eitaa logo
امام زادگان عشق
95 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
327 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✧✦•﷽‌ ✧✦• تحویــل سال بہ وقت محــرم ست حول قلوبنــا بروضــة الحســین (ع)
🌹/ با بیش‌تر آشنا شویم ♦️ 18 مرداد سالروز شهادت «شهید محسن حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بوی پیراهن حسین ۱.mp3
6.29M
🎧 و تمام فلسفه‌ی عزاداری‌اش، برای آن است که؛ هر یک نفر از ما، بشود یک زینب (سلام‌الله‌علیها)، برای حسین زمان خویش! 🔺تمرین زینب شدن خیلی ساده‌تر از آن است که از ذهن ما می‌گذرد! زینب شدن را از کجا باید شروع کرد؟ ۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 پای کار حسین(ع) ایستاده ایم 🔶 با این که امسال هم، شیوع این ویروس منحوس و شرایط بد اقتصادی، هزینه برگزاری مراسمات محرم را بالا برده است، ولی با همراهی مردم حسینی محله، نمی گذاریم روضه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) کم رونق برگزار شود. 💳 شماره کارت، جهت واریز کمک های نقدی👇 ۶۲۷۳-۸۱۱۱-۶۴۰۴-۰۸۵۶ به نام سید علی رجائی 💠 هیئت مسجد حضرت زینب سلام الله علیها
💢پیکر مطهر اولین روحانی شهید مدافع حرم حجت الاسلام والمسلمین پس از ۶ سال در شب اول محرم تفحص شده خودش را به عزای ارباب رساند خوش آمدی به مجلس عزای حسین 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃چه کرده ای؟ نه تنها آدم ها بلکه را به هم ریخته ای....چند روز است نیت می کنم چند خطی از تو بنویسم، دفتر روسیاه می شود و قلم لام تا کام حرفی برای نوشتن ندارد. حتی پای عقربه های ساعت هم برای رسیدن به چنین لحظه ای می لنگد. تو با رفتنت همه را خودشان کردی😔 🍃در نامت را جست و جو کردم، آن تصویر معروف دلم را به بازی گرفت. در کودکی مقاتل خواندی و در روزهای جوانی ارباب شدی. 🍃چشم های شجاعت در لحظه اسارت، فروغ چشم هایم را گرفت. آن بیابان و آن خیمه ها برایم عصر را تداعی می کند. نمی دانم خارمغیلان در آن بیابان بوده است یا نه اما خداراشکر که خانواده ات طعم اسارت را نچشیدند. 🍃از هر چه بگذرم لب های خشکیده ات ای است پر از درد، اشک، داغ😭 🍃نمی دانم چه گذشت بر تو از تا شهادت اما پیکر جراحت دیده و سر جداشده ات برایم و زینب مضطر را زنده کرد. 🍃چه شد این چنین شبیه ارباب شدی. چه شد که دل ها را زیر و رو کردی. چه کرده ای که هرگاه به تو می اندیشم مهمانم می شود و زانوهایم می لرزند🥺 🍃به قول خودت جامعه روز به روز سخت تر شود و روز به روز پیشرفت می کند و پاک بودن سخت است. تو برای رسیدن به چیزهای خوب تر از خوب هایت گذشتی. برای ما که بین بد و بدتر دست و پا می زنیم دعا کن. 🍃حافظ آیه های نور، تو را قسم به آن ، برای شفای دل های مرده ما اندکی یا من اسمه دوا بخوان. درد داریم و درمان گم کرده ایم😔 🍃راستی خادم المهدی. دعای فرج بخوان تا برسد فرشته نجات این روزهای . ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرداد ۱۳۹۶.منطقه التنف مرز بین سوریه وعراق 📅تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : نجف آباد اصفهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۸مرداد سالروز شهادت محسن حججی شاد و یادش گرامی با قرائت فاتحه الکتاب و ذکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در میــان روضهٔ ارباب مظلومان حسین؛ هر که شد نوکر، بداند از دعای زینب است...
@heyaateyazeynabqom لینک کانال هیئت مسجد حضرت زینب سلام الله علیها جهت اطلاع از مراسمات مسجد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در یکی از روزهای گرم سال ۱۳۵۹ و فصل برداشت در دشت ضیاء آباد ، سرگرم کمک به پدرش بود که از پایگاه تلگرام مهم و به دست او رسید که با خواندن متن آن یافت که او را احضار کرده است. با این وصف با در تماس گرفت. جریان را به آگاهی او رساند. در این تصریح شده بود که بر اثر شدت به مناطق مرزی و کشور، پایگاه به حالت آماده باش کامل درآمده است. حسین بلافاصله به بازگشت و از همسرش خواست نظر به اینکه بسیار گرم است و فرزندشان چهار ماه سن دارد، شایسته است برای مدتی در در کنار خانواده اش بماند. از او خواست هرگاه اوضاع شد، آن ها را به منتقل نماید. گفت: به امید خدا ۱۵ روز آینده به برمی گردم! اما گویا به الهام شده بود که تا آن ها را نبیند. به ذهن او رسید به وصیت کند، به چهره جوانش که فقط یک سال و چهارماه از زندگی گذشته بود خیره شد. اما پس از توکل به قادر متعال کمی مکث کرد و گفت: دوست دارم اگر هر زمان برای من افتاد، مسئله را تحمل کنید! بی درنگ از چشمانش جاری شد و یک بار دیگر به سراغ رفت و او را بوسید و سعی کرد او را برای همیشه به خاطر بسپارد!