eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.7هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
49 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم‌ها روایت‌ها دارند... روایت‌هایی از جنس عاشقی عشق به خالق، و جنون مخلوق...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『بسم‌اللھ‌ِ الذی‌خَلقَ‌الحُسَیۡن؏ :)!』❤️
بطرۍوقتۍپُره‌و‌میخواۍ خالۍکنۍخَمِش‌میکنۍدیگہ! دلِ‌آدمَم‌همینطوره؛بعضۍوقت‌هااز غم،حرف‌وطعنہ‌دیگران‌پُرمیشہ. خدامیگہ‌مامیدونیم‌واطلاع‌داریم دلت‌مۍگیره‌بہ‌خاطرحرف‌هایۍکہ‌میزنند... پس‌سرت‌روبہ‌سجده‌بگذاروخداروتسبیح‌کن..
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مے‌گفت: ازاین‌به‌بعدهرغذایۍدرست‌کردیم نذریکے‌ازائمه‌باشه! این‌باعث‌میشه‌ماهـرروز‌غذاۍنذر اهل‌بیـت‌بخوریم‌وروۍنَفْسِمـــون تاثیرمثبت‌داشته‌باشه((:💖 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
13.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفت : میدونۍ چࢪا میگیم ‌ࢪفیق شہید خیلے کمڪت‌ میکنہ؟! -بࢪا؎ اینڪھ ‌ࢪفیق‌ ࢪوی ‌ࢪفیق‌ اثࢪ میزاࢪھツ✨ معࢪفت ‌بھ‌ خࢪج‌ میدھ‌ و یھ ‌ࢪوز بھ ‌ࢪسم‌ ࢪفاقت‌ میبࢪتت پیش ‌خودش..💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴در غزه کربلا به پاست! علی اصغرها در دامان پدران به خاک سپرده می‌شوند! ارباب حسین جانم تو شاهد باش فلسطینیان در امتحان عشق و دلدادگی به معشوقت پروردگار، شاگرد اول شده‌اند.
🌷شهید مدافع حرم مهندس هادی جعفری🌷 نام: هادی جعفری نام پدر: محمدرضا(از رزمندگان جنگ تحمیلی) ولادت: 1365/01/03 (آمل) شهادت: 1394/01/03 (عراق) وضعیت تاهل: متاهل و صاحب فرزند نام جهادی: نداشتند اخرین مقام: سرباز عمه سادات نحوه شهادت: ساعت ۱۴:۳۰ الی ١۵:۰۰ طی عملیاتی در تکریت عراق برای مبارزه با عوامل تکفیری، «پاسدار مدافع حرم هادی جعفری» بر اثر انفجار، پیکر پاکش سوخت بخش اول پیکرشون برگشت بخش دوم پیکرشون که چند کیلومتر انطرف تر از محل انفجار پیدا کرده بود ۱۶ فروردین همون سال به میهن بازگشت سن شهادت: ۲۹ساله علاقه: ـــــــ قسمتی از وصیتنامه شهید: وصیتنامه ایشان خانوادگی است
27.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 🔰 تصَدَّقْ عَلَیْنا لحظاتی از حضور در منزل مدافع حرم 🌹 شهدا رو یاد کنیم با صلوات
🔻 نحوه ی شهادت ‼️ از آخرین باری که خانواده، حاج عمار را بدرقه کرده بودند ۹۸ روز می گذشت. 🔸 صبح ۱۶ آبان سال ۱۳۹۴ قرار بود بچه ها در چارچوب عملیات محرم برای آزادسازی حلب به یک محدوده مثلثی شکل حمله کنند. پس از اینکه او و دوتن از همرزمانش در سرمای شدید ریف حلب وضو گرفته و نماز جماعت صبح را سه نفره به جا می آورند، حمله آغاز می شود. هنوز چند ده متر پیش نرفته بودند که آماج گلوله ها و تیرها از راه می رسد. 💔 محمدحسین جلوی همه بود، برای اینکه از وضعیت همرزمانش باخبر شود، همانطور به صورت نیم خیز، سرش را برمی گرداند که آنها را ببیند، در همین حال ترکشی به پشت سرش اصابت کرده و در اثر آن به شهادت می رسد. 🌹سالروز‌شهادت اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج
🌷💫شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند 🟢 عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح پاک شهدا صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 فقط بدونیم کیا رفتن وجان دادن غریبانه تا با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود 🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ🌴
--' شهادت یعنی پای هرچه که اعتقاد داری بایستی و آن میشود دوای دردت ... 🪽♥️
فـرازی‌ازوَصیت‌نـٰامہ‌یِ‌ ❤️ ✨عزٺ‌دستِ‌خداست‌؛ وبدانیداگـرگمنـٰام‌ ترین‌هم‌باشیدولی‌نیتِ‌شمایارۍ مردم‌باشد می‌بینیدخدٰاوند؛ چقدربـٰاعزت‌وعظمت‌شمآ رادر‌آغوش‌می‌گیرد.
✍مقید بود هر روز زیارت عاشورا را بخواند ، حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت رو می خواند ✍دائما می گفت ، اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست ، همه مشکلاتشان حل می شود و امام با دیده لطف به آنان نگاه می کند شهید_ابراهیم_هادی🕊🌹 🌷
این‌ را من ‌به‌ جوانها میگویم ... دنبال ‌تعلقات ‌پَست‌ نباشیم همه‌ی‌ِ ما ، راهیه ‌به‌ یک ‌سمت‌ هستیم!
🌠☫﷽☫🌠 🔹میگن وسط یه عملیات، یهو دیدن دارن میرن..! گفتن: حاجی کجا میری؟! ماموریت داریم! حاج قاسم فرمودن: ماموریتی مهم تر از نداریم..! ⬅️ پیرو حاج قاسم بودن به این هست که ببینیم حاج قاسم چیکار کرد که حاج قاسم شد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- باید مراقب قـــلب‌ها باشیم! آنها خیلـــی زود غبار می‌گیرند. راه دل،چشم است.آنها را که پوشاندی،قلبت باز خواهـد شد و نظاره‌گر وجـه‌الله خــواهی بود..✨ •شهیدجوادمحمدی•
اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای الی قیام مولانا المهدی !👊🏽 ان شاء الله . . !:)
مالکـیت‌آسمـان‌را بہ‌نـام‌ِکـسانی‌نوشتــه‌اند ك‌بـه‌زمیـن‌دل‌نبستــه‌اند🙂✋🏻 🕊
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانواده جوان ۹فرزندی مشهدی در پیاده روی اربعین😍 الهی نسل عشاقت فزون باد...🤲 🌻|↫‌
شهید ابراهیم هادی یــار را عــاشــق شــوی آخــر شهیــدت مــی کنــد یا ایها الرفیق .....!
🙃🍃 تلوزیون میدیدم مصاحبہ شهردار شهرمون رو نشون میداد سرش رو انداختہ بود پایین و آروم آروم حرف میزد با خودم گفتم: این دیگہ چہ جور شهرداریہ؟!😒 حرف زدن هم بلد نیست😕 پا شدم و تلوزیون رو خاموش ڪردم چند وقت بعد همین آقاے شهردار شد شریڪ زندگیم😊💕 روزے ڪہ اومد خواستگارے راستش... نہ من درست و حسابے دیدمش! نہ اون منو!🙃 بس ڪہ هر دومون سر بہ زیر نشستہ بودیم🙂 بعد اون روز دیگہ دیدارے نبود تا روز عقدمون💍 روزهاے قبل از عقد خواهرهاش با تعجب و اعتراض بهش میگفتن: آخہ داداش من، شما ڪہ دخترہ رو نگاشم نڪردے چرا و چطور پسندیدیش آخہ؟ بابا نمیگے شاید كور باشہ...؟! كچل باشہ؟! تو جوابشون گفتہ بود: ازدواج من محض رضاے خداست،معیارایے كہ مدّ نظرم بود ایشون داشت مطمئنم همراہ و همسفر زندگیمہ روز عقد زن هاے فامیل منتظر رؤيت روے ماہ آقا داماد بودن وقتے اومد گفتم:بفرماييد،اینم شادوماد دارہ میاد... ڪت و شلوار پوشیدہ و ڪراواتشم زدہ! همہ با تعجب نگاہ میڪردن!😳 مرتب بود و تر و تمیز با همون لباس سپاه فقط پوتینایش یہ ذرہ خاڪے بود😍 همسر
🙃🍃 همیشہ سر اینکہ اصرار داشت حلقہ ازدواج حتماً دستش باشد اذیتش مے‌کردم مےگفتم: حالا چہ قید و بندے دارے؟! مےگفت: حلقہ سایه‌یِ یك مرد یا زن در زندگے است من دوست دارم سایه تو همیـشہ دنبال من باشد من از خدا خواستہ‌ام تو جفتِ دنیا و آخرت من باشے!😍❤️ همسر
شهید برای رسیدن به پله‌ای که شهید بر آن ایستاده است باید گامی به بلندای گذشتن از همه چیز برداشت