهدی بیگ زاده
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حسین_صحرایی
#سردار_شهید
#حمید_باکری
با چند تا از خانواده هاے سپاه،
توے یہ خونہ ساڪن شده بودیم.
یه روز که #حمید از منطقه اومد،
بہ شوخی گفتم:
"دلم می خواد یہ بار بیاے و ببینے
اینجا رو زدن و من هم کشته شدم!!
اونوقت برام بخونے؛
فاطمه جان! #شهادتت مبارک!"
بعد شروع کردم به راه رفتن...
و این جمله رو تڪرار ڪردم......!
دیدم از #حمید صدایی در نمیاد!.
نگاه کردم، دیدم داره گریه میڪنه...،
جا خوردم!!
گفتم: "تو خیلی بی انصافے!!
هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو ندارے و نمیزارے من گریه کنم!!
حالا خودتـــ نشستی و جلوے من گریه میکنی؟!!"
سرش رو بالا آورد و گفت:
"فاطمه جان!! به خداقسم!!
اگه تو نباشی...،
من اصلا از جبهه بر نمی گردم....!!!"
#روحش_شاد
#یادش_گرامی با ذکر#صلوات
سلام علیکم
جهت مشارکت در مراسم شبی با شهداء مورخه ۱۴۰۰/۴/۲۳
می توانید کمک های نقدی خود را به شماره کارت واریز نمائید .
اجرکم عندالله
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنه ای "حفظه الله "
نگذارید یاد شهداء فراموش شود
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#دعوتید_به
#مراسم
#شبی_با_شهدای_تیر_ماه
#شهید احمد اکبری
#شهید بشیر اکبری
#شهید سید حسن رجبی
#شهید علی اوسط غلاملو
#شهید رضا کاشی
#شهید حسینعلی جعفری
#شهید جاسم محرابیان
#شهید محسن عابدینی
#شهید مراد علی علائی
#شهید محمد سخایی
#شهید محمد علی ملک زاده
#شهید محمد رضا احمدی مقدم
#شهید مدافع حرم علی عباس
🕌#مسجد_حضرت_زینب علیها السلام
🗓#تاریخ ⬅️ چهارشنبه
➡️۱۴۰۰/۴/۲۳
⏰#زمان ⬅️ بعد از نماز عشاء
لطفا نذورات و کمکهای نقدی خود را به شماره کارت 6273811144241368 بنام سید علیرضا رجایی واریز نمائید.
#اجرتان با شهداء
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 تفسیر آیه به آیه قرآن
🌹 #آیه_4_سوره_الفاتحه
🔹مالک یوم الدین(4)🔹
ترجمه:#مالک روز جزاست
🌸در تفسیر آیات قبلی گفتیم #خداوند اسم و صفاتی دارد اسم خداوند #الله است و از جمله صفاتی که در این سوره تا کنون خواندیم الرحمن، الرحیم و رب است و چهارمین صفتی که به خداوند در سوره #حمد نسبت داده شده مالک است. خداوند مالک زمین و آسمان ها و دنیا و آخرت است در این آیه می فرماید خداوند مالک یوم الدین است یعنی مالک روز قیامت است
✅چرا #قیامت و آخرت را با واژه #یوم یعنی روز یاد می کند؟
چون وقتی #روز می شود همه چیز معلوم و #روشن و آشکار می شود در روز قیامت مشخص می شود چه کسی روسفید است و چه کسی روسیاه است و همه چیز از خوب و بد و زشت و زیبا روشن می شود.اما #دنیا مثل شب #تاریک و ظلمانی است.
✅چرا در این آیه می فرماید #قیامت روز دین است؟
زیرا در آن روز فقط #دین حرف اول و آخر می زند و ملاک خوب و بدی فقط دین است و کسانی که به دستورات دین عمل کردند #رستگار خواهند شد و روز دین روز جزای اعمال انسان هاست.
🔹پیام های آیه4سوره حمد🔹
✅ حرف اول و آخر را در قیامت دین خواهد زد.
✅ روز دین یعنی روز قیامت یعنی روز جزای اعمال انسان هاست.
✅ مالک روز قیامت خداست همان خدایی که الرحمن الرحیم و رب العالمین است
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن