eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
26هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اے بےحرم ترین پسر فاطمہ حسن اے قبـرَ تو پنــاه دلِ یاڪریـم هـا تنها دلیل خلقٺ ما نوڪرے توسٺ ما را خـدا نوشتہ غـلام ڪریـم هـا صلحِ تو ابتداےِ قیـامِ حـسیـن بود صاحب لواےِ نهضٺَ شیب ‌الخضیب ها 💚 🥀 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
⁉️ 🍃رسول خدا( ص) فرمود : نزدیکترین شخص به من در فردای قیامت کسی است که صلوات بیشتری بر من فرستاده باشد. ❣زیاد صلوات بفرستیم❣ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تو منو رها کنی کجا برم امام حسن... 🏴 مرثیه سرایی کربلایی حسین طاهری مصادف با شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 قسمتی از وصیتنامه بسیار زیبای شهید✅ شهید والامقام محمود فخار❤️❤️ هدیه به روح شهید صلوات💞 🍃🌹🍃🌹
زخمهای دلت رو فقط به خدا بسپار خودش بهترین مرهم ها رو داره ... آروم آروم همه چی خوب میشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم میگیره حتی آقام شعر قدم قدم نداره قدم قدم، با یه عَلم یه شب میریم تو صحن زیبای حسن 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
همه چیز با ردیف میشه منتهی همه قدرت درک این واژه رو نداریم... به همین خاطره که توهم اینکه خدا ما رو رها کرده برامون پیش میاد، هیهات از این توهم....... هیهات... لحظه ای گمان نکن خدا تو رو از یاد برده کمی به خودت نگاه کن به اطرافت به صبر! مسیری که باید طی کنی با صبر پیش میره اگه رفیق جاده ات صبر باشه تهش روشنیه تهش همونیه که میخوای، اصلاً اگه همونی که میخوای نشد باز خدا یه چیزی بهت میده که ذوق و شوق و غشش بیشتر از اونیکه خواسته بودی، صبر خوبه... پیامبر صلوات الله فرمودند : «حتی اگر صبور نیستی خودت رو وادار به صبوری کن» این یعنی تمرین! یعنی خودمونو بسازیم واسه روزای سخت مومن باید کوه باشه تکیه گاه باشه واسه دیگران‌... پناه باشه برا خسته دلان... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🍂🌷 شہیدبابـ‌ک‌نوری: شہیدخوشتیپ‌ما-••͡"‹🧔🏻›! حقوق‌میخوند-••͡"‹👨‍🎓›! تازه‌ارشددانشگاه‌تهران‌ هم‌قبول‌شده‌بود-••͡"‹🎓›! آلمان‌هم‌بورسیش‌کرده‌بود-••͡"‹💸›! ولی ...رفت‌سوریہ-••͡"‹🌱›! فرمانده‌بهش‌میگفت‌ :آخہ‌تو‌اینجا‌ چیکار‌میکنی‌دماغ‌عملی؟! توالان‌باید‌تو‌خیابون‌هایِ‌‌گلسار رشت‌بگردی‌وخوشبگذرونی-••͡"‹🚖›! ولی‌بہ‌قول‌ِ‌دوستاش‌بابک‌کار‌هایی‌میکرد کہ‌مافقـ‌ط‌توقصـہ‌ها‌شنیده‌بودیم-••͡"‹🤭› وآخرهم‌‌امام‌رضا‌خریدارش‌شد‌ن وشب‌شهادت‌امام‌رضا‌<؏>شربت‌ شہادت‌رونوشیدن-••͡"‹💚› 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای معاویه نوشت: حسن را زنده میخواهی یا مـرده ...!!! این نامه فرمانده سپاهش بود 😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ پیامبر اکرم (ص) به شهادت رسیدند یا رحلت کردند؟ 🎤 پاسخ حجت الاسلام را بشنوید. 👌 بسیار شنیدنی 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
جدایے ازتو برایم خیال خام حسین بہ احتـرام تو داریم احترام حسین 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_شانزدهم 💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را
✍️ 💠 ما زن‌ها همچنان گوشه آشپزخانه پنهان شده و دیگر کارمان از ترس گذشته بود که از وحشت اسارت به دست همه تن و بدن‌مان می‌لرزید. اما عمو اجازه تسلیم شدن نمی‌داد که به سمت کمد دیواری اتاق رفت، تمام رخت‌خواب‌ها را بیرون ریخت و با آخرین رمقی که به گلویش مانده بود، صدایمان کرد :«بیاید برید تو کمد!» 💠 چهارچوب فلزی پنجره‌های خانه مدام از موج می‌لرزید و ما مسیر آشپزخانه تا اتاق را دویدیم و پشت سر هم در کمد پنهان شدیم. آخرین نفر زن‌عمو داخل کمد شد و عمو با آرامشی ساختگی بهانه آورد :«اینجا ترکش‌های انفجار بهتون نمی‌خوره!» 💠 اما من می‌دانستم این کمد آخرین عمو برای پنهان کردن ما دخترها از چشم داعش است که نگاه نگران حیدر مقابل چشمانم جان گرفت و تپش‌های قلب را در قفسه سینه‌ام احساس کردم. من به حیدر قول داده بودم حتی اگر داعش شهر را اشغال کرد مقاوم باشم و حرف از مرگ نزنم، اما مگر می‌شد؟ 💠 عمو همانجا مقابل در کمد نشست و دیدم چوب بلندی را کنار دستش روی زمین گذاشت تا اگر پای داعش به خانه رسید از ما کند. دلواپسی زن‌عمو هم از دریای دلشوره عمو آب می‌خورد که دست ما دخترها را گرفت و مؤمنانه زمزمه کرد :«بیاید دعای بخونیم!» در فشار وحشت و حملات بی‌امان داعشی‌ها، کلمات دعا یادمان نمی‌آمد و با هرآنچه به خاطرمان می‌رسید از (علیهم‌السلام) تمنا می‌کردیم به فریادمان برسند که احساس کردم همه خانه می‌لرزد. 💠 صدای وحشتناکی در آسمان پیچید و انفجارهایی پی در پی نفس‌مان را در سینه حبس کرد. نمی‌فهمیدیم چه خبر شده که عمو بلند شد و با عجله به سمت پنجره‌های اتاق رفت. حلیه صورت ظریف یوسف را به گونه‌اش چسبانده و زیر گوشش آهسته نجوا می‌کرد که عمو به سمت ما چرخید و ناباورانه خبر داد :«جنگنده‌ها شمال شهر رو بمبارون می‌کنن!» 💠 داعش که هواپیما نداشت و نمی‌دانستیم چه کسی به کمک مردم در محاصره آمده است. هر چه بود پس از ۱۶ ساعت بساط آتش‌بازی داعش جمع شد و نتوانست وارد شهر شود که نفس ما بالا آمد و از کمد بیرون آمدیم. تحمل اینهمه ترس و وحشت، جان‌مان را گرفته و باز از همه سخت‌تر گریه‌های یوسف بود. حلیه دیگر با شیره جانش سیرش می‌کرد و من می‌دیدم برادرزاده‌ام چطور دست و پا می‌زند که دوباره دلشوره عباس به جانم افتاد. 💠 با ناامیدی به موبایلم نگاه کردم و دیگر نمی‌دانستم از چه راهی خبری از عباس بگیرم. حلیه هم مثل من نگران عباس بود که یوسف را تکان می‌داد و مظلومانه گریه می‌کرد و خدا به اشک او رحم کرد که عباس از در وارد شد. مثل رؤیا بود؛ حلیه حیرت‌زده نگاهش می‌کرد و من با زبان جام شادی را سر کشیدم که جان گرفتم و از جا پریدم. 💠 ما مثل دور عباس می‌چرخیدیم که از معرکه آتش و خون، خسته و خاکی برگشته و چشم او از داغ حال و روز ما مثل می‌سوخت. یوسف را به سینه‌اش چسباند و می‌دید رنگ حلیه چطور پریده که با صدایی گرفته خبر داد :«قراره دولت با هلی‌کوپتر غذا بفرسته!» و عمو با تعجب پرسید :«حمله هوایی هم کار دولت بود؟» 💠 عباس همانطور که یوسف را می‌بویید، با لحنی مردد پاسخ داد :«نمی‌دونم، از دیشب که حمله رو شروع کردن ما تا صبح کردیم، دیگه تانک‌هاشون پیدا بود که نزدیک شهر می‌شدن.» از تصور حمله‌ای که عباس به چشم دیده بود، دلم لرزید و او با خستگی از این نبرد طولانی ادامه داد :«نزدیک ظهر دیدیم هواپیماها اومدن و تانک‌ها و نفربرهاشون رو بمبارون کردن! فکر کنم خیلی تلفات دادن! بعضی بچه‌ها میگفتن بودن، بعضی‌هام می‌گفتن کار دولته.» و از نگاه دلتنگم فهمیده بود چه دردی در دل دارم که با لبخندی کمرنگ رو به من کرد :«بچه‌ها دارن موتور برق میارن، تا سوخت این موتور برق‌ها تموم نشده می‌تونیم گوشی‌هامون رو شارژ کنیم!» 💠 اتصال برق یعنی خنکای هوا در این گرمای تابستان و شنیدن صدای حیدر که لب‌های خشکم به خنده باز شد. به جوانان شهر، در همه خانه‌ها موتور برق مستقر شد تا هم حرارت هوا را کم کند و هم خط ارتباط‌مان دوباره برقرار شود و همین که موبایلم را روشن کردم، ۱۷ تماس بی‌پاسخ حیدر و آخرین پیامش رسید :«نرجس دارم دیوونه میشم! توروخدا جواب بده!» 💠 از اینکه حیدرم اینهمه عذاب کشیده بود، کاسه چشمم لرزید و اشکم چکید. بلافاصله تماس گرفتم و صدایش را که شنیدم، دلم برای بودنش بیشتر تنگ شد. نمی‌دانست از اینکه صدایم را می‌شنود خوشحال باشد یا بابت اینهمه ساعت بی‌خبری توبیخم کند که سرم فریاد کشید :«تو که منو کشتی دختر!»... ✍️نویسنده: 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
4_5969762112010979845.mp3
2.23M
🔊 | سبک 📝 عالم ماتم‌سرا، زهرا صاحب عزا... 👤 حاج‌محمود ▪️ویژه شهادت 🕊 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
اگه میخوای‌ سرباز امام زمان‌عجل الله باشی، باید توانایی هات‌ رو بالاببری‌ ... شیعه باید همه فن حریف باشه، و از همه چی سر دربیاره... شهید روح الله قربانی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 😔 جمعه و شنبه فقط بهانه است آدم بشوم سه‌شنبه هم می‌آیی.... یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
بسم الله الرحمن الرحیم...🌱 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
💔 قُل لَّا تُقْسِمُوا ۖ طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ بگو: سوگند نخورید، [آنچه بر شما واجب است] اطاعت پسندیده است [نه سوگند]، به یقین خدا به آنچه انجام می دهید، آگاه است. نور-آیه ۵۳ ✨‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
'| اَلسَّلامُ‌عَلی‌مَن‌جَعَلَ‌اللهٌ‌الشِّفآءَ‌فےتُربَتِه |' سلام بَر ڪَسے ڪھ خـُدآ شفاء را در تُربَتش قرار داد :) 🤲🏻| لنا... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi