eitaa logo
امام زادگان عشق
93 دنبال‌کننده
15هزار عکس
4هزار ویدیو
333 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر صبـح🌤 با نگاه تو همه ی خوبـی‌ها در مـا طلـوع می‌ڪند نگاهت را از ما دریــغ مڪـُن🌷 سلام ✋ 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠امروز یکی از چیزهایی که از لحاظ عملی مهم است، مسئله‌ی اقتصاد است؛ دشمن روی اقتصاد کشور ما متمرکز شده. از نظر دشمن، اقتصاد کشور یک نقطه‌ی ضعفی است که [او] می‌تواند با تکیه‌ی بر آن نقطه‌ی ضعف، مقاصد سوء خودش را در مورد کشور عزیز ما و در مورد جمهوری اسلامی اِعمال بکند؛ باید روی اقتصاد [کار کرد]. من گفتم اقتصاد مقاومتی، یعنی اقتصادی که از درون می‌جوشد و احتیاج ما را به دیگران کم می‌کند و استحکام کشور را در مقابل تکانه‌های خارجی افزایش می‌دهد؛ این معنای اقتصاد مقاومتی است. 💠 «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل»، این اقدام و عمل باید در جلوی چشم مردم قرار بگیرد و مردم این را ببینند؛ این توقّع و خواسته‌ی ما از مسئولین است که با آن‌ها هم در میان می‌گذاریم؛ این مسائل را ما با مسئولین مرتّباً در میان می‌گذاریم و به آن‌ها می‌گوییم. شاخصه‌های اقدام و عمل را باید نشان داد. ۱۳۹۵/۸/۲۶ 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد تاریخ تولد : ۱۳۲۷ تاریخ : ۱۳۵۹/۰۲/۰۵ محل : با ذکر 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوم تو همکاری کن، قول می‌دم نجاتت بدم. قول می‌دم موتور برات بخرم. موتور دوست داری؟ ـ آره خیلی دوس دارم. ـ خیلی خوب. موتور برات می‌خرم، مسافرت می‌فرستمت، برات زن می‌گیرم. از اینا خوشت میاد؟ ـ آره خوشم میاد. ـ می‌دونی سرباز فراری هستی، اگه همکاری نکنی دادگاه نظامی‌ می‌شی. پرونده‌ت بره بالا جرمت زیاده، به جرم ضد شاه اعدام می‌شی. بهتره حرف بزنی و همین جا پرونده رو ببندم و خلاص بشی. اصلاً می‌خوای از سربازی معافت کنم؟ قول می‌دم اگه اسم طرف رو بگی، یه نامه بنویسم و از سربازی معافت کنم. یه موتورم برات ‌می‌خرم تا بری دنبال عشقت. نظرت چیه؟ بگو چه کار کنم؟ ـ این نوار سخنرانی رو از کجا آوردی؟ کی بهت داده؟ ـ والا نمی‌دونم. یه غریبه بهم داد. ـ کجا بهت داد؟ ـ توی خیابون! ـ چند سالش بود؟ چه کاره بود؟ خونه‌ش کجاس؟ ـ نمی‌دونم، باید ببینمش. ـ کجا ببینیش؟ ـ توی خیابون بچرخم می‌بینمش. ـ مگه میاد توی خیابون؟ آره می‌آد، یه دوری می‌زنه و زود می‌ره. ـ اگه آزادت کنم، می‌تونی پیداش کنی؟ ـ البته که می‌تونم. از دور هم می‌شناسمش. تند تند به سیگارش پُک می‌زند و با سکوت دودش را توی صورتم می‌پاشد. بعد از جایش بلند می‌شود و چند بار طول سلول تنگ و کم‌نور را طی می‌کند و می‌گوید: «‌کاک سعید بهت اعتماد می‌کنم و فرصت می‌دم تا از این مخمصه خلاص بشی. سر قولم می‌مونم و آزادت می‌کنم تا بری طرف رو پیدا کنی. ولی وای به حالت اگه خطا کنی و سر قولت نمونی.» ـ چشم، پیداش می‌کنم. جفایی دست از سرم برمی‌دارد و از سلول خارج می‌شود. تازه می‌فهمم چه خطای بزرگی کرده‌ام‌. چطور می‌توانم علی صالحی، رحمت‌الله علی‌پور و آیت‌الله ربانی شیرازی را لو بدهم؟ دروس مذهبی و آموزش قرائت قرآن را پیش استادم رحمت‌الله علی‌پور از روحانیون سرشناس سردشت آموخته و در سخنرانی‌ها‌یش شرکت کرده بودم. با پدرش حاج احمد علی‌پور از مبارزان مشهور منطقه ارتباط داشتم. سال‌ها‌ با آن‌ها رفت و آمد داشتم و از وجودشان کسب فیض می‌کردم. چطور می‌توانستم به ساواک معرفی‌شان‌ کنم؟ مدتی است به جرم فرار از سربازی، نیمه‌مخفی زندگی کرده و زیاد آفتابی نمی‌شوم. ولی زمزمۀ قیام و طغیان و انقلاب به گوش می‌رسد. از بچگی کمک خرج خانواده ‌بوده‌ام‌ و با کارگری و آرایشگری و بنّایی و جوشکاری مخارج زندگی دو برادر و سه خواهرم را تأمین کرده و به پدرم کمک کرده‌ام‌. علی صالحی دوست دوران کودکی‌ام دانشجوی دانشسرای ارومیه بود و با مهدی و حمید باکری همکلاس بود. از طریق صالحی با باکری‌ها‌ رفیق شدم و در شرکت اَندای ارومیه مشغول کار بنایی شدم و پارک شهر ارومیه را می‌ساختیم که در تعطیلات تابستان علی صالحی و مهدی و حمید باکری هم آمدند و وردستم کارگری کردند. با وجودی که دانشجو بودند، عارشان نمی‌آمد زیر دستم کارگری کنند. یک شب مهدی باکری به مراسم عروسی فامیلشان‌ دعوتم کرد. عروسی بدون رقص و آواز بود. مردها جدا و زن‌ها‌ جدا از یکدیگر بودند. اولین باری بود که مراسم عروسی را این جوری بی‌رونق می‌دیدم. برایم تعجّب‌آور بود. نه ضبطی و نه مطربی و نه رقص و آوازی. در نوع خودش نوبر بود. سال قبل در کنسرسیوم نفتی شهر بوشهر زیر نظر آلبرت یهودی در منطقۀ عسلویه جوشکاری کرده بودم و حسابی پولدار شده بودم. دستم به دهانم می‌رسید و به سردشت برگشته بودم. خواستم خودم را به رخ علی‌پور بکشانم و فخرفروشی کنم. با سر و وضعی مرتب و تمیز با موهایی بلند و هیپی، شلواری پاچه‌گشاد و کفش‌ها‌ی پاشنه‌بلند به سراغ علی‌پور رفتم. خیلی خوشحال شد و بدون توجه به سر و وضعم، تحویلم گرفت و گفت: «‌به ما بیشتر سر بزن.» جمع سه نفره ما با حضور سعید قادرزاده هر روز صمیمی‌تر و بیشتر شد تا اینکه در یکی از جلسات شبانه، شخصی روحانی به نام آیت‌الله ربانی شیرازی را در منزل علی‌پور دیدم که تازه به سردشت تبعید شده بود. بحث مبارزه و انقلاب داشت سر و شکل جدی‌تری به خود می‌گرفت و در مجالس و محافل بیشتر مطرح می‌شد. رفت و آمدهای علی‌پور به تهران بیشتر شده و دست‌نوشته‌ها‌یی از علما و مراجع با خود می‌آورد و در شهر تقسیم می‌کردیم. علی‌پور برای آیت‌الله ربانی شیرازی احترام زیادی قائل بود و او را در منزل خودش اسکان داده بود. روحانیون دیگری مانند آیت‌الله باریک‌بین و آیت‌الله ابوترابی و آیت‌الله ملکوتی تحت نظر ساواک در سردشت تبعید شده بودند و به منزل علی‌پور رفت و آمد داشتند. یواش‌یواش اعتمادشان به من هم بیشتر شده و دست نوشته‌ها‌ و اطلاعیه‌ها‌یی از امام خمینی به دستشان‌ می‌رسید کپی می‌کردند و در اختیارم قرار می‌دادند تا با صالحی و قادرزاده در مساجد و مدارس پخش کنیم. ... ⬅️ ادامه دارد ....... 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 تفسیر ۱۲ | پیام شهیدان 🔘 «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» (آیه ۱۷۰ سوره مبارکه آل‌عمران) ۱۳۹۷/۱۲/۰۶ 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
مراسم ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) جوانان مسجد حضرت زینب علیهاالسلام هیئت ابناءالحیدر چهارشنبه شب ساعت ۲۱ زیر زمین مسجد حضرت زینب(س) 🌹میزبان حضور گرمتان هستیم🌹